بسم الله الرحمن الرحیم
آزادی فکر و عقیده، از واضحات نزد اهل عقل است. این آزادی از اختیار انسان سرچشمه میگیرد و هر کسی میتواند هر بینش و عقیدهای را که بپسندد، برگزیند. خداوند در سورهی مبارکهی بقره میفرماید:لا اِکراهَ فِی الدین
آزادی فکر و عقیده اساسا قابل سلب نیست و نمیتوان کسی را مجبور کرد که به گونهای خاص فکر کند یا به چیزی اعتقاد پیدا نماید. گرچه اجبار انسان در عمل و رفتار ممکن است.
البته در این زمینه بحث دیگری تحت عنوان "تبلیغات" یا "امپراتوری رسانه" مطرح میشود که از مختصات جهان امروز است و پیش از این چندان مطرح نبوده و موضوع بحث این مقاله هم نیست. اگر "تبلیغات" در دنیای امروز را با اغماض، هجمهی عدهای از خواص برای تسخیر تفکرات و اعتقادات عامهی مردم، به کمک ابزاری تحت عنوان "رسانه"، تعریف کنیم، از آنجا که موضوع بحث ما آزادی فکر و عقیدهی همان اهل عقل و خواص است، پس فعلا به مقولهی "تبلیغات" و "رسانه" کاری نداریم.
گفته شد که آزادی فکر و عقیده اساسا قابل سلب نیست. البته این اختیار و آزادی نمیتواند جایگاه حق و باطل را مخدوش کند. یعنی آزادی و اختیار انسان ربطی به حق و باطل ندارد و انسان مختار است که حق را انتخاب کند یا باطل را برگزیند و به تبع آن صواب و عقاب اخروی هم پابرجاست. الحمدلله کسی هم ادعا ندارد که یک عقیده میتواند هم درست باشد و هم غلط! یا اینکه دو اعتقاد متضاد، ممکن است هر دو همزمان درست باشند! خداوند تبارک و تعالی در ادامه میفرماید:
قَد تَبیّنَ الرُّشدُ مِنَ الغَیِّ
معیار حق و باطل را به خود نسبت میدهد، میفرماید "درست" و "غلط" تبیین شده است. و در جای دیگر میفرماید:
ِامّا شاکِراً وَ اِمّا کَفوراً
میخواهید شاکر باشد یا کفران بورزید.
بحث اینجاست که آیا این آزادی فکر و عقیده اصالتی دارد؟ به بیان سادهتر، آیا هر فکر و عقیدهای محترم است؟ آیا اینکه در جامعهای هر کس بتواند هر تفکر و اعتقادی را برگزیند مبارک است؟ اصلا آیا اختلاف فکر و عقیده افتخار است؟ اشتباه نکنید! مراد این نیست که آزادی فکر و عقیده محدود شود.
معلوم شد که آزادی فکر و عقیده اساسا قابل سلب نیست و دین مبین اسلام این آزادی را محترم میشمارد و برای کسی که فکر و عقیدهای دارد حکم شرعی صادر نمیکند! البته تا زمانی که وارد حوزهی "تبلیغات" یا "تعارض عملی با دین" نشده باشد.
توجه کنید که دین مبین اسلام آزادی فکر و عقیده را محترم میشمارد نه هر فکر و عقیدهای را! و این خلط بحث متأسفانه در جامعهی ما بسیار رواج پیاد کرده است.
اختلاف، قبل از عرضهی آراء و افکار بر قرآن و کتاب آسمانی، اختلاف مقدسی است. یعنی اختلاف نظر بین صاحبان رأی و فکر، اختلاف خوبی است. اما بعد از اینکه وحی آسمانی حق و باطل را مشخص کرد و دین الهی اختلاف آنها را حل کرد و حق و باطل معلوم شد، اگر کسی اختلاف ایجاد کرد، اختلاف او باطل است.
اختلاف نظر و اختلاف سیلقه و تفکر، طبیعی و لازم است و مایهی تضارب آراء و سبب شکوفایی بسیاری از حقایق علمی است. لیکن باید مسائل مورد اختلاف را با میزان دین سنجید و اختلاف را رفع کرد. زیرا دین الهی برای حل اختلاف است و ایجاد اختلاف پس از آنکه اختلافها را حل کرد، امری مذموم است. زیرا حق که رشد است از باطل که غیّ است متمایز گشته است.
خداوند خطاب به رسول اسلام نیز میفرماید:
وَ ما اَنزَلنا عَلَیکَ الکِتابَ اِلّا لِتُبَیِّنَ لَهُمُ الّذی اختَلَفوا فیهِ وَ هُدیً وَ رَحمَةً لِّقَومٍ یُؤمِنونَ
ما قرآن را بر تو نفرستادیم مگر برای آنکه آنچه مورد اختلاف مردم است بیان کنی.
منبع