• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

این گونه نشویم...!

TAHEREH

متخصص بخش
الف) لجاجت در ارتکاب گناه
گاهی گناه در اثر طغیان یکی از غرایز است و در نتیجه، تسلّط هوی و هوس و طغیان غریزه یا صفت رذیله موجب می‌شود که انسان، «معرفت» خود را تقریباً از دست بدهد؛ قرآن شریف این حالت را «جهالت» نامیده است و معلوم است که توبه از این نوع گناه پذیرفته است؛ امّا اگر ارتکاب گناه در اثر عناد و لجاج و از روی طغیانگری و انکار و دشمنی با حقّ و حقیقت باشد، طبیعی است که چنین‌ گناهی، زمینه‌ساز عدم آمرزش الهی می‌شود.
گناهی‌که از روی لجاجت و دشمنی با حق‌تعالی انجام می‌پذیرد، حکایت از کفر می‌کند و کسی ‌که با خداوند لجاجت ورزد و در مقابل حق ایستادگی کند، موفّق به توبه نخواهد شد؛ زیرا وقتی حالت عناد و لجاج در وجود کسی مسلّط شود، مانع از آن است که از کرده خود پشیمان گردد و مسلّماً بدون پشیمانی، توبه محقّق نخواهد شد. اگر گناه و نافرمانی از سر عناد و لجاج صورت گرفت، توبه از آن ممکن نیست و در حقیقت، چنین انسان گناه‌کاری توبه نمی‌کند که توبه او پذیرفته شود.
ب) تسویف در توبه
گاهی، «تَسویف» در توبه، یعنی به آینده واگذار کردن و بی‌اعتنایی به گناه و فراموشی آن، جای پشیمانی را در وجود انسان می‌گیرد و مانع از پدید آمدن حالت توبه می‌شود. در چنین وضعی معلوم است که این انسان، خود را گناه‌کار نمی‌داند تا توبه کند.
پس اینکه قرآن شریف «فوریت» و «عدم تأخیر» را در توبه شرط دانسته، باز هم حاوی یک نکته با اهمیت اخلاقی است و آن این‌که: بی‌اعتنایی به گناه، موجب عادت انسان به گناه می‌شود و در اثر عادت، ابهّت گناه از دل می‌رود و در نتیجه گناه از ضمیر آگاه انسان به ضمیر ناآگاه وی منتقل شده و موجب می‌گردد تا انسان، خود را گناهکار نداند و در این صورت طبیعی است که توبه هم نمی‌کند.
منظور قرآن کریم از شرط دوّم توبه (به تأخیر نیانداختن آن)، این است که اگر کسی توبه را به تأخیر بیندازد، گرفتار گناهِ روی گناه می‌شود و پس از آن، گناه خود را توجیه کرده و اصلًا توبه نمی‌کند که توبه او پذیرفته شود.



امام صادق (ع) در این زمینه، در یک بیان تحلیلی با ذکر یک تشبیه معقول به محسوس، می‌فرمایند: اگر کسی یک گناه مرتکب شود، یک نقطه سیاه در دل او پدیدار می‌شود. حال اگر توبه کند، آن سیاهی بر طرف می‌شود. ولی اگر توبه نکند و گناه دیگری انجام دهد، سیاهی دل او دو چندان می‌شود و به همین صورت ادامه پیدا می‌کند، تا سراسر دل او سیاه شود.
به این ترتیب، گناهِ روی گناه، دل انسان را سیاه می‌کند و می‌میراند: «إِذَا أَذْنَبَ الْعَبْدُ كَانَ نُقْطَةً سَوْدَاءَ عَلَی قَلْبِهِ فَإِنْ هُوَ تَابَ وَ أَقْلَعَ وَاسْتَغْفَرَ صَفَا قَلْبُهُ مِنْهَا وَ إِنْ هُوَ لَمْ یَتُبْ وَ لَمْ یَسْتَغْفِرْ كَانَ الذَّنْبُ عَلَى‏الذَّنْبِ وَ السَّوَادُ عَلَی السَّوَادِ حَتَّی یَغْمُرَ الْقَلْبَ فَیَمُوتَ بِكَثْرَةِ غِطَاءِ الذُّنُوبِ عَلَیْه» [إرشاد القلوب إلی الصواب، ج 1، ص 46]
پر واضح است که وقتی دل کسی سیاه شد، صاحب آن دل، هرگز رستگار نمی‌گردد.
 
بالا