خدايا
كفر نميگويم، پريشانم چه ميخواهي تو از جانم
مرا بي آنكه خود خواهم اسير زندگي كردي
خداوندا تو مسؤلى...
خداوندا اگر روزي بشر گردى!
پشيمان ميشوي از قصه ى خلقت، از اين بودن، از اين عادت...
خداوندا تو ميدانى كه انسان بودن و ماندن در اين دنيا چه دشوار است
چه زجري ميكشد آن كس كه انسان است و از احساس سرشار است...
آشنایی می گفت:
شادی و غم در کنار هم اند....
به تو میگویم ای آشنا
شادی هایم را همراه شما خواهم بود
درد هایم را در اینجا فریاد خواهم زد.....
نام اش بیانگر همه چیز است
حرف تنهایی من...!!!!