• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

کعبه زرتشت

Nicol

متخصص بخش گردشگری

images


کعبه زرتشت در نقش رستم، ساختمانی به یادگار مانده از دوره تاریخی هخامنشی است، با شکلی مکعب­گونه به ارتفاع 12 متر با کناره­هایی به طول 30/7 متر. درمورد آن­که این یادگار کهن به مانند دیگر سازه­های تاریخی ایران­زمین یک شاهکار هنری، معماری است تردیدی وجود ندارد، بلکه سخن پیرامون کاربری راستین آن است. چیزی که بیشتر پژوهشگران و شرق­شناسان درمورد آن نتوانسته­اند به یک سخن یكسان برسند و هنوز موضوع گنجایش آن را دارد که مورد پژوهش و کنکاش قرار بگیرد.

چندسال پیش در شماره «10» فصل نامه پارسیان جستاری پیرامون کعبه زرتشت و گمانه­هایی پیرامون کاربری آن به چاپ رسیده بود. همین نوشتار محرکی شد تا این کهترین در فرای فرضیاتی که آن مکان را محل نگهداری آتش سپند و یا آتشکده قلمداد می­کند و یا گمانه­هایی که آن مکان را جایگاهی برای مومیایی کردن پیکر مرده شاه معرفی می­کند و یا حدسیاتی که آن را جای نگهداری کتاب اوستا و درف­شهای شاهی می­داند!! و... که البته هرکدام به شوندهای گوناگون مردود دانسته شده این­بار با دیدی مذهبی به کاربری این بنا بنگرم.

همانگونه که آگاهید از دهه 1320خورشیدی به این سو بنا به نامهربانی­ها و نامردمی­های هازمان ایرانی و اجحاف­هایی که شد، میل به خاكسپاری درگذشتگان در خاک در میان زرتشتیان جای سپردن مردگان به سنگ(قرار دادن در برج خاموشان) که از نگاه نگارنده سنتی بسیار پسندیده­تر دربرابر به خاك سپردن است، را به کلی گرفت. با منسوخ شدن آن روش کفن و دفن ارزشمند، میرود که رفته رفته باورهایی که همراه با آن روش تدفین کهن وجود داشت نیز به دست فراموشی سپرده شود؟!

بنابر سنت و شریعت دین زرتشتی، روان فرد درگذشته تا سه شبانه روز در پیرامون و بالای سر جسد خویش می­ماند و پس از شب سوم و در بامداد روز چهارم از پیکر خویش جدا شده در کنار پل چینود به داوری کردار و گفتار خویش فراخوانده می­شود تا تکلیف خویش را بداند که در زمره گناهکاران است یا رستگاران. در این مدت سه شب نخست پس از مرگ برای آنکه روان درگذشته از مرگ و تنهایی و تاریکی نهراسد، دست به کاری­هایی بدین شرح می­زدند که البته همانند آن را کم و بیش در میان همه­ی مذاهب و ادیان جهان می­توان دید...
در پایین تپه­ها و یا بلندی­هایی که برفراز آن استودان ساخته شده بود، ساختمانی در دو اشكوب بنا می­شده که معمولا" با دخمه 200 متر کمتر یا بیشتر فاصله داشت و از آن برای انجام آیین­های دینی پس از مرگ اشخاص متوفی و همینطور مراسم آتش سوزها استفاده می­شده

.آتش سوزها که معمولا دو نفر بودند وظیفه داشتند از روزی که مرده را به دخمه می­بردند و به­سنگ می­سپردند تا سه شب در اتاق ویژه­ای که به آن برج فانوس می­گفتند و دهلیزهای آن رو به دخمه و ویژه این کار بود از سر شب تا صبح آتش بسوزانند. بدین منظور سوراخی پنجره مانند و کوچکی روی دیوار دخمه ایجاد می کردند به طوری آن دهلیز دقیقا" در امتداد پنجره اتاق آتش سوزی پایین تپه و شعله­های سوزان آتش میان آن باشد و نور آتش تا صبح به درون دخمه بتابد و با روشن کردن آن فضا، ترس از مرگ و تنهایی و تاریکی را از روان مرده دور کند. در کنار این کار بازماندگان درگذشته برای او مراسم دروُن، سِدوش و شبگیر می­گرفتند و از درگاه پروردگار جهان برای وی درخواست آمرزش می کردند و برای آمرزش وی دعا و نیایش می خواندند.

زمانی که با آگاهی از چنین رسومات ظریف و زیبایی پا به نقش رستم و پاسارگاد و حتا شوش بگذاریم به آسانی درمیابیم که هدف از ساختن این بنای 2 اشكوبه(کعبه زرتشت) که تنها یک اتاق در مرتبه دوم دارد چیست؟ اینجا مکان انجام مراسم آتش سوزی سه شب نخست مرگ و برای برگزاری مراسم پس از دفن اموات پادشاهان هخامنشی بوده است.
محوطه باستانی پاسارگاد
مانند همین بنا در پاسارگاد و در روبه­روی آرامگاه کورش بزرگ نیز قرار دارد که به احتمال قوی به شوند انجام همین مراسم بوده. گریشمن این سه بنای واقع در دشت پاسارگاد، نقش رستم و شوش(منسوب به اردشیر دوم) را صرفا" جای نگهداری آتش دانسته است در حالی که این 3 ساختمان بایستی مکان آتش سوزی سه شب نخست مرگ و برای مراسم بعد از دفن پیکر خاندان هخامنشی بوده باشد. محل قرارگیری دهلیزهای این سه بنا و مشرف بودن آنها به ورودی آرامگاه[دخمه] پادشاهان هخامنشی نیز خود مهر تاییدی است بر این سخن است.

هنوز هم در مناطقی از استان چهارمحال بختیاری و لرستان، مردمان بر روی گور مرده تازه دفن شده خود شب­ها آتش روشن می­کنند و استنباط آنها از این کار همان چیزی است که زرتشتیان بدان باور داشتند والبته هنوز هم در آرامگاه زرتشتیان آپریگون(مجمر آتشدان) بزرگی در میان گورستان قرار دارد.
باور نویسنده بر آن است که اگر كمی بیشتر با رسومات و اندیشه­های گذشتگان که همگی ریشه در شور دینی و عشق عمیق آنها به زندگی و هم­نوع داشته مهربان باشیم و در راه درک عمیق تر آن کوشش کنیم و به یک خودشناسی عمیق برسیم، دیگر دست نیاز ما برای شناختن خودمان در جلوی پژوهشگران غربی دراز نخواهد شد.

350px-Naqsh-e_rostam.JPG


ظاهر بنا
این بنا دارای تنها یک مدخل بالاتر از سطح زمین و بازمانده پلکانی برای دسترسی به تنها ورودی آن است. تا سال ۱۳۱۶ شمسی، یک سوم پایینی بنا در زمین دفن شده بود. تنها در این سال و با آغاز کاوشهای باستانشناسی بود که مشخص گردید که بنا در سه سمت خود (بجز ورودی) دارای سکو است. همچنین در درگاه ورودی جای چرخش پاشنه دری سنگین و کلفت، نشان از دربسته بودن بنا میدهد. این ساختمان تماماً از سنگ آهکی سفید و سیاه ساخته شدهاست. در دیوار داخل این ساختمان واژه «کعبه» حکاکی شدهاست. در کتابهای زرتشتی آمدهاست که زرتشت در این محل، نیایش میکردهاست. اعراب، واژه کعبه را از پارسی پهلوی گرفتند.

کاربرد بنا

درباره کاربرد این بنا، نظرات گوناگونی ابراز شدهاست. متاسفانه دانشمندان تاکنون کاربرد بی شک و تردید آن را کشف نکردهاند. بخشی از کاربردهایی که به این بنا منسوب شدهاست، چنین اند:
  • آرامگاه همیشگی داریوش که بعدها انصراف پیدا کردهاست.
  • آرامگاه موقت (فقط تا پوسیده شدن اجساد)
  • جایگاه آتش مقدس (آتشگاه)
  • جایگاه نگهداری اوستا و کتب دینی
  • جایگاه پرچمهای شاهی
در محاسبه روز نوروز در کتب زرتشتی نوشته شدهاست که زرتشت در این رصدخانه ، محل شروع نوروز را محاسبه کرد. نوروز در روز اول فروردین از محلی شروع میشود که اولین اشعه آفتاب در آنجا بتابد. بر اساس برآورد گاهنامه زرتشت، هر ۷۰۰ سال یکبار نوروز از ایران شروع میشود. آخرینباری که نوروز از ایران شروع شد، ۳۰۰ سال پیش بود. در سال ۱۳۸۷، نوروز از پاریس و بروکسل و در سال ۱۳۸۸ ار تورنتو و نیویورک شروع شد.

از زمان حمله اعراب به ایران تا به امروز، یعنی قرن بیست و یکم میلادی، کاربرد و تعریف این بنا کشف نشده بود. پژوهشگر ایرانی «رضا مرادی غیاث آبادی» که تحقیقات فراوانی در زمینه ایران باستان داشتهاست، نتیجه کشف خود را در کتابی به نام «نظام گاهشماری در چارطاقیهای ایران» توسط انتشارات «نوید شیراز» به چاپ رسانده و راز این بنا را منتشر کردهاست.

تا امروز حدس میزدند کاربرد این بنا، محل نگهداری کتاب اوستا و اسناد حکومتی یا محل گنجینه دربار و یا آتشکده معبد بودهاست. اما غیاث آبادی با تحقیقات خود ثابت کرد این بنا با مقایسه با تمامی بناهای گاهشماری (تقویم) آفتابی در سرتاسر جهان، پیشرفته ترین، دقیقترین، و بهترین بنای گاهشماری آفتابی جهان است. این در حالی است که تا قبل از این بنا هم «چارطاقیها» در نقاط مختلف ایران احداث شده بودند و همین وظیفه را با شیوهای بسیار ساده اما دقیق و حرفه ای بر عهده داشتند.

تمامی بناهای گاهشماری آفتابی در جهان فقط میتوانند روزهای خاصی از سال (مانند روزهای سرفصل) را مشخص کنند و حتی با سال خورشیدی هم تنظیم نیستند. اما این بنا با دقت و علمی که در ساخت آن اجرا شده، قادر است بسیاری از جزئیات روزهای مختلف سال و ماهها را مشخص کند. زرتشتیان با استفاده از این بنا میتوانستند بسیاری از مناسبتها و جشنهای سال را روز به روز دنبال کنند و از زمان دقیق آنها آگاه شوند.

بسیاری از بناهای چارطاقی در سطح کشور (به تصور آتشکده) یا به طور کامل تخریب شده و یا تغییر کاربری داده شدهاست. ولی خوشبختانه تعدادی هم مانند چارطاقی «نیاسر» و چارطاقی «تفرش»، سالم مانده و برای ما و نسلهای بعدی باقی مانده اند.

اهمیت بنا

کاربرد بنا در دوره هخامنشی هرچه بودهباشد، به نظر میرسد که بنا در دوران ساسانی و بخصوص اردشیر به اوج اهمیت رسیدهاست. در این دوران سه سنگنوشته مستقل بر روی سکوهای بنا ایجاد شدهاست که اطلاعات گسترده ای در خصوص ساسانیان ارائه میکند. یکی از مهمترین این سنگنوشتهها، درباره کرتیر است.
 
بالا