ازدواج، آرامش در کنار دیگری
زمانی صرفاً از پدر خانواده انتظار می رفت تا مخارج خانه را تأمین كند و مادر نیز به خانه داری بپردازد اما اكنون اوضاع فرق كرده است. ما فردی را به عنوان شریك زندگی می خواهیم كه به نظرات و سلایق ما نیز توجه كند. مارا همان گونه كه هستیم ببیند، به ما عشق بورزد و به ما كمك كند تا آن چیزی كه می خواهیم بشویم.
همه ما خواهان ازدواج با یك فرد كامل و عالی هستیم و در ذهن خود می گوییم: «آیا همه چیز در او جمع شده است؟ آیا من به اندازه كافی خوشحالم؟ آیا برای من بهتر از او كسی نیست؟» با این فرض كه اصولاً پاسخ بسیاری از افراد به آخرین پرسش، مثبت است! با چنین تفكراتی فرد خود را قربانی انتظارات و آرزوهای خود می كند. به طور حتم فردی كه در ذهن خود مجسم می كند، همسری است كه نقاط ضعف او را پوشانده، سبب تقویت نقاط قوتش می شود و دایماً به او احترام می گذارد و حمایتش می كند.
اما واقعیت این است كه همیشه و همه ازدواج ها این گونه نیستند. پس چنان چه ما چنین طرز فكری داشته باشیم به احتمال زیاد آن چه نصیبمان می شود این است كه نسبت به زندگی مشترك احساس تعهد می كنیم اما گوشه ای از قلبمان را برای خود نگاه داشته ایم. بنابراین پی درپی اوضاع را با عینك بدبینی بررسی می كنیم: آیا من اگر با فرد دیگری ازدواج می كردم، خوشحال تر و شاداب تر و موفق تر نبودم؟ و به تدریج احساس ملال و اندوه بر ما چیره می شود...
به یك نمونه توجه كنید: مردی که كارمند بود در ۲۲ سالگی با خانمی شاغل ازدواج كرد. او در ۲۷ سالگی با خانم دیگری آشنا شد و این آشنایی به ازدواج ختم شد و همسر اولش طلاق گرفت. مرد كارمند پس از ۳ سال از همسر دومش نیز جدا شد.
او اكنون می داند كه با همسر اولش زندگی خوبی داشته اما ۸ سال پیش این موضوع را نه می دید و نه درك می كرد. او می گوید: «اگر انسان بخواهد به این موضوع فكر كند كه همواره فرد بهتری برایش وجود دارد امنیت و سلامت ازدواج به مخاطره می افتد، بنابراین باید بر وسوسه های درونی غلبه كرد. حالا من ۳۸ ساله ام و هنوز هم تنها، هم خودم را آزردم و هم دیگری را.»
كم نیستند افرادی كه تصمیم می گیرند وارد رابطه ای شوند و احساس تعهد می كنند اما ممكن است به موارد دیگر نیز فكر كنند. متخصصان از این وضعیت با عنوان «ابهام در تثبیت» یاد می كنند. بدین معنا كه شما لب مرز رابطه می ایستید یعنی درآن هستید اما به بیرون نیز می نگرید.
برای این كار هم میلیون ها راه وجود دارد: شما می توانید در یك رابطه یعنی ازدواج باشید اما مطمئن نباشید كه انتخاب خوبی كرده اید و در ذهن خود فرد دیگری با تمام ویژگی های ایده آل و عالی بپرورانید و در پی او باشید.
تحقیقات نشان داده اند اصولاً همسران متعهد، دوران مجردی را به طور كامل پشت سر گذاشته اند و از نظر مالی ثبات بیشتری دارند، افرادی خوشحال تر، سالم تر و با بازده بیشتری هستند. آن ها به طور متوسط از موهبت های بیشتری برخوردارند و دوران مجردی و متاهلی شان با هم تفاوت زیادی دارد. افراد متأهل، به خصوص مردان طول عمر بیشتری دارند. اینان از تجربه های دیگران در زمینه هایی مانند مدیریت هزینه ها، گفتار و رفتار و حتی آشپزی بهتر استفاده می كنند. به طور كلی زنان به سلامت شوهرشان بسیار اهمیت داده و می كوشند غذای خوب و سالم تری برایشان تدارك ببینند زیرا بسیاری از مردان در دوران مجردی تمایل بیشتری به خوردن هله هوله و غذاهای غیرمغذی دارند. به یاد داشته باشیم كه لازم نیست زندگی عالی باشد تا برای بهتر شدنش تلاش كنیم.
تفكر ازدواج به عنوان وسیله ای برای تحقق بخشیدن به خوشبختی های فردی تا حدی جدید است. تحقیقاتی كه بر روی دانش آموزان دبیرستانی و دانشجویان ۵۰ تا ۶۰ سال گذشته انجام شده نشان می دهد كه بیشترین انگیزه برای ازدواج به خاطر داشتن فرزند و منزلی مستقل بوده است. اما در حال حاضر بیشتر افراد برای عشق و محبت و مهرورزی ازدواج می كنند و این موضوع اهمیت زوجین را نسبت به تحقق خواسته های عاطفی نشان داده و به همین دلیل بسیاری از افراد هنگامی كه وارد زندگی مشترك می شوند و با واقعیت ها روبه رو می گردند، دچار مشكلات روحی و عاطفی می شوند. زیرا ابتدایی ترین مرحله در ازدواج هیجان و ایده آل نگری است اما مسأله مهم دوام زندگی مشترك و روابط سالم است و این نیز نیازمند سعی و صرف انرژی است.
● محبت همیشگی را از هم دریغ نكنیم:
افراد ممكن است پس از مدتی دچار تردید شوند كه آیا مناسب یكدیگر بوده اند یا خیر. شما با همسرتان راحتید اما ارتباطتان مثل سابق نیست. برخی افراد در چنین مواردی تصور می كنند كه زندگی مشتركشان نتیجه ای نخواهد داشت و ماندن در این رابطه درست نیست و بهتر است هرچه زودتر از آن خلاصی یابند. یكی از متخصصان معتقد است: اخیراً افراد از همسرشان توقع زیاد دارند و این موضوع فشار زیادی بر دو طرف وارد می كند. گرچه مسایل و مشكلات همواره وجود دارند اما چنان چه روزهای نخست پس از ازدواج را به خاطر بیاورند و در ابراز محبت و علاقه كوتاهی نورزند، تحمل وضعیت چندان دشوار نخواهد بود.
● گاهی جدل طبیعی است:
ازدواج اصلاً یك ماشین شیك و قشنگ نیست كه در همه موارد موجب موافقت طرفین با یكدیگر شود. تمام همسران در برخی موارد گاه نظرات متضادی دارند اما مسأله این است كه ما فكر می كنیم چنان چه با شخص مناسبی ازدواج كرده بودیم هرگز بحث و مجادله در كار نبود. اما جالب است كه بدانیم همسران خوشبخت نیز بر سر مسایلی مانند احساسات، پول و یا فرزندان با هم بحث می كنند اما آن را عادی و در برخی موارد لازمه برطرف شدن سوءتفاهم ها می دانند. جوانان باید بدانند هر ازدواجی شرایط مخصوص به خود را دارد و با دیگری فرق می كند. هنر به شمار می رود اگر بتوان جهان را از چشم همسر دید!
● توقع زیاد، آفت خوشبختی است:
بی تردید باید درك كنیم كه نمی توانیم هر آن چه می خواهیم از همسرمان دریافت كنیم. اشتباهی كه درباره مفهوم صمیمیت وجود دارد این است كه ما مدام در كنار همسرمان بنشینیم و استعدادهای خود را نشناسیم و پرورش ندهیم. آن چه ما به عنوان افراد بالغ به آن نیاز داریم این است كه عشق و علاقه میان همسران به معنای آزادی آنهاست نه زندانی كردن آنها. بیشتر ما بر آن باوریم كه استحقاق بهترین ها را داریم و همسرمان باید این بهترین ها را برایمان فراهم كند و به دشواری می پذیریم كه اگر در جایی دچار ناكامی شدیم به دلیل اشتباه خودمان بوده است.
● در كنار دیگری مهم تر است:
ما اصولاً یاد گرفته ایم كه به خود بها دهیم و آن چه در یك رابطه موفق نیاز است «خود» در كنار دیگری است.
به عبارت دیگر در جهان رقابتی امروز ما به خاطر دستاوردهای فردی پاداش می گیریم نه به خاطر كمك به دیگران و این درست نیست زیرا سبب شده كه ما مستقل بودن را به همكاری ترجیح دهیم و مفاهیمی مانند وفاداری، گذشت و كنار آمدن با دیگری را زیاد جدی نگیریم. بنابراین با چنین تفكری افزایش میزان طلاق عادی است! بیشتر افراد تصور می كنند همسرشان باید خوبی هایشان را به شدت برجسته ببیند و با بدی هایشان كنار بیاید و حتی خود را به خاطر آن ها تغییر دهد. مثلاً به همسرشان می گویند: «من از چاقی بدم می آید، خودت را لاغر كن.» به جای این كه بگویند: «وزنت را پایین بیاور تا در معرض ابتلا به دیابت قرار نگیری.»
متخصصان بر این باورند كه ازدواج به خودی خود قرار نیست شما را خوشبخت و شاداب كند بلكه قرار است با بستن پیمان زناشویی، فعالیت های مثبت بیشتری را در جهت بهتر بودن و برطرف كردن نقاط ضعف خود انجام دهید. زیرا می دانید كه مورد محبت فرد دیگری واقع می شوید. به بیان دیگر سبك برخورد زوجین است كه كیفیت زندگی مشترك را تأمین می كند. محبت به همسر برای ارتقاء جوامع انسانی كافی نیست اما همواره لازمه انسان و زندگی او بوده است.
زمانی صرفاً از پدر خانواده انتظار می رفت تا مخارج خانه را تأمین كند و مادر نیز به خانه داری بپردازد اما اكنون اوضاع فرق كرده است. ما فردی را به عنوان شریك زندگی می خواهیم كه به نظرات و سلایق ما نیز توجه كند. مارا همان گونه كه هستیم ببیند، به ما عشق بورزد و به ما كمك كند تا آن چیزی كه می خواهیم بشویم.
همه ما خواهان ازدواج با یك فرد كامل و عالی هستیم و در ذهن خود می گوییم: «آیا همه چیز در او جمع شده است؟ آیا من به اندازه كافی خوشحالم؟ آیا برای من بهتر از او كسی نیست؟» با این فرض كه اصولاً پاسخ بسیاری از افراد به آخرین پرسش، مثبت است! با چنین تفكراتی فرد خود را قربانی انتظارات و آرزوهای خود می كند. به طور حتم فردی كه در ذهن خود مجسم می كند، همسری است كه نقاط ضعف او را پوشانده، سبب تقویت نقاط قوتش می شود و دایماً به او احترام می گذارد و حمایتش می كند.
اما واقعیت این است كه همیشه و همه ازدواج ها این گونه نیستند. پس چنان چه ما چنین طرز فكری داشته باشیم به احتمال زیاد آن چه نصیبمان می شود این است كه نسبت به زندگی مشترك احساس تعهد می كنیم اما گوشه ای از قلبمان را برای خود نگاه داشته ایم. بنابراین پی درپی اوضاع را با عینك بدبینی بررسی می كنیم: آیا من اگر با فرد دیگری ازدواج می كردم، خوشحال تر و شاداب تر و موفق تر نبودم؟ و به تدریج احساس ملال و اندوه بر ما چیره می شود...
به یك نمونه توجه كنید: مردی که كارمند بود در ۲۲ سالگی با خانمی شاغل ازدواج كرد. او در ۲۷ سالگی با خانم دیگری آشنا شد و این آشنایی به ازدواج ختم شد و همسر اولش طلاق گرفت. مرد كارمند پس از ۳ سال از همسر دومش نیز جدا شد.
او اكنون می داند كه با همسر اولش زندگی خوبی داشته اما ۸ سال پیش این موضوع را نه می دید و نه درك می كرد. او می گوید: «اگر انسان بخواهد به این موضوع فكر كند كه همواره فرد بهتری برایش وجود دارد امنیت و سلامت ازدواج به مخاطره می افتد، بنابراین باید بر وسوسه های درونی غلبه كرد. حالا من ۳۸ ساله ام و هنوز هم تنها، هم خودم را آزردم و هم دیگری را.»
كم نیستند افرادی كه تصمیم می گیرند وارد رابطه ای شوند و احساس تعهد می كنند اما ممكن است به موارد دیگر نیز فكر كنند. متخصصان از این وضعیت با عنوان «ابهام در تثبیت» یاد می كنند. بدین معنا كه شما لب مرز رابطه می ایستید یعنی درآن هستید اما به بیرون نیز می نگرید.
برای این كار هم میلیون ها راه وجود دارد: شما می توانید در یك رابطه یعنی ازدواج باشید اما مطمئن نباشید كه انتخاب خوبی كرده اید و در ذهن خود فرد دیگری با تمام ویژگی های ایده آل و عالی بپرورانید و در پی او باشید.
تحقیقات نشان داده اند اصولاً همسران متعهد، دوران مجردی را به طور كامل پشت سر گذاشته اند و از نظر مالی ثبات بیشتری دارند، افرادی خوشحال تر، سالم تر و با بازده بیشتری هستند. آن ها به طور متوسط از موهبت های بیشتری برخوردارند و دوران مجردی و متاهلی شان با هم تفاوت زیادی دارد. افراد متأهل، به خصوص مردان طول عمر بیشتری دارند. اینان از تجربه های دیگران در زمینه هایی مانند مدیریت هزینه ها، گفتار و رفتار و حتی آشپزی بهتر استفاده می كنند. به طور كلی زنان به سلامت شوهرشان بسیار اهمیت داده و می كوشند غذای خوب و سالم تری برایشان تدارك ببینند زیرا بسیاری از مردان در دوران مجردی تمایل بیشتری به خوردن هله هوله و غذاهای غیرمغذی دارند. به یاد داشته باشیم كه لازم نیست زندگی عالی باشد تا برای بهتر شدنش تلاش كنیم.
تفكر ازدواج به عنوان وسیله ای برای تحقق بخشیدن به خوشبختی های فردی تا حدی جدید است. تحقیقاتی كه بر روی دانش آموزان دبیرستانی و دانشجویان ۵۰ تا ۶۰ سال گذشته انجام شده نشان می دهد كه بیشترین انگیزه برای ازدواج به خاطر داشتن فرزند و منزلی مستقل بوده است. اما در حال حاضر بیشتر افراد برای عشق و محبت و مهرورزی ازدواج می كنند و این موضوع اهمیت زوجین را نسبت به تحقق خواسته های عاطفی نشان داده و به همین دلیل بسیاری از افراد هنگامی كه وارد زندگی مشترك می شوند و با واقعیت ها روبه رو می گردند، دچار مشكلات روحی و عاطفی می شوند. زیرا ابتدایی ترین مرحله در ازدواج هیجان و ایده آل نگری است اما مسأله مهم دوام زندگی مشترك و روابط سالم است و این نیز نیازمند سعی و صرف انرژی است.
● محبت همیشگی را از هم دریغ نكنیم:
افراد ممكن است پس از مدتی دچار تردید شوند كه آیا مناسب یكدیگر بوده اند یا خیر. شما با همسرتان راحتید اما ارتباطتان مثل سابق نیست. برخی افراد در چنین مواردی تصور می كنند كه زندگی مشتركشان نتیجه ای نخواهد داشت و ماندن در این رابطه درست نیست و بهتر است هرچه زودتر از آن خلاصی یابند. یكی از متخصصان معتقد است: اخیراً افراد از همسرشان توقع زیاد دارند و این موضوع فشار زیادی بر دو طرف وارد می كند. گرچه مسایل و مشكلات همواره وجود دارند اما چنان چه روزهای نخست پس از ازدواج را به خاطر بیاورند و در ابراز محبت و علاقه كوتاهی نورزند، تحمل وضعیت چندان دشوار نخواهد بود.
● گاهی جدل طبیعی است:
ازدواج اصلاً یك ماشین شیك و قشنگ نیست كه در همه موارد موجب موافقت طرفین با یكدیگر شود. تمام همسران در برخی موارد گاه نظرات متضادی دارند اما مسأله این است كه ما فكر می كنیم چنان چه با شخص مناسبی ازدواج كرده بودیم هرگز بحث و مجادله در كار نبود. اما جالب است كه بدانیم همسران خوشبخت نیز بر سر مسایلی مانند احساسات، پول و یا فرزندان با هم بحث می كنند اما آن را عادی و در برخی موارد لازمه برطرف شدن سوءتفاهم ها می دانند. جوانان باید بدانند هر ازدواجی شرایط مخصوص به خود را دارد و با دیگری فرق می كند. هنر به شمار می رود اگر بتوان جهان را از چشم همسر دید!
● توقع زیاد، آفت خوشبختی است:
بی تردید باید درك كنیم كه نمی توانیم هر آن چه می خواهیم از همسرمان دریافت كنیم. اشتباهی كه درباره مفهوم صمیمیت وجود دارد این است كه ما مدام در كنار همسرمان بنشینیم و استعدادهای خود را نشناسیم و پرورش ندهیم. آن چه ما به عنوان افراد بالغ به آن نیاز داریم این است كه عشق و علاقه میان همسران به معنای آزادی آنهاست نه زندانی كردن آنها. بیشتر ما بر آن باوریم كه استحقاق بهترین ها را داریم و همسرمان باید این بهترین ها را برایمان فراهم كند و به دشواری می پذیریم كه اگر در جایی دچار ناكامی شدیم به دلیل اشتباه خودمان بوده است.
● در كنار دیگری مهم تر است:
ما اصولاً یاد گرفته ایم كه به خود بها دهیم و آن چه در یك رابطه موفق نیاز است «خود» در كنار دیگری است.
به عبارت دیگر در جهان رقابتی امروز ما به خاطر دستاوردهای فردی پاداش می گیریم نه به خاطر كمك به دیگران و این درست نیست زیرا سبب شده كه ما مستقل بودن را به همكاری ترجیح دهیم و مفاهیمی مانند وفاداری، گذشت و كنار آمدن با دیگری را زیاد جدی نگیریم. بنابراین با چنین تفكری افزایش میزان طلاق عادی است! بیشتر افراد تصور می كنند همسرشان باید خوبی هایشان را به شدت برجسته ببیند و با بدی هایشان كنار بیاید و حتی خود را به خاطر آن ها تغییر دهد. مثلاً به همسرشان می گویند: «من از چاقی بدم می آید، خودت را لاغر كن.» به جای این كه بگویند: «وزنت را پایین بیاور تا در معرض ابتلا به دیابت قرار نگیری.»
متخصصان بر این باورند كه ازدواج به خودی خود قرار نیست شما را خوشبخت و شاداب كند بلكه قرار است با بستن پیمان زناشویی، فعالیت های مثبت بیشتری را در جهت بهتر بودن و برطرف كردن نقاط ضعف خود انجام دهید. زیرا می دانید كه مورد محبت فرد دیگری واقع می شوید. به بیان دیگر سبك برخورد زوجین است كه كیفیت زندگی مشترك را تأمین می كند. محبت به همسر برای ارتقاء جوامع انسانی كافی نیست اما همواره لازمه انسان و زندگی او بوده است.