حادثه>داخلی -گروه حوادث: خدمتکار جوان وقتی چشمش به صندوقچه طلاها افتاد، تعدادی انگشتر از داخل آن سرقت کرد اما در همین هنگام صاحبخانه او را دید و جنایت خونینی رقم خورد.
بعدازظهر 7 اسفندماه گذشته، دختر جوانی سراسیمه با کلانتری 190 تهران تماس گرفت و ماموران را در جریان جنایت خونینی قرار داد. او مدعی بود که افراد ناشناسی با ورود به خانهشان در شرق تهران، مادرش را به قتل رسانده و پا به فرار گذاشتهاند. بهدنبال این تماس، ماجرا به قاضی شاهنگیان، بازپرس ویژه قتل تهران، گزارش شد و طولی نکشید که او و کارآگاهان اداره دهم آگاهی، در محل جنایت حضور یافتند. مقتول زنی میانسال بود که بهنظر میرسید با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده است. دختر مقتول نخستین کسی بود که تحت بازجویی قرار گرفت. او به ماموران گفت: دقایقی قبل وقتی از محل کارم به خانه برگشتم، هرچه زنگ زدم، مادرم جواب آیفون را نداد. از آنجا که کلید همراهم نبود، زنگ خانه یکی از همسایهها را زدم و او در ورودی را باز کرد.
با عجله از پلهها بالا رفتم و با دیدن در آپارتمانمان که باز بود، وارد خانه شدم. اثاثیه و وسایل خانه به هم ریخته بود و حدس زدم که اتفاق شومی افتاده. وقتی نگران وارد یکی از اتاقها شدم، چشمم به جسد بیجان مادرم افتاد که روی زمین افتاده و خون زیادی از او رفته بود. بهرغم اینکه دختر جوان از نظر روحی در شرایط سختی قرار داشت اما در ادامه تحقیقات سرنخ مهمی در اختیار پلیس قرار داد. او مدعی شد: از لپتاپ من و 3 عدد انگشتر طلای مادرم خبری نیست. حدس میزنم که آنها توسط عامل جنایت به سرقت رفتهاند.
رد پای آشنا
پلیس که حدس میزد عامل جنایت به قصد سرقت وارد خانه قربانی شده است، تحقیقات خود را روی این فرضیه متمرکز کرد. از آنجا که زن میانسال در آپارتمان را به روی افراد غریبه باز نمیکرد، ماموران مطمئن شدند که قاتل باید فردی آشنا باشد. به این ترتیب پرس و جو از دختر قربانی ادامه یافت و اینبار سرنخهایی از یک خدمتکار تازهکار به دست آمد. دختر جوان مدعی شد: به خاطر اینکه مادرم از عهده انجام بعضی از کارهای خانه بر نمیآمد، دنبال کسی میگشتیم که کارهای نظافت و خرید خانه را انجام دهد. مدتی قبل، یکی از اقواممان که در کار ساختمانسازی است، یکی از کارگرانش به اسم اسماعیل را به ما معرفی کرد و گفت که وی مورد اعتماد اوست و میتواند بعضی روزها کارهای ما را انجام دهد. این خدمتکار تا حالا دو سه باری برای نظافت به خانه ما آمده و تنها کسی است که مادرم در را به روی او باز میکرد.
فرار بعد از جنایت
پلیس که احتمال میداد خدمتکار جوان در قتل زن بیگناه نقش داشته باشد، او را بهعنوان نخستین مظنون تحت تعقیب قرار داد.درحالیکه همسایههای مقتول مدعی بودند اسماعیل را روز حادثه در ساختمان دیدهاند، تیم تحقیق راهی محل کار این مرد شد اما وی بعد از جنایت دیگر به آنجا مراجعه نکرده بود.ماموران در ادامه، محل زندگی اسماعیل را شناسایی کردند اما بررسیها نشان میداد او آنجا را هم ترک کرده و ناپدید شده است. اینگونه بود که ظن پلیس به اسماعیل بیشتر شد و برای ماموران شکی باقی نماند که او، عامل قتل زن میانسال است.
پایان فرار
درحالیکه تحقیقات گستردهای برای به دام انداختن متهم فراری ادامه داشت، ماموران در پرس و جو از شرکتهای ساختمانسازی و پیمانکاران، سرانجام موفق شدند محل کار جدید این مرد را شناسایی کنند.او بعد از جنایت در یکی از شرکتهای ساختمانسازی بهعنوان سرایدار مشغول به کار شده و در ساختمانی نیمهکاره در منطقه اختیاریه زندگی میکرد. کارآگاهان به سرعت راهی محل زندگی مرد 28 ساله شدند و او را که تصور نمیکرد به دام پلیس بیفتد، دستگیر کردند. با کشف 3 قطعه انگشتر طلای زنانه در محل زندگی متهم، وی دستگیر شد اما در بازجوییها اتهام قتل را انکار کرد و گفت که طلاها متعلق به خواهرش هستند.
اظهارات این مرد وقتی رنگ باخت که دختر مقتول با حضور در اداره آگاهی، انگشترهای مادرش را شناسایی کرد و گفت میتواند عکسهای مقتول را درحالیکه انگشترها در دستش بوده، در اختیار پلیس قرار دهد. به این ترتیب مرد جنایتکار لب به اعتراف گشود و پرده از راز جنایت برداشت، او گفت: حدود یک هفته بود که بهعنوان خدمتکار در خانه مقتول مشغول به کار شده بودم، روز حادثه هم برای خانه تکانی پایان سال به خانه آنها رفتم و مشغول نظافت اسباب و اثاثیه داخل خانه شدم که ناگهان چشمم به صندوقچهای افتاد که داخل یکی از کمدها بود.
بعد از باز کردن در صندوقچه، دیدم داخل آن انگشترهای طلاست و یک لحظه وسوسه شدم. با خودم گفتم اگر چند انگشتر طلا از داخل صندوقچه کم شود، کسی متوجه ماجرا نخواهد شد. برای همین 3 انگشتر دزدیدم و در حال مخفی کردن آنها در لباسم بودم، که زن میانسال سر رسید. او مرا هنگام سرقت طلاها دیده بود و گفت که موضوع را به صاحبکارم که مورد اعتماد او بودم، خواهد گفت. من هم برای آنکه موضوع فاش نشود، با چاقو چند ضربه به وی زدم.
بعد از جنایت، آنقدر ترسیده بودم که با سرقت همان 3 حلقه انگشتر و لپتاپی که وسط هال بود از خانه فرار کردم و دیگر به محل کارم مراجعه نکردم. سرهنگ حاجی زاده، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران، با بیان این خبر گفت: با توجه به اعترافات متهم درخصوص سرقت لپتاپ و فروش آن به یکی از دوستانش، این فرد نیز شناسایی و لپتاپ مسروقه از او کشف شد. وی افزود: هماکنون مرد جنایتکار با دستور بازپرس پرونده در بازداشت به سر میبرد و تحقیقات تکمیلی از او ادامه دارد.