[FONT="Arial Narrow"][h=5][FONT=verdana]صبح نشسته بودُم کنار شومینه و داشتُم روزنامه آبودان تایمز رو می خوندُم دیدُم موبایلُم زنگ می خوره! دیدُم عَبِد سیاس.
عبد سیاه: "عبدول" پ تو هنو خونه ای خدا رو کولت؟ پ مگه قرار نبود با بچه ها بریم مسابقات جامِ آبودانیِ اسکی تو ارتفاعات اطراف آبودان؟
مو...