تبلیغات یکی از اصلیترین عوامل فروش کالاست. نقش کیفیت و شکل ظاهری بستهبندی و آگهیهای تبلیغاتی در فروش محصول انکارناپذیر است. در بسیاری موارد، نقش بسته بندی محصول، حتی از کیفیت آن در انتخاب شدن از سوی مشتریان بیشتر است. شاید دلیل این موضوع را بتوان اینگونه بیان کرد که در بسیاری از محصولات، اولین برخورد انسان با آن، صرفا دید بصری، یا همان نگاه کردن است.
در کشور ما طی چند سال گذشته با هجوم کالاهای خارجی به بازار که عموما در بستهبندی لوکس و زیبا و با پشتوانه قوی تبلیغاتی عرضه میشدند، لزوم تغییر در چهره کالاهای داخلی بیش از پیش حس شد.
بسیاری از صنایع داخلی که با شیوه سنتی تولید، بسته بندی و عرضه میشدند، در مقابل ورود کالاهای خارجی با آن ظواهر فریبنده، چارهای جز خالی کردن میدان پیدا نکردند. این در حالی بود که در خیلی از موارد کیفیت محصولات تولید داخل، بسیار بالاتر از اجناس وارداتی بود و اگر چه قیمت تمام شده برخی محصولات داخلی بالاتر از نمونههای خارجی آن بود، ولی دوام بالای آن، در کل خرید آن را برای مصرفکننده به صرفهتر میکرد. شاید عمدهترین ضعف تولیدکنندگان داخلی، غفلت از "تبلیغات" ، " اطلاع رسانی" و " بازاریابی" بود. پدیدهای که برای اقتصاد کشورمان خیلی گران تمام شد و اثرات آن کم و بیش متوجه زندگی روزمره خیلی از ما هم هست.
در شرایط فعلی، نقش طراحان گرافیک، در پیشبرد و اعتلای نامهای تجاری داخلی بیش از پیش حس میشود. در حال حاضر تولیدکنندگان کوچک و بزرگ کشور، در عرصه رقابت با نامهای تجاری خارجی، بیش از پیش پی به اهمیت حضور یک " تیم تبلیغاتی" در کنار واحد تولیدکننده خود حس میکنند.
شاید بتوان ادعا کرد، برای یک طراح گرافیک، هیچ افتخاری بزرگتر از سهیم بودن در رشد و پیشرفت اقتصاد کشورش، که در واقع سرنوشت یک ملت به آن بستگی دارد، وجود ندارد. در دنیای امروز این اقتصاد است که یک کشور را تبدیل به " ابرقدرت" میکند.
در دنیای امروز، ابرقدرتها نه با زور اسلحه، بلکه با نامهای تجاری ( برند) خود کشورها را تصاحب میکنند. برای اثبات این ادعا کافی است تلویزیون را روشن کنیم، سری به بازار بزنیم یا به روزنامهها نگاهی بیاندازیم.
دانستن این نکته که امروزه بسیاری از محصولات صنعتی و کشاورزی داخلی، به دلیل ضعف در بسته بندی، اطلاعرسانی و تبلیغات، به مرور از بازارهای جهانی محو میشوند، نکتهای نگران کننده است. متاسفانه در کشور ما ، گرافیک حرفهای، بیش از آن که به رسالت اصلی خویش، که همان بعد تجاری آن است بپردازد، به سمت و سوهای دیگری حرکت کرده است. عجیب است که امروز کمتر میتوان در میان نمونه کارهای گرافیستهای نام آشنای ایرانی، آثار تجاری را هم دید. طبیعی است که وقتی حرفهایها میدان را خالی میکنند، شرایطی پیش میآید که اکنون شاهد آن هستیم: شکاف عمیق میان گرافیک تجاری و فرهنگی.
ونتیجه همان میشود که در بالا به صورت گذرا به آن اشاره شد.
شاید دلیل این خالی کردن میدان، مشکلات موجود در برخورد با سفارشدهندگان تجاری باشد، که عمده آن ناشی از تفاوت طرز تفکر طراح گرافیک و سفارش دهنده است. به بیان دیگر، سفارشدهندگان کار گرافیکی تجاری در ایران، هنوز " حرفهای" نشدهاند و این یک حقیقت آشکار است.
دخالتهای بیجا یا به جای سفارشدهندگان تجاری، کار را برای گرافیستها دلچسب نمیکند، و آنها هم ترجیح میدهند با همان اهالی هنر کار کنند. که نتیجهاش میشود همین که امروز میبینیم.
اما شاید اصلیترین دلیل دخالت سفارشدهندگان، عدم اشراف کافی طراحان به مباحث مهمی چون " بازاریابی"، " روانشناسی مخاطب" ، " شناخت صحیح بازار" ، سطح فرهنگی و تحصیلات مخاطبان آن سفارش باشد، که ریشه این مساله را هم میتوان به راحتی در آموزش گرافیک در کشورمان جستجو کرد. این مباحث تقریبا هیچ وقت در دانشگاهها مطرح نمیشود. آموزش گرافیک در ایران، تقریبا فقط به بعد هنری آن ختم میشود.
طراحی گرافیک تجاری، بدون شناخت صحیح بازار هدف، رقبای محصول مورد نظر و ... کاری پر ریسک و عموما محکوم به شکست است. طراحی گرافیک تجاری، نیاز به ارتباطات و فعالیتهای خاص خودا دارد و به تبع آن جذابیت خود را هم دارد.
باید پذیرفت اگر بالابردن سطح سواد بصری جامعه یک متولی داشته باشد، آن متولی کسی نیست، جز اهالی هنر.
برگرفته از: gogseo.com
در کشور ما طی چند سال گذشته با هجوم کالاهای خارجی به بازار که عموما در بستهبندی لوکس و زیبا و با پشتوانه قوی تبلیغاتی عرضه میشدند، لزوم تغییر در چهره کالاهای داخلی بیش از پیش حس شد.
بسیاری از صنایع داخلی که با شیوه سنتی تولید، بسته بندی و عرضه میشدند، در مقابل ورود کالاهای خارجی با آن ظواهر فریبنده، چارهای جز خالی کردن میدان پیدا نکردند. این در حالی بود که در خیلی از موارد کیفیت محصولات تولید داخل، بسیار بالاتر از اجناس وارداتی بود و اگر چه قیمت تمام شده برخی محصولات داخلی بالاتر از نمونههای خارجی آن بود، ولی دوام بالای آن، در کل خرید آن را برای مصرفکننده به صرفهتر میکرد. شاید عمدهترین ضعف تولیدکنندگان داخلی، غفلت از "تبلیغات" ، " اطلاع رسانی" و " بازاریابی" بود. پدیدهای که برای اقتصاد کشورمان خیلی گران تمام شد و اثرات آن کم و بیش متوجه زندگی روزمره خیلی از ما هم هست.
در شرایط فعلی، نقش طراحان گرافیک، در پیشبرد و اعتلای نامهای تجاری داخلی بیش از پیش حس میشود. در حال حاضر تولیدکنندگان کوچک و بزرگ کشور، در عرصه رقابت با نامهای تجاری خارجی، بیش از پیش پی به اهمیت حضور یک " تیم تبلیغاتی" در کنار واحد تولیدکننده خود حس میکنند.
شاید بتوان ادعا کرد، برای یک طراح گرافیک، هیچ افتخاری بزرگتر از سهیم بودن در رشد و پیشرفت اقتصاد کشورش، که در واقع سرنوشت یک ملت به آن بستگی دارد، وجود ندارد. در دنیای امروز این اقتصاد است که یک کشور را تبدیل به " ابرقدرت" میکند.
در دنیای امروز، ابرقدرتها نه با زور اسلحه، بلکه با نامهای تجاری ( برند) خود کشورها را تصاحب میکنند. برای اثبات این ادعا کافی است تلویزیون را روشن کنیم، سری به بازار بزنیم یا به روزنامهها نگاهی بیاندازیم.
دانستن این نکته که امروزه بسیاری از محصولات صنعتی و کشاورزی داخلی، به دلیل ضعف در بسته بندی، اطلاعرسانی و تبلیغات، به مرور از بازارهای جهانی محو میشوند، نکتهای نگران کننده است. متاسفانه در کشور ما ، گرافیک حرفهای، بیش از آن که به رسالت اصلی خویش، که همان بعد تجاری آن است بپردازد، به سمت و سوهای دیگری حرکت کرده است. عجیب است که امروز کمتر میتوان در میان نمونه کارهای گرافیستهای نام آشنای ایرانی، آثار تجاری را هم دید. طبیعی است که وقتی حرفهایها میدان را خالی میکنند، شرایطی پیش میآید که اکنون شاهد آن هستیم: شکاف عمیق میان گرافیک تجاری و فرهنگی.
ونتیجه همان میشود که در بالا به صورت گذرا به آن اشاره شد.
شاید دلیل این خالی کردن میدان، مشکلات موجود در برخورد با سفارشدهندگان تجاری باشد، که عمده آن ناشی از تفاوت طرز تفکر طراح گرافیک و سفارش دهنده است. به بیان دیگر، سفارشدهندگان کار گرافیکی تجاری در ایران، هنوز " حرفهای" نشدهاند و این یک حقیقت آشکار است.
دخالتهای بیجا یا به جای سفارشدهندگان تجاری، کار را برای گرافیستها دلچسب نمیکند، و آنها هم ترجیح میدهند با همان اهالی هنر کار کنند. که نتیجهاش میشود همین که امروز میبینیم.
اما شاید اصلیترین دلیل دخالت سفارشدهندگان، عدم اشراف کافی طراحان به مباحث مهمی چون " بازاریابی"، " روانشناسی مخاطب" ، " شناخت صحیح بازار" ، سطح فرهنگی و تحصیلات مخاطبان آن سفارش باشد، که ریشه این مساله را هم میتوان به راحتی در آموزش گرافیک در کشورمان جستجو کرد. این مباحث تقریبا هیچ وقت در دانشگاهها مطرح نمیشود. آموزش گرافیک در ایران، تقریبا فقط به بعد هنری آن ختم میشود.
طراحی گرافیک تجاری، بدون شناخت صحیح بازار هدف، رقبای محصول مورد نظر و ... کاری پر ریسک و عموما محکوم به شکست است. طراحی گرافیک تجاری، نیاز به ارتباطات و فعالیتهای خاص خودا دارد و به تبع آن جذابیت خود را هم دارد.
باید پذیرفت اگر بالابردن سطح سواد بصری جامعه یک متولی داشته باشد، آن متولی کسی نیست، جز اهالی هنر.
برگرفته از: gogseo.com