مطرح شدن مکرر یک نام تجاری ( برند ) به شیوه های مختلف در زمان بندی های متنوع می تواند نهایت به این بیانجامد که برند ، نامی آشنا و یا شاید محبوب در اقشار مختلف جامعه تکرار شود . تکرار برند بعد از بحث مطلوب بودن کیفیت، بالاترین تاثیر مثبت را می تواند در اذهان بجا گذارد اما کافی نیست.
در بخش کالا و محصولات می توان برخی از کالاها را جزو کالاهایی با درگیری ذهنی بالا و برخی دیگر را در رده کالاهایی با درگیری ذهنی کمتر دانست و برخی دیگر را نیز به عنوان کالای داغ به حساب آورد که هرنوع ، شیوه خاص خود را در مطرح شدن دارند با توجه به اینکه اغلب کالاها پس از خریداری شدن ارزش سرمایه ای خود را از دست می دهند. خریدار معمولا هنگام تصمیم گیری نهایی با علامت سوال های زیادی روبروست و اینجاست که داشتن پاسخ به موقع می تواند شرایط را به نفع برندی تمام کند.
تقریباً 70% از عنوانهایی را که روزانه می بینیم همان ساعت گاهی همان دقیقه فراموش می شود و این بی اثری ناشی از آن است که آنها اصلاً تبلیغ نیستند بلکه معرفی اند. تبلیغ و معرفی دو شیوه کاملاً مجزاست که عموماً افراد در تشخیص آن مهارتی ندارند و غالباً سرمایه ای که در این راه صرف می شود مانند خرید کالا با درگیری ذهنی بالاست. صرف هزینه های فراوان، تخصص و مهمتر از همه زمان صرف شده / نتیجه: اثرگذار یا بی اثر...؟!
تا چه حد می توان تاثیر معرفی و تبلیغ را به گونه ای قابل توجهی افزایش داد ؟
تبلیغ در نقطه فروش می تواند تبلیغ در لحظه تصمیم گیری نهایی باشد تبلیغ مانند هرچیزدیگری نیازمند زمان خودش است همانگونه که بهترین زمان سرو غذا وقت گرسنگی است. تبلیغ در نقطه فروش یعنی معرفی و یادآوری در مکان و زمان تصمیم گیری و یا مجال ندادن به عرصه رقبا. تبلیغ می تواند تا حدود زیادی تاثیر معرفی را داشته باشد ولی هیچگاه معرفی نمی تواند با اثرات تبلیغ واقعی برابری کند.
در یک نظر سنجی، برخی تبلیغ فراوان را عدم کیفیت محصول دانستند و تلبیغ را ابزاری برای فروش کالایی می دانند که بطور معمول فروش نمی رود، برخی هم تبلیغ را توانمندی وافر تولید کننده تصور کرده و اغلب معتقداند که تبلیغ روی ذهن آنها اثر نمی گذارد. ولی خود به واقع تبلیغات معدودی را پس از مدتها هنوز در ذهن دارند . عموماً چیزی که برای اغلب مردم قابل تشخیص نیست فرق میان تبلیغ و معرفی کالاست.
"معرفی" می تواند محصول را جهت شناخت و ارائه امتیازات، شیوه های مصرف راهنمایی کند یا به عبارتی دربرگیرنده تمامی اشکالی باشد که در جامعه کنونی ما به شکل تبلیغ شناخته شده است. ولی "تبلیغ" باید اثرات پیچیده تری نسبت به "معرفی " بر مخاطبش بجا گذارد. بطوری که شاید روزها در ذهن او مانده و با کوچکترین یادآوری مجدداً در ذهنش شکل گیرد. مهمتریت گام باید در جهت به حداکثر رساندن حس اعتماد در لحظه انتخاب نهایی بر مخاطب باشد.
همانگونه که معرفی در جهت بالا بردن آگاهی مشتری مناسب است، تبلیغ باید ترغیب کننده و اثر گذار باشد به معنای کامل هوس انگیز و گاهی غیر واقعی، همچنین لازمه یک پیام اثر گذار را باید در مسائلی عمیقتر جستجو کرد از نام تجاری کالا و نشانه تا چهره ای که سازمان باید در ویترین خود از عملکردش به نمایش درآورد. روانشناسی مخاطب و فرهنگ اثر گذار روی مخاطب طرف دیگر سکه است که خود مبحث گسترده و جداگانه ایست.
در مجموع می توان نتیجه گرفت انتخاب نام تجاری "برند" مناسب، معرفی در مکان و زمان صحیح، تبلیغ اثر گذارد و ماندگار با توجه به گرایشهای جامعه می تواند بخشی از روند مرموز و پیچیده تبلیغ باشد.
منبع: gogseo.com
در بخش کالا و محصولات می توان برخی از کالاها را جزو کالاهایی با درگیری ذهنی بالا و برخی دیگر را در رده کالاهایی با درگیری ذهنی کمتر دانست و برخی دیگر را نیز به عنوان کالای داغ به حساب آورد که هرنوع ، شیوه خاص خود را در مطرح شدن دارند با توجه به اینکه اغلب کالاها پس از خریداری شدن ارزش سرمایه ای خود را از دست می دهند. خریدار معمولا هنگام تصمیم گیری نهایی با علامت سوال های زیادی روبروست و اینجاست که داشتن پاسخ به موقع می تواند شرایط را به نفع برندی تمام کند.
تقریباً 70% از عنوانهایی را که روزانه می بینیم همان ساعت گاهی همان دقیقه فراموش می شود و این بی اثری ناشی از آن است که آنها اصلاً تبلیغ نیستند بلکه معرفی اند. تبلیغ و معرفی دو شیوه کاملاً مجزاست که عموماً افراد در تشخیص آن مهارتی ندارند و غالباً سرمایه ای که در این راه صرف می شود مانند خرید کالا با درگیری ذهنی بالاست. صرف هزینه های فراوان، تخصص و مهمتر از همه زمان صرف شده / نتیجه: اثرگذار یا بی اثر...؟!
تا چه حد می توان تاثیر معرفی و تبلیغ را به گونه ای قابل توجهی افزایش داد ؟
تبلیغ در نقطه فروش می تواند تبلیغ در لحظه تصمیم گیری نهایی باشد تبلیغ مانند هرچیزدیگری نیازمند زمان خودش است همانگونه که بهترین زمان سرو غذا وقت گرسنگی است. تبلیغ در نقطه فروش یعنی معرفی و یادآوری در مکان و زمان تصمیم گیری و یا مجال ندادن به عرصه رقبا. تبلیغ می تواند تا حدود زیادی تاثیر معرفی را داشته باشد ولی هیچگاه معرفی نمی تواند با اثرات تبلیغ واقعی برابری کند.
در یک نظر سنجی، برخی تبلیغ فراوان را عدم کیفیت محصول دانستند و تلبیغ را ابزاری برای فروش کالایی می دانند که بطور معمول فروش نمی رود، برخی هم تبلیغ را توانمندی وافر تولید کننده تصور کرده و اغلب معتقداند که تبلیغ روی ذهن آنها اثر نمی گذارد. ولی خود به واقع تبلیغات معدودی را پس از مدتها هنوز در ذهن دارند . عموماً چیزی که برای اغلب مردم قابل تشخیص نیست فرق میان تبلیغ و معرفی کالاست.
"معرفی" می تواند محصول را جهت شناخت و ارائه امتیازات، شیوه های مصرف راهنمایی کند یا به عبارتی دربرگیرنده تمامی اشکالی باشد که در جامعه کنونی ما به شکل تبلیغ شناخته شده است. ولی "تبلیغ" باید اثرات پیچیده تری نسبت به "معرفی " بر مخاطبش بجا گذارد. بطوری که شاید روزها در ذهن او مانده و با کوچکترین یادآوری مجدداً در ذهنش شکل گیرد. مهمتریت گام باید در جهت به حداکثر رساندن حس اعتماد در لحظه انتخاب نهایی بر مخاطب باشد.
همانگونه که معرفی در جهت بالا بردن آگاهی مشتری مناسب است، تبلیغ باید ترغیب کننده و اثر گذار باشد به معنای کامل هوس انگیز و گاهی غیر واقعی، همچنین لازمه یک پیام اثر گذار را باید در مسائلی عمیقتر جستجو کرد از نام تجاری کالا و نشانه تا چهره ای که سازمان باید در ویترین خود از عملکردش به نمایش درآورد. روانشناسی مخاطب و فرهنگ اثر گذار روی مخاطب طرف دیگر سکه است که خود مبحث گسترده و جداگانه ایست.
در مجموع می توان نتیجه گرفت انتخاب نام تجاری "برند" مناسب، معرفی در مکان و زمان صحیح، تبلیغ اثر گذارد و ماندگار با توجه به گرایشهای جامعه می تواند بخشی از روند مرموز و پیچیده تبلیغ باشد.
منبع: gogseo.com