Maryam
متخصص بخش ادبیات
خب نوبتی هم باشه ... :بدجنس:
نوبت میرسه به نشون دادن گوشه ای از آینده بعضی ها به همه هاااااااا :9:
این تاپیک مکانیست سحرانگیز :38: که میتونه گوشه ای آینده رو نشون بده ! هووووووووو هه هاهاها
خب چند نفری رو که میخوایم یه نیم نگاهی از آیندشون و نشونتون بدیم و معرفی میکنیم
اهم هم م م م :37: شرکت کنندگان ما :
maksemos
0mid
admin
ahmadfononi
_____________________
این تصویر مربوط میشه به گوشه ای از زندگی آقای maksemos
ابتدا شمارو میبریم به 10 سال آینده :
اینجا آقای ماکسی در حال هندوانه فروختن با وانت مزداشون هستن خخخخخخ:خنده2:
ایشون چون تصمیم گرفتند یه زندگی مشترک رو شکل بدن یه دفعه ییهو به فکر پول درآوردن افتادن !
الان بنده خدا در حال پول درآوردن اونم به شکل خیلی شرافتمندانه اس
این آقاهه خود خودشه شک نکنید ... :9:
خب بعد از نشون دادن 10 سال آینده میخوایم ببریمتون به 30 سال آینده که ایشون زوجه اختیار کرده
فک میکنم خیلی مشتاق باشید همسر آیندشون و ببینید :بدجنس:
د د د د دنگ این شما و اینم این زوج خوشبخت :12:
ااا پس خودشون کجا هستن :73:
_____________________
و امااااا این شما و این 10 سال آینده آقای امید
اوااااااااا پس آقای امید کوش ! :تعجب:
یه لحظه واسید بپرسم از اوستاد شیفوی پیشگو ببینم آقای امید کجاس !
خب اوستاد میگن اینجا اتاق این دوستدار فیلم و کارتون هستش ولی اینکه خودش کجاس و نمیدونن !
خب خب خب نتونستیم آقای امید رو در 10 سال آینده نشونتون بدیم ولی خیالی نیست چون بلاخره یافتیمشون در اوج پیری و معرکه گیری :خنده2:
این شما و این آقای امید که نمیدونم با چه راهی تونسته بره توی انیمیشن !i
چقد گفتم بهشون که این همه ساعت فیلم نبین گوش نکرد که نکرد تا این شد نتیجه اش :64:
_____________________
هاهاهااااااا رسیدیم بـــــــــــــــــــــــه حاکم بزرگ
دیدن تصویر اوشون بیشتر از همه منو خندوند :خنده2:
این شما و این 10 سال آیندهadmin
بله همونطور که میبینید چند سال دیگه بچه به بغل در حال چک کردن ارسال های انجمنه
خوشبختانه از چهره اش معلومه که همه چی امن و امان مرتـــــــــــــــبه
مملکت گل و بلبل که میگن همین تصویر بالاس ... هعععع
ولییییی کاش همینطور میموند ؛ هییییی وایه ماریوووو خخخخخخخ :9:
درست بعد از اینکه ما این عکس و از 10 سال آینده حاکم انداختیم همسرشون از سر کار اومد خسته و کوفته و گفت :
_ آقا این چه وضعشه نمیشه که من برم کار بکنم پول در بیارم تو بشینی خونه و هی سر کامپیوتر باشی ! چرا به بچه ها نرسیدی ؟ باز یادت رفت ما چن تا بچه داریم و یه دونه رو بغل کردی نشستی سر کامی جونت !!!!!
ببین خونه رو :تعجب:
خونــــــــــــــــه :خنده2:
آخه این چه وضعشه خخخخخ مردم از خنده
بعله میدونم دیدن این صحنه ها براتون خیلی دردناک بود ولی دردناک تر از اون اینه که همسر گرامی بعد از اینکه دید نمیشه هیچ جوره ادمین انجمنمون و از سر کامپیوتر بلندش کنه ایشون و خیلی خشانت بار از خونه انداخت بیرون :ناراحت:
البته با کامیپیوتر خخخخخخخ:9:
اینم شونصد سال بعدش :گریه:
به مارک لپ تاپ هم توجه کنید ، این نشون میده توی این همه سال از لپ تاپ بهتر از صورتش مراقبت کرده :62:
_____________________
و امااااا آقای احمد
همتون میدونید که پدر و مادر ها چه امید ها و آرزوهایی برای بچه هاشون دارن
خصوصا پدر و مادر آقای احمد که همیشه میگفتن این پسر افتخار فامیل و شهر و کشور غذا میوه گل رنگ :خنده2:
ببخشید اینا خود به خود اومد یا بازی اسم و فامیل افتادم دارم میخندم :غش 100:
این تصویری بود که وقتی احمد خان قصه ما به دنیا اومد ، پدر و مادرش توی رویاهاشون برای خودشون ساخته بودن :
آخیییییی چقد هم توهمشون فانتزی بوده :12:
ولی بچه ها چشمتون روز بد نبینه
آقای احمد هر چی پدر و مادر و خواهر و بردار و دوست و آشنا بهش گفتن انقد پولاتو نده ای دی اس ال و وایمکس و اینترنت گوش نکرد که نکرد و گفت میخوام یه روزی در عرصه اینترنت حرف اول و من بزنم !
این هدفش به وقوع پیوست ولی در حد محدود پیوست :خنده2:
این شما و اینم احمد خان و کافی نتشون زمانی که ایشون سنشون خیلی تاس :
__________________________
________________
_______
_
:24:
چرا دستت و بردی بالا ؟ تو هم میخوای آینده ات و ببینی ؟!
نمیشه آینده ات و نشونت بدیم چون الان اوستاد شیفو خسته اس
شاید بعدها نشونت دادم البته اگر بچه خوبی بودی :بدجنس:
امیدوارم خوشتون اومده باشه از دیدن این فلاش بک ها :1:
آخرین ویرایش: