Miss zahra
متخصص بخش تکنولوژی
به خواب ،چشم تو را ...چشم نه ، که جام آمد
رسید ساقی و ساغر به صد سلام آمد
دو چشم ، چشم نه، نهج البلاغه را دیدم
که با بلاغت خاموش در کلام آمد
نگفت و گفت ، سکوتی فصیح جاری بود
حروف زنده شدند و کلام تام آمد
بهوش بودم از اوّل که دل به تو دادم
که زیرکان جهان را غم تو دام آمد
خدای من تویی ، آتش بگو بیفروزند
که هر که در دل آتش نرفت ، خام آمد
بر آستانۀ تو سر سپردن آزادی ست
هر آن که بندۀ قنبر نشد ، غلام آمد
وجود در عطش انکشاف کامل بود
به زیر گام تو هفت آسمان چه رام آمد
هلاک دیده شدن بود و دید و دید و چه دید؟
تو را ، تو را که به این وجد مستدام آمد
*
رسید لحظۀ تجرید و صبح نزدیک است
صدای سر زدن تیغ از نیام آمد
رسید لحظۀ توحید و من به خون غلتید
نماز آخر من بود و با سلام آمد
به پاس این دم فرخنده ای غزل خاموش
بگیر جام و بنوش و بنوش ، امام آمد
....................
...........
....
رسید ساقی و ساغر به صد سلام آمد
دو چشم ، چشم نه، نهج البلاغه را دیدم
که با بلاغت خاموش در کلام آمد
نگفت و گفت ، سکوتی فصیح جاری بود
حروف زنده شدند و کلام تام آمد
بهوش بودم از اوّل که دل به تو دادم
که زیرکان جهان را غم تو دام آمد
خدای من تویی ، آتش بگو بیفروزند
که هر که در دل آتش نرفت ، خام آمد
بر آستانۀ تو سر سپردن آزادی ست
هر آن که بندۀ قنبر نشد ، غلام آمد
وجود در عطش انکشاف کامل بود
به زیر گام تو هفت آسمان چه رام آمد
هلاک دیده شدن بود و دید و دید و چه دید؟
تو را ، تو را که به این وجد مستدام آمد
*
رسید لحظۀ تجرید و صبح نزدیک است
صدای سر زدن تیغ از نیام آمد
رسید لحظۀ توحید و من به خون غلتید
نماز آخر من بود و با سلام آمد
به پاس این دم فرخنده ای غزل خاموش
بگیر جام و بنوش و بنوش ، امام آمد
....................
...........
....