زبان مازَندَرانی (مازنی یا مازرونی یا طبری / تبری، نام یکی از زبانهای ایرانی و یکی از شاخههای زبانهای ایرانی شمالغربی است. این زبان در استانهای شمال ایران (به ویژه در سرزمین طبرستان قدیم) توسط مردمان مازندرانی تکلم میشود. و براساس آمار سال ۱۹۹۳ میلادی ۳-۴ میلیون نفر آن را به عنوان زبان بومی تکلّم میکردند[SUP][۱][/SUP]. [SUP][۲][/SUP]
[h=2]محتویات [نهفتن]
۱ پراکندگی زبانی
۲ تاریخ زبان
۳ دستور زبان
۳.۱ نحو
۴ شناسه
۴.۱ ماضی نقلی
۵ ادبیات مازندرانی
۶ لهجهها
۷ جستارهای وابسته
۸ منابع
۹ پیوند به بیرون
[h=2]پراکندگی زبانی [ویرایش]زبان مازندرانی تنها در کشور ایران تکلم میشود. پراکندگی این زبان در نیمه شمالی این کشور است و به جز استان مازندران که نام این زبان از آن گرفته شده در استانهای گلستان، تهران و سمنان نیز در میان برخی مردم بومی آن مناطق رواج دارد. پارهای از ایلهای کوچنشین که در شمال ایران به سر میبرند نیز مازندرانیزبان هستند. این زبان در
استان مازندران،
مناطق غربی استان گلستان مانند بندرگز، کردکوی، علیآباد کتول
مناطق شرقی و شمالی استان تهران مانند فیروزکوه، دماوند، رودبار قصران
مناطق شمالی استان سمنان مانند شهمیرزاد، چاشم، فولاد محله
همچنین در بین برخی از ایلات و عشایر همچون الیکاییها رواج دارد.
[h=2]تاریخ زبان [ویرایش]مازندرانی از زیرشاخهٔ زبانهای کاسپین (Caspian languages) در شاخهٔ شمال غربی خانوادهزبانهای ایرانی است.[SUP][۳][/SUP] شاخه شمال غربی زبانهای ایرانی زبانهای تالشی و هرزندی وگورانی و گیلکی و مازندرانی و برخی از زبانهای تاتی و سمنانی را در برمیگیرد. [SUP][۴][/SUP] از دیدگاه تاریخی این زبانها به پهلوی اشکانی وابستگی دارند.[SUP][۵][/SUP] تا سدهٔ ۵ ه.ق سپهبدان طبرستانزبان مازندرانی را با خط پهلوی مینگاشتند و سکه میزدند. دو کتیبه به خط پهلوی در رسکتواقع در دودانگه ساری مشهور بنام برج رسکت و نیز گنبد لاجیمسوادکوه مؤید این نظر است.[SUP][نیازمند منبع][/SUP] به تازگی چند نسخه خطی از برگردان ادبیات تازیان به زبان طبری و نسخههایی از برگردان و برداشت قرآن به این زبان یافت شده که از روی آنها میتوان دریافت که زبان طبری در سدههای نخستین پس از اسلام دارای ادبیات گستردهای بودهاست.[SUP][نیازمند منبع][/SUP] مقدسی مینویسد که زبان طبرستان به زبان ولایت قومس و جرجاننزدیک است، جز آنکه در آن شتابزدگی است وها زیاد به کار میبرند. زبان مازندرانی دارای ادبیات قابل توجهی بودهاست. میدانیم که کتاب «مرزبان نامه» به زبان طبری نوشته شده بود و از آن زبان به پارسی دری برگردان شدهاست. ابن اسفندیار دیوان شعری را به زبان طبری با نام «نیکی نامه» بازگو میکند و آن را به اسپهبدمرزبان بن رستم بن شروین نویسنده «مرزباننامه» نسبت میدهد. در قابوس نامه نیز دو بیت به زبان طبری از نویسنده ثبت است:
من دشمن بشر تو داری دمّونه
نهراسُم ور میر کهون ور دونه
چنین گنه دوناک: پیش هر ردونه
به گور خُتِه اونکس نَخسه به خونه
عنصرالمعالی خود این شعر را این گونه ترجمه کرده است:
گر شیر شود عدو، چه پیدا چه نهفت
با شیر به شمشیر سخن خواهم گفت
کان را که به گور خفت باید بی جفت
با جفت به خان خویش نتواند خفت
ابن اسفندیار از برخی شاعران این سرزمین که به زبان طبری شعر میگفتهاند یاد کرده و نمونهای از سرودههای ایشان را آوردهاست. در «تاریخ رویان» اولیاءالله آملی نیز ابیاتی از شاعران مازندرانی به زبان طبری ضبط شدهاست. مجموعهای از دو بیتیهای طبری که به «امیری» سرشناس و به شاعری موسوم به «امیر پازواری» منسوب است، در مازندران وجود داشته که «برنهارد درن» شرق شناسروسی نسخه آنها را به دست آورده و زیر عنوان «کنزالاسرار» در سن پطرزبورگ (یا - سن پطرزبورغ) با برگردان ترجمه پارسی چاپ کردهاست.
[h=2]دستور زبان [ویرایش]زبان مازندرانی زبانی نحوی بوده و واژگان در آن صرف نمیشوند. همچنین مازندانی فاقد جنس و تثنیه بوده و دو شمار جمع آن بر بیش از یک دلالت دارد. حالتهای اسم در زبان مازندرانی به صورت زیر است:
ستاک
حالت
معنی
dār
حالت فاعلی
درخت
dār re
مفعولی
درخترا
dārĕ!
ندایی
ای درخت!
dār-e
حالت اضافی
ـِ درخت
dār re
مفعولی عنه
به درخت
dāre jä
مفعولی معه
با درخت
زبان مازندرانی در تمام سطوح ساختاری سه گانه: آوایی، واژگانی و نحوی ویژگیهایی دارد که آن را از زبان فارسی معیار متمایز میسازد.مثلا در سطح آوایی زبان مازندرانی از مصوت کوتاه o که در فارسی کاربرد زیادی دارد،استفاده نمی کند و به جای آن از مصوت کوتاه e یا مصوت بلند ū بهره می گیرد.تلفظ مصوت کوتاه o ،امروزه در محاورات شهری تنها تحت تأثیر زبان فارسی در برخی واژگان رعایت اما در زبان روستاییان این گونه ابدال می شود:
ابدال مصوت کوتاهo
فارسی معیار
مازندرانی
فارسی معیار
مازندرانی
بز
bez
شتر
šeter
پُر
per
گُل
gel
تو
te
دختر
deter
دکتر
dūktūr
لطف
lūtf
کشتن
kūšten
مخ
mūx
در واقع، اگر بدون در نظر گرفتن عوامل غیرزبانی و تنها بر معیارهای زبانی تکیه کنیم، اطلاقِ اصطلاح "گویش" برای گونه مازندرانی مسلما از لحاظ علمی مشکل آفرین خواهد بود. [SUP][۶][/SUP]
اختلاف آوایی ساختواژی
فارسی معیار
مازندرانی
فارسی معیار
مازندرانی
شب
šō
آب
ō
خواب
xō
تاب
tō
پدر
piyer
مادر
mār
درخت
dār
دختر
detær
خوک
xi
باران
vāreš
اختلاف واژگانی
فارسی معیار
مازندرانی
فارسی معیار
مازندرانی
قاشق
kæče
بشقاب
duri
مرغ
kerk
خروس
telā
گردو
æquz
کاسه
tās
گنجشک
mičkā
قدم
šāb
قابلمه
læve
طویله
kelom
عمیق
jol
عریان، خشک و خالی
tisā
[h=3]نحو [ویرایش]ساختمان عبارات در زبان مازندرانی، بر خلاف برخی از زبانهای ایرانی دیگر مانند فارسی معیار، به صورت «هسته آخر» بوده در صورتی که ساختمان اسمی فارسی معیار به صورت «هسته اول» است.
[h=2]شناسه [ویرایش]در زبان فارسی دو دسته شناسه داریم: ماضی و مضارع.اما در زبان تبری سه دسته شناسه داریم: ماضی، مضارع اخباری و مضارع التزامی. (نمونههای زیر بر اساس گویش سوادکوهی تنظیم شدهاند.)۱.ماضی :
بن ماضی ساده : -be-saat = ساخت
بن ماضی استمراری : -saat = میساخت
حال باید این شناسهها را به انتهای آن افزود:
ماضی
اول شخص مفرد
دوم شخص مفرد
سوم شخص مفرد
اول شخص جمع
دوم شخص جمع
سوم شخص جمع
شناسه
eme
i
e
emi
eni
ene
۲.مضارع اخباری ؛
بن مضارع اخباری : -saaj = میسازد
حال باید این شناسهها را به انتهای آن افزود:
مضارع اخباری
اول شخص مفرد
دوم شخص مفرد
سوم شخص مفرد
اول شخص جمع
دوم شخص جمع
سوم شخص جمع
شناسه
embe
eni
ene
embi
enni
enne
۳.مضارع التزامی ؛
بن مضارع التزامی : -be-saaj = بسازد
حال باید این شناسهها را به انتهای آن افزود:
مضارع التزامی
اول شخص مفرد
دوم شخص مفرد
سوم شخص مفرد
اول شخص جمع
دوم شخص جمع
سوم شخص جمع
شناسه
em
i
e
im
in
en
[h=3]ماضی نقلی [ویرایش]برخی از محققان بر این باورند که در زبان مازندرانی ساخت ماضی نقلی وجود ندارد و گویشوران از ساخت گذشتهی ساده به جای آن استفاده میکنند. اما شواهد نشان میدهند که ماضی نقلی در این زبان به دو شیوه، با بهره گیری از جایگاه تکیهی اولیه و قید، ساخته میشود. [SUP][۷][/SUP] (دادههای پژوهشی حاضر از منطقه بابلکنار گردآوری گردیدهاست)
اگر تکیهی اولیه بر روی پیشوند فعلی باشد، ساخت گذشته سادهاست.
او آن کار را کرد
vә unta kar-rә ‘ha-kәrdә
بچه خوابید
væčә ‘ba-xәtә
ناهار خوردم
čašt ‘bæ-xәrdәmә
من چشمم را بستم
mәn šә čәš-(r)ә ‘dæ-vәssәmә
دخترم برنج را باد داد (خاکش را جدا کرد)
mә kija/dәtәr dunә-rә ‘hә-patә
چنانچه تکیهی اولیه بر روری هجای اول فعل قرار گیرد، ساخت ماضی نقلی خواهد بود.
او آن کار را کردهاست
ve unta kar-(r)ә ha-‘kәrdә
بچه خوابیدهاست (اکنون در خواب است)
væčә ba-‘xәtә
ناها خوردهام
čašt bæ-‘xәrdәmә
من چشمم را بستهام
mәn šә čәš-(r)ә dæ-‘vәssәmә
دخترم برنج را باد دادهاست
mә kija/dәtәr dunә-rә hә-‘patә
در صورت استفاده از برخی قیود، از قبیل «همیندسا» (چند لحظه پیش)، در جمله حضور تکیهی اولیه بر روی هجای اول فعل در ساخت ماضی نقلی ضرورتی نمییابد.
[h=2]ادبیات مازندرانی [ویرایش]زبان مازندرانی با نام ادبی زبان طبری دارای سابقه ادبی بوده و از سدههای نخستین هجری آثاری به خط برگرفته از عربی به این زبان نگاشته شدهاست که هماکنون نیز برخی از آنها در دست میباشد. همچنین کتاب مرزباننامه نوشته مرزبان بن رستم به زبان طبری بوده و بعدها از این زبان به فارسی ترجمه شدهاست. اشعار امیر پازواری که در مازندران به امیری نیز معروف هستند و دیوان مازندرانیطالب آملی شاعر ایرانی مقیم هند در دوره صفوی از دیگر آثار برجسته ادبی مازندرانی بشمار میروند. نوآوری و بازیابی ادبیات مازندرانی نیز با اشعار طبری نیما یوشیج آغاز شد.[h=2]لهجهها [ویرایش]
گویشهای کناره دریای مازندران(این نقشه زبان تاتی تاکستان ، بوئین زهرا و جنوب قزوین و نیز گویش استرآبادی(گرگانی) و سنگسری را شامل نمی شود)
بررسی کارشناسانه در جلگهها و سپس نواحی کوهستانی نشان میدهد؛ زبان تبری به دوازده لهجه در مناطق مختلف مازندران تکلم میشود:
لهجه علی آباد کتولی: شامل نواحی روستایی کوهستانی شمالشاهوار و مناطقی چون کتول، پیچک محله، محمود آباد، فاضل آباد و جلگههای غیرترکمن نشین بلوک استارآباد قدیم.
لهجه کردکویی: شامل «هزار جریب شرقی، شاه کوه زیارت، بالاجاده،رادکان، گز شرقی و گز غربی و روستاهای غیر ترکمن نشین از زنگی محله گرگان و چهاردانگه تا گلوگاه».
لهجه بهشهری: شامل «چهاردانگه هزارجریب» از «سورتی» تا «کیاسر» و روستاهای مناطق جلگهای از «گلوگاه، شاه کلیه» تا انتهای منطقه «قرهطغان و رودخانه نکارود».
لهجه ساروی: شامل «چهاردانگه» از «کیاسر» تا کوهستانهای «دودانگه»، جلگههای مابین «میان دورود» و جلگههای مناطق غربیتجن رود تا جویبار وکوهستان مابین شهمیرزاد و دودانگه مانندگویش چاشمی
لهجه سوادکوهی: شامل سوادکوه و قائمشهر و روستاهای جلگهای حد فاصل بین کیاکلا، جویبار و روستاهای کوهپایهایبیشهسر.
لهجه بابلی: از مناطق کوهستانی چلاو آمل تا بندپی، امامزاده حسن در سمت غربی آلاشت و نواحی جلگلهجهههای حد فاصلفریدونکنار، بابلسر، بهنمیر، کیاکلا تا روستاهای کوهپایهای کهنه خط، گنج افروز و بابل کنار.
لهجه آملی: از کوهستانهای بندپی تا چلاو، لاریجانات، نمارستاق و کلارستاقآمل تا حوالی امامزاده هاشم و جلگههای دو سمتهراز، دشت سر و محمود آباد و کوهپایهها و جلگههای جاده چمستان، میان آمل و نور و منطقه های قدیمی کوه نشین تهران.
لهجه نوری و نوشهری: شامل بخشی از روستاهای بیرون بشم، کجور، محال ثلاث و جلگههای حد فاصل سرخ رود تا رودخانه چالوس.
لهجه چالوسی و تنکابنی شرقی: شامل مناطق کلارباستانی، برخی از روستاهای کوهپایهای منطقه بیرون بشم ولنگا و نواحی جلگهای از آب چالوس و عباس آباد و رودخانه نشتا به مرکزیت عباس آباد.
لهجه تنکابنی مرکزی: شامل لهجههای دوهزار و سههزاری و خرمآبادی و گلیجانی و چالکش یعنی جلگههای حد فاصل آب نشتا تاآب شیرود.
لهجه فیروزکوهی: شامل شهرستان فیروزکوه، نواحی کوهستانی شهرستان دماوند تا رودهن و بومهن.
لهجه قصران باستانی: شامل مناطق امامه ،میگون، لالان، آبنیک ، گرمابدر ، روته ، شمشک، دیزین ،گاجره و چند روستای کوچک
لهجه الیکایی : شامل ایل الیکایی گرمسار ازروستای فروانآرادان تاروستای حصاربن فیروزکوه.