• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

اشعاری برای مشاعره با <<<< ک >>>>

Reza Sharifi

مدير ارشد تالار
كجا؟
هر جا كه پيش آيد
به آنجايي كه مي‌گويند
چو گل روييده شهري روشن از درياي تر دامان
و در آن چشمه‌هايي هست
كه دايم رويد و رويد گل و برگ بلورين بال شعر از آن
و مي نوشد از آن مردي كه مي‌گويد:
چرا بر خويشتن هموار بايد كرد رنج آبياري كردن باغي
كز آن گل كاغذين رويد؟
 
آخرین ویرایش:

Xaniar

متخصص بخش زوم
پاسخ : مشاعره با <<<< ک >>>>

کرمی که چو زاهدان خورد برگ درخت
نی درخور زهد سازد از دنیا رخت
از ابرو و چشم ار به بتان ماند سخت
چه سود که نیستش به معشوقی بخت
 

Reza Sharifi

مدير ارشد تالار
پاسخ : مشاعره با <<<< ک >>>>

کسي مرا به آفتاب

معرفي نخواهد کرد

کسي مرا به ميهماني گنجشک ها نخاهد برد

پرواز را بخاطر بسپار

پرنده مردني ست . . .


فروغ فرخزاد
 

پانته آ

متخصص بخش
پاسخ : مشاعره با <<<< ک >>>>

کسی کند سوی دل خسته حافظ نظری؟
چشم مستش که به هر گوشه خرابی دارد
 

baroon

متخصص بخش ادبیات
پاسخ : مشاعره با <<<< ک >>>>




کمند مهر چنان پاره کن که گر روزی

شوی ز کرده پشیمان، بهم توانی بست
 

baroon

متخصص بخش ادبیات
پاسخ : مشاعره با <<<< ک >>>>




کی شعر تر انگیزد، خاطر که حزین باشد

یک نکته ازین معنی، گفتیم و همین باشد
 
آخرین ویرایش:

khale suske

کاربر ويژه
پاسخ : مشاعره با <<<< ک >>>>

کس در آن سلسله غیر از من و دل بند نبود
یک گرفتار از این جمله که هستند نبود
نرگس غمزه زنش اینهمه بیمار نداشت
سنبل پر شکنش هیچ گرفتار نداشت
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
پاسخ : مشاعره با <<<< ک >>>>

کاش ما آن دو پرستو بودیم
که همه عمر سفر می کردیم
از بهاری به بهاری دیگر

فروغ فرخ زاد
 

baroon

متخصص بخش ادبیات




کردم هزار چاره پی اضطراب دل

ممکن نشد دمی که به خاطر نیارمت
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
کاش میشد در عبور عابران رد چشمان تو را پیدا کنم
درنگاه ساکت آیینه ها ناز چشمان تورا معنا کنم

کاش میشد درحضور آسمان دستها را تا نهایت بازکرد
ساقه خشکیده احساس را با سرانگشت تبسم ناز کرد

کاشکی برقلبمان جای نهیب یک تلنگر از حقیقت میزدیم
له نمیشد زیر پا احساسمان یک شبی حرف از محبت میزدیم
 

baroon

متخصص بخش ادبیات



کاش می دانستم

پشت هر چهره ی خندان نقاب

چه کسی می گرید؟!

 
آخرین ویرایش:

baroon

متخصص بخش ادبیات



کدامین چشمه سمی شد که آب از آب می ترسد؟
که حتی ذهن ماهیگیر از قلاب می ترسد؟

گرفته دامن شب را غباری
آنچنان در هم
که پلک از چشم و چشم از پلک و پلک از خواب می ترسد!
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
کار ما نیست شناسایی «راز» گل سرخ ،
کار ما شاید این است

که در «افسون» گل سرخ شناور باشیم‌.


سهراب سپهری
 

majnooneleyli

کاربر ويژه
كجاست همنفسى تا به شرح عرضه دهم كه دل چه مى كشد از روزگار هجرانش
زمانه از ورق گل مثال روى تو بست ولى ز شرم تو در غنچه كرد پنهانش
تو خفته اى و نشد عشق را كرانه پديد تبارك الله ازين ره كه نيست پايانش
جمال كعبه مگر عذر رهروان خواهد كه جان زنده دلان سوخت در بيابانش
بريد صبح وفانامه اى كه برد بدوست ز خون ديده ما بود مهر عنوانش [SUP](227)[/SUP]
بدين شكسته ء بيت الحزن كه مى آرد؟ نشان يوسف دل از چه زنخدانش
بگيرم آن سر زلف و به دست خواجه دهم
كه سوخت حافظ بى دل ز مكر و دستانش
:گل::گل:
 

baroon

متخصص بخش ادبیات


کابوست آشفته‌تر باد!

باشد که چو از خواب برآیی
تعبیرش را تدبیری کنی
 

fatemeh

متخصص بخش ادبیات و دینی
كس دل به اختيار به مهرت نمی دهد........ دامی نهاده ای كه گرفتار می كنی


سعدی شیرازی
 

baroon

متخصص بخش ادبیات





كی رفته ای ز دل كه تمنا كنم تو را؟

كی بوده ای نهفته كه پيدا كنم تو را؟
 
بالا