تاریخ معاصر :
در 1878 استقلال صربستان و مونتهنگرو به رسميت شناخته شد. در شروع قرن
بيستم صربهاي داخل امپراتوري هاپسبورگ براي ايجاد كشور ( « يوگو » ) اسلاو
جنوبي به صربستان چشم دوخته بودند. اتريش، پس از دستيابي صربستان به
مقدونيه در جنگهاي بالكان ( 1912 تا 1913 ) نسبت به جاهطلبي صربستان
محتاط شد. ترور وليعهد امپراتوري هاپسبورگ ( 1914 ) در سارايوو به دست يك
دانشجوي صرب بهانهاي در اختيار اتريش گذاشت تا به منظور سركوب استقلال
صربستان اقدام كند. اين امر مستقيماً منجر به جنگ جهاني اول و انحلال
متعاقب امپراتوري هاپسبورگ گرديد و در 1918 مردمان اسلام جنوبيِ اين
امپراتوري با صربستان و مونتهنگرو متحد شدند. در سالهاي ميان دو جنگ
جهاني پادشاهي صربها، كرواتها و اسلوونها - كه در 1929 به يوگسلاوي تغيير
نام داد - همچون « صربستان بزرگ »ي با تمركز بسيار اداره ميشد. اين
پادشاهي را تنشهاي مليگرايانه فراگرفت، و در 1934 جداييطلبان كروات
الكساندر، پادشاه كشور را به قتل رساندند. مردم يوگسلاوي، كه كشورشان به
دست هيتلر مورد حمله و تجزيه قرار گرفته بود، هم با نازيها و هم با يكديگر
ميجنگيدند. در 1945 پارتيزانهاي پيرو يوسيپ بروز تيتو ( 1892 تا 1980 )،
رهبر كمونيست، به پيروزي رسيدند و يوگسلاوي را با الگو قراردادن شوروي
تغيير شكل دادند. كمونيستهاي يوگسلاوي كه در 1948 به خاطر عدم پيروي از
خطمشيهاي مسكو، بهدست استالين، از بلوك شوروي اخراج شده بودند، الگوي
شوروي را طرد كردند و سياستهاي تمركززدايي، خودگرداني كارگران و عدم تعهد
را درپيش گرفتند. با اين حال، پس از مرگ تيتو در 1980، اين آزمايش
يوگسلاوي، در برابر بحرانهاي اقتصادي و مليگرايي متزلزل شد. جمهوريهاي
ثروتمندتر اسلووني و كرواسي در شمال كشور، دموكراسي چندحزبي را در پيش
گرفتند، در حالي كه صربستان به شدت با آرمان جدايي طلبانة مليگرايان
آلباني در استان كوسووو مخالفت ميكرد.
در 1990 انتخابات آزاد در سرتاسر يوگسلاوي برگذار شد. در ژوئن 1991
اسلووني و كرواسي اعلام استقلال كردند. نيروهاي فدرال، به دنبال شكست در
مبارزهاي كوتاه، از اسلووني خارج شدند، ولي شورشيان صربي، با حمايت
نيروهاي فدرال يوگسلاوي يك سوم خاك كرواسي از جمله مناطق صربنشين آن را
به اشغال خود درآوردند. در 1992 جنگ شديد صربها و كرواتها به توقفي ناآرام
انجاميد و با استقرار نيروهاي حافظ صلح سازمان ملل متحد توافق گرديد.
استقلال كرواسي و اسلووني به طور گستردهفاي به رسميت شناخته شد. پس از آن
كه بوسني - هرزگوين نيز به چنين رسميتي درست يافت، يوگسلاوي به كشور
كوچكي با اكثريت صرب تنزل كرد. مقدونيه نيز اعلام استقلال نمود ( 1991 )،
ولي تا 1993 به رسميت شناخته نشد، هرچند عملاً از فدراسيون جدا شده بود.
با اينحال، رهبري صربها به ترويج آرمان صربستان بزرگي كه بخش اصلي
يوگسلاوي را با منطقة صربنشين كراينا در كرواسي پيوند ميداد، ادامه
دادند.
در 1992 صربهاي بوسني، كه از سوي صربستان تشويق و تأمين ميشدند، 70% خاك
بوسني- هرزگوين را به اشغل درآوردند و با هدف « پاكسازي قومي » به كشتار
و اخراج مسلمانان و كرواتها دست زدند. اقدامات بينالمللي جهت پايان دادن
به جنگ بوسني، ايجاد صلح و رساندن كمكهاي انساندوستانه به اجرا درآمد.
صربستان به طور فراگيري به خاطر ادامه درگيري مقصر شناخته شد و - همراه
با مونتهنگرو - مورد تحريم بينالمللي تجاري قرار گرفت. پس از رد طرح
صلح ونس - اوئن براي بوسني ( 1993 ) از سوي صربهاي بوسني، فشار
بينالمللي بر صربستان افزايش يافت تا اين كشور نفوذ خود بر صربهاي بوسني
را اعمال كند. تحريمهاي يوگسلاوي شدت بيشتري يافت و اين كشور را عملاً
منزوي كرد. صربستان نيز قول داد تا تحريمهايي را بر صربهاي بوسني اعمال
كند.