• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

دست‌نوشته منتشرنشده اي از تختي

گل همیشه بهار

متخصص بخش اینترنت


آيا مردمي كه درباره جديدي، دايي، رضازاده، حيدري، خادم و.. قضاوت مي كنند، توان درك احوالات يك قهرمان را دارند؟


كافي است براي درك آنها در ورزشگاهي كه هزاران نفر براي ديدنت نشسته اند، پنجاه سانتيمتر از زمين فاصله بگيري و در مرتفع ترين نقطه سكوي قهرماني بايستي تا دريابي چرا يك قهرمان حاضر است با جانكاه ترين تمرينات خود را تا سر حد مرگ در فشار روحي و رواني قرار دهد و طعنه هاي گزنده مردم را نيز به جان بخرد كه يك بار ديگر و فقط يك بار ديگر آن بالا باشد. حال ديگر جان چه ارزشي براي قهرمان دارد؟


سرويس ورزشي «آينده»، مهدي خرم دل؛ بسياري از مردم هنوز وقتي او را تنها مي يابند، امضاء و عكس يادگاري مي خواهند و هنوز برخي صاحبان رستوران نمي گذارند دست در جيبش كند. اما ديگر سوت پايان برايش به صدا درآمده و به جز برخي رفقايش كه مي گويند در اوج خداحافظي كن، برخي اوقات نگاه هاي گزنده يا حرف هاي درگوشي را مي شنود كه «نمي خواد خداحافظي كنه. بسه ديگه. پير شده». اين عبارات نصيب هركسي نمي‌شود، بايد در ورزش يلي باشي تا سر پيري بتواني دوام بياوري و اين غرغرها را سي و چند سالگي بشنوي. و الا همان دوران جواني با پيراهن تيم ملي الوداع خواهي گفت.


عباس جديدي را با دوبنده كشتي شايد هنوز در يادها داشته باشيم، چه يلي بود آن دوران كه در سنگين وزن كشتي آزاد براي ايران مي جنگيد و اگرچه هميشه قهرمان نبود، اما دست خالي هم تشك كشتي را ترك نمي كرد و زنگ پايان وقت قانوني كشتي كه به صدا در مي آمد، عباس يك جايي روي سكوها داشت. قهرماني جهان ?? كه در دوازده هزار نفري آزادي تهران برگزار شد، روزهاي اوجش بود و همان روزها بعضي نوشتند يا روي شانه عباس زدند كه پسر وقت خداحافظي ات رسيده و عده اي در صف هستند كه جايت را بگيرند. او مي خواست نقره اي كه در المپيك آتلانتا گرفته بود، در سيدني به طلا مبدل كند، اما سال قبل از المپيك و در جهاني آنكارا برنز گرفت و در المپيك ???? بهتر از چهارمي نصيبش نشد و در آخر مقابل عليرضا رضايي مغلوب گشت و مجبور به وداع از تيم ملي شد؛ عباس بايد همان ?? چهارگوشه تشك را مي بوسيد.




علي دايي كه امروز مربيگري مي كند، شايد برجسته ترين قهرماني باشد كه نتوانست از پيراهن تيم ملي دل بكند و اگرچه بسياري از افتخارات را براي سال هاي متمادي در كارنامه خود ثبت كرد اما شخصيتش خرد شد و با تحقير فراوان و پس از صدها كاريكاتور كه برخي حقيقتاً توهين آميز بود، مجبور به وداع با تيم ملي شد و اين وداع ديرهنگام لطمه جدي به محبوبيتش ميان هم دوره ها و عموم مردم زد. هنوز از روزگاري كه به علي دايي پاس نمي دادند و تيم ملي فوتبال فلج شده بود و در نهايت پايان نه چندان شيريني در آخرين حضورش در جام جهاني داشت، خاطراتي هست. دايي اشتباه كرد و تاوان اشتباهش را خودش به مردم احساسي ايران داد.


حسين رضازاده هم وضعش بي شباهت به رفيقش علي دايي نبود و سال ???? كه هم قهرمان بازيهاي آسيايي دوحه شد و هم در جهاني سانتادومينگو گردن آويز طلا به سينه اش چسبيد، برخي اطرافيانش توصيه كردند كه پيراهن يا ابالفضلش را ببوسد و با دنياي قهرماني وداع كند. اما حسين يك طلاي المپيك ديگر مي خواست تا با سه نشان زرين به عنوان پرافتخارترين قهرمان تاريخ ايران نامش ثبت شود، اما با آنچنان حواشي و مصائبي روبرو شد كه در نهايت به شكلي نه چندان مطلوب مجبور به وداع از تيم ملي شد. رضازاده دير دريافت كه او نيز همچون دايي دير زماني را براي وداع در نظر گرفته و بايد در اوج و روي سكو، وزنه ها را مي بوسيد و كنار مي رفت.


عليرضا حيدري باهوش تر از رضازاده بود، اما او هم بايد پس از قهرماني در بازيهاي آسيايي دوحه ???? با دوبنده تيم ملي خداحافظي مي كرد و دوبنده اش را مثل برخي قهرمانان به ميان هوادارانش پرتاب مي كرد، اما عليرضا هم ماند. حيدري هم لابد مدال طلاي المپيك را مي خواست اما در روزگاري كه ميان مربيگري و قهرماني غوطه ور بود، ابتداً مجبور به دل كندن از صندلي كنار تشك شد و پس از آن با پيروزي در انتخابي تيم ملي و در روزگاري كه دوران فرودش فرارسيده بود، به يك باره در مقابل ديدگان حيرت زده يزداني خرم خداحافظي كرد. او اگرچه با اين هوشمندي باعث شد چنين تعبير شود كه در اوج دوران قهرماني وداع كرده، اما همگان مي‌دانستند عرصه براي قهرماني مرد شش مداله كشتي آزاد ايراني در جهان تنگ شده و بسياري گفته بودند، كاش عليرضا در همان دوحه، پايان قهرماني را تجربه مي كرد.


از اينها كه بگذريم، برخي وداع هم كرده اند، اما دوباره به صحنه قهرماني بازگشته اند كه شايد نمادش اميررضا خادم باشد كه در دوران نمايندگي مجلس در پي بازگشت به تيم ملي بود. خادم كه دو نشان برنز المپيك داشت، مي دانست شانس چنداني براي قهرماني ندارد. اما پنجمين حضورش در المپيك، ركوردي در تاريخ ورزش بود و همين باعث شد در آن دوران به صحنه بازگردد و براي شركت در المپيك آتن تلاش كند. مسئله اي كه نه تنها با نقدهاي تند افكارعمومي روبرو شد، بلكه سياسيون و نمايندگان مجلس نيز اميررضا را به نقد گرفتند كه شان نماينده مجلس چنين نيست اما گوش قهرمان بدهكار نبود تا اينكه پس از شكست مقابل مجيد خدايي در يك تورنمنت بين‌المللي در تركيب تيم ملي قرار نگرفت و براي هميشه به ورزش حرفه‌اي خاتمه داد؛ خادم وقت مناسب خداحافظي كرده بود اما اشتباه كرد كه بازگشت.


آخرين اشتباه را شايد بتوان به پاي آرش ميراسماعيلي نوشت. هادي ساعي، اميررضا خادم و بسياري از رفقايش به آرش گفتند كه به ميدان بازنگردد. اما آرش هم دلش مي خواست در المپيكي ديگر شركت كند. آرش كه برخلاف بسياري از قهرمانان صاف است و به قول معروف رو بازي مي كند، با دو قهرماني جودو جهان و دو عنوان سومي جهان، پرافتخارترين جودوكار تاريخ ايران محسوب مي شود و هيچ كس نمي تواند توانايي هاي ذاتي اش را به ناديده انگارد. او حتي ديرتر از موعد وداع كرد اما هنوز وقت خوبي بود و بسياري به او گفتند كه انتخاب درستي داشته، اما به تحريك و درخواست اهالي جودو، آرش به صحنه بازگشت و همان اتفاقي برايش افتاد، كه براي ديگر قهرمانان شاخص رخ داد. او همچون ديگر ملي پوشان در چند ميدان ناكام ماند. اما آنچه به چشم مي آمد، ناكامي او بود و نه ساير جودوكاهاي تيم ملي و در آخر آرش كنار گذاشته شد و جاي تعجب نداشت كه قهرمان قلبش بگيرد.


اينها همه غرغرها را شنيده اند و همه نگاه سنگين آنهايي كه تصور مي كردند كه بايد زودتر ميدان را خالي كنند، تجربه كرده اند. اما آيا مردمي كه درباره جديدي، دايي، رضازاده، حيدري، خادم و ميراسماعيلي قضاوت مي كنند، توان درك احوالات يك قهرمان را دارند. كافي است براي درك آنها در ورزشگاهي كه هزاران نفر براي ديدنت نشسته اند، پنجاه سانتيمتر از زمين فاصله بگيري و در مرتفع ترين نقطه سكوي قهرماني بايستي تا دريابي چرا يك قهرمان حاضر است جانكاه ترين تمرينات را در اردوهاي سنگين سپري كند و خود را تا سر حد مرگ در فشار روحي و رواني قرار دهد و طعنه هاي گزنده مردم را نيز به جان بخرد كه يك بار ديگر و فقط يك بار ديگر آن بالا باشد. حال اگر قرار باشد سكو در المپيك مستقر شود، ديگر جان چه ارزشي براي قهرمان دارد؟


قضاوت صحيح درباره دشواري دل كندن قهرمان با پيراهن تيم ملي به همان ميزان دشوار است كه قضاوت درباره دل كندن عاشق از معشوق براي كسي كه عشق را تجربه نكرده. چه كسي انگشت هاي كج و معوج ميراسماعيلي كه ده ها بار شكسته يا دست و پاي حيدري كه بارها شكسته ديده و اصلاً آنهايي كه خودشان را در جايگاه قاضي مي گذارند، آيا حاضرند چند ده بار انگشت هايشان يا بخش هايي از بدنشان را بشكنند و هر بار پس از شكستنش و بهبود، ماجرا تكرار شود و در آخر جايگاهي كه به سختي به دست آورده اند را از دست بدهند؟ اينها مسائلي است كه تنها قهرماني در سطح جديدي، دايي، رضازاده، حيدري، خادم و ميراسماعيلي مي توانند درباره اش قضاوت كنند و چه خوب كه خودمان را مطلع و آگاه به همه شرايط و جوانب و در مقام قاضي قرار ندهيم و قهرمانانمان را كه هنوز نوستالژي طعم طلاي جهان زير دندانهايشان تازگي دارد، گوشه رينگ قضاوت با يك آپركات محكوم نكنيم.


هرچند بودند اشخاصي كه روزگاري تا آخر خط در پي مدال نمي دويدند، اما نبايد توقع داشت همه چون او باشند و بتوانند ظاهر دل فريب افتخار به سادگي وداع كنند.


«غلامرضا تختي» نماد اين تفكر بود؛ تفكري كه مي گويد قهرماني همچون تابستان و موعد برداشت محصول فصلي دارد و در انتهاي فصل، نمي توان، مقابل برگ ريزان ايستاد و ميوه داد. درخت بايد بداند برگ ريزانش آمده و پس از آن نيز خزان مي رسد و همين تفكرات بي نظير بود كه تختي را تختي كرد؛ تفكراتي كه هنوز بخش وسيعي از آن بازخواني نشده كه اگر بازخواني شود، عمق نگاه پهلوان بيش از اينها براي مردم هويدا خواهد شد. تختي در ?? سال حضور در عرصه قهرماني همواره اوج نشيني معيار ادامه حضورش در ميدان قهرماني بود و حتي زماني كه محمدرضا پهلوي از او خواست تا از دنياي قهرماني خداحافظي كند، او كه همچنان در اوج بود، نپذيرفت تا شاه مخلوع به شدت از پاسخ تختي برآشوبد.


بر اين اساس سندي منتشر مي شود كه «زنده ياد غلامرضا تختي» در تقويمش در سال ???? مصادف با ???? در دفترچه يادداشتش نوشته است. تختي بزرگ در اين يادداشت نوشته است: «?- در صورتي كه در مسابقات جهاني ژاپن اول نشوم ديگر كشتي نخواهم گرفت. ?- اگر چنانچه اول شوم، تا المپيك توكيو، بعد از سال آينده كشتي خواهم گرفت.» و اين سند به خوبي نشان مي دهد تختي برخلاف بسياري از پيشينيان و آيندگانش كه قهرماني جهان را تجربه كرده بودند، حتي براي وقت وداعش از دنياي قهرماني نيز برنامه داشت و در طمع مدال نمي خواست تا آنجا كه ممكن است، خودش را به آب و آتش بزند و در نهايت چهره اش بر اثر اصرار در حضور روي تشك، كشتي نزد دوستدارانش تخريب شود و اين هشياري بالاي تختي و همچنين منش پهلواني اش را نشان مي دهد.


تختي در مسابقات قهرماني جهان يوكوهاماي ژاپن كه سال ???? برگزار شد، قهرمان شد و به كشتي گرفتن ادامه داد و در قهرماني جهان تولدو ???? با آنكه از ?? كيلوگرم به رده ?? كيلوگرم رفته بود، باز هم نايب قهرمان جهان شد. اما يك سال دوري تختي از كشتي باعث شد، او در المپيك ???? توكيو كه آخرين ميدان در نظر گرفته شده تختي براي خودش بود، نتواند سكونشين شود و چهارمين مدال المپيكي اش را به دست آورد و با شكست از احمد آئيك ترك و مساوي با سعيد مصطفائف بلغار به مقام چهارم قناعت كرد و آهسته آهسته از ميدان كشتي كناره گرفت. تختي عيار خودش را با اصرار بر ماندن در ميدان پس از اين پايين نياورد و تلاش نكرد تا المپيك بعد بماند و در طمع يك مدال المپيكي ديگر ادامه دهد. كاش قهرمانان پس از او و قهرمانان اين دوران و پس از اين نيز مشي تختي را پيش بگيرند و در اوج بمانند
 
بالا