• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

آرشیو ابیات برای مشاعره با ,, شین ,,

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
شبی به عمر، گَرَم خوش گذشت آن شب بود

که در کنار تو با نغمه و سرود گذشت




ایرج دهقان

 

ahmadfononi

معاونت انجمن
پاسخ : مشاعره با ((شین))

شخصي همه شب بر سر بيمار گريست چون روز شد او بمرد وبيمار بزيست
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
پاسخ : مشاعره با ((شین))



.


شراب و عیش نهان چیست کار بی بنیاد

زدیم بر صف رندان و هر چه بادا باد


:گل:
 

kamran

New member
پاسخ : مشاعره با ((شین))

شاعر از کوچه مهتاب گذشت
لیک شعری نسرود
نه که معشوقه نبود
نه که شعری نسرود
کوچه مهتاب خیابان شده بود
 

Xaniar

متخصص بخش زوم
پاسخ : مشاعره با ((شین))

شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی
ترا با لهجه ی گل های نیلوفر صدا کردم
تمام شب
برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم
پس از یک جستجوی نقره ای در کوچه های آبی احساس
تو را از بین گل هایی که در تنهایی ام رویید
با حسرت جدا کردم
و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی:
دلم حیران و سرگردان چشمانی است رویایی
و من
تنها برای دیدن زیبایی آن چشم
تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم
همین بود آخرین حرفت
و من بعد از عبور تلخ غمگینت
حریم چشم هایم را به روی اشکی از جنس
غروب ساکت و نارنجی خورشید وا کردم...
نمیدانم چرا رفتی؟!!!!!!
نمی دانم چرا؟!!!
شاید خطا کردم!!!!!!!
و تو بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی
نمی دانم کجا؟
تا کی؟
برای چه؟
و می رفتی........
و بعد از رفتنت
باران چه معصومانه می بارید
و بعد از رفتنت
یک قلب دریایی ترک برداشت
و بعد از رفتنت
رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد
و
گنجشکی که هر روز از کنار پنجره با مهربانی دانه بر می داشت
تمام بال هایش غرق اندوه و غربت شد
و بعد از رفتنت
انگار کسی حس کرد
من بی تو تمام هستی ام از دست خواهد رفت
کسی حس کرد
من بی تو هزاران بار در هر لحظه خواهم مرد
و بعد از رفتنت
دریا چه بغضی کرد
کسی فهمید
تو نام مرا از یاد خواهی برد...
و من با آنکه می دانم
تو هرگز یاد من را با عبور خود نخواهی برد...
هنوز آشفته ی چشمان زیبای تو ام
برگرد...
ببین که سرنوشت انتظار من چه خواهد شد!!!
و بعد از این همه توفان و وهم و پرسش و تردید
کسی از پشت قاب پنجره آرام و زیبا گفت:
تو هم در پاسخ این همه بی وفایی ها بگو
در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم
و من در حالتی ما بین اشک و حسرت و تردید
کنار انتظاری که بدون پاسخ و سرد است
و من
در اوج پاییزی ترین ویرانی یک دل...
میان غصه ای از جنس بغض کوچک یک ابر
نمی دانم چرا؟!!!
شاید به رسم و عادت پروانگی مان باز
برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزو هایت دعا کردم
 

baroon

متخصص بخش ادبیات
پاسخ : ((شین))





شیشه ی دل را شکستن احتیاجش سنگ نیست

این شقایق با نگاهی سرد پرپر می شود
 

baroon

متخصص بخش ادبیات
پاسخ : ((شین))




شبی هم صحبتی میگفت:
« که با روییدن یک مرگ
شهابی می چکد
از چشمهای آسمان ناگاه »
ومن با گریه پرسیدم:
چرا در مرگ دل
امّا
سقوط بی نهایت ، اشک
کافی نیست؟!
 

yalda1375

کاربر ويژه
پاسخ : ((شین))

شبی پرسیدمش با بی قراری که غیر از من کسی را دوست داری؟ دو چشمش از خجالت بر هم امد میان گریه هایش گفت اری
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
پاسخ : ((شین))

شکر ایزد ، شاهد بخت جمیل عاشقان
کرده روشن عالم از نور جمال خویشتن

...

شاعران مدحت سرای شهریارانند : لیک
شهریار ما غزلخوانِ غزالِ خویشتن !!!!




شهریار
 
آخرین ویرایش:

مهشید

کاربر ويژه
پاسخ : ((شین))

شهـــــر در غربــــت بی همنفسی می میرد

دستهــــــایی که کند پنجره ای باز...کم است

:گل::گل:
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
پاسخ : ((شین))

شـعـلـه خـیـزد از دل بـحـر خـروشـان جـای موج
گــر بــگــیـرد یـک نـفـس در هـفـت دریـا آتـشـم

رهی معیری
 

parastu

متخصص بخش گالری عکس
پاسخ : ((شین))

شانه هاي تو
همچو صخره هاي سخت و پر غرور
موج گيسوان من در اين نشيب
سينه مي کشد چو ابشار نور
شانه هاي تو
چون حصارهاي قلعه اي عظيم
رقص رشته هاي گيسوان من بر ان
همچو رقص شاخه هاي بيد در کف نسيم
شانه هاي تو
برج هاي اهنين
جلوه ي شگرف خون و زندگي
رنگ ان به رنگ مجمري مسين
در سکوت معبد هوس
خفته ام کنار پيکر تو بي قرار
جاي بوسه هاي من به روي شانه هات
همچو جاي نيش اتشينمار
شانه هاي تو
در خروش افتاب داغ پر شکوه
زير دانه هاي گرم و روشن عرق
برق ميزند چو قله هاي کوه
شانه هاي تو
قبله گاه ديدگان پر نياز من
شانه هاي تو
مهر سنگي نماز من
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
پاسخ : ((شین))

شعر می خواهم بگویم ای خدا
شعرهایم را چرا دزدیده ای

این همه درد نگفتن را کجا
در سکوت یک تبسم دیده ای...

شعرهایم را چرا دزدیده ای




فرشته حسین نژاد
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
پاسخ : ((شین))

شبی که آوای نی تو شنیدم
چو آهوی تشنه پی تو دویدم

دوان دوان تا لب چشمه رسیدم
نشانه ای از نی و نغمه ندیدم


تو ای پری کجایی؟ که رخ نمی نمایی!
از آن بهشت پنهان دری نمی گشایی




هوشنگ ابتهاج
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
پاسخ : ((شین))

شبی کنار چشمه پیدا شو

میان اشک من چو گل وا شو

هوشنگ ابتهاج (ه. ا. سایه)
 

baroon

متخصص بخش ادبیات
پاسخ : ((شین))




شد غلامی که آب جوی آرد
آب جوی آمد غلام ببرد
صید، هر بار ماهی آوردی
ماهی این بار رفت و صید ببرد!
 

mitra mehr

متخصص بخش خانه و خانواده
پاسخ : ((شین))

شنيده مي شود از آسمان صدايي که... کشيده شعر مرا باز هم به جايي که ... نبود هيچ کسي جز خدا،خدايي که... نوشت نام تو را، نام اشنايي که
 
بالا