• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

ذبیح‌الله منصوری

melika

متخصص بخش زبان انگلیسی
ذبیح‌الله حکیم الهی دشتی دارای اسم نویسندگی ذبیح‌الله منصوری*[۱]‏ (۱۲۷۴۱۳۶۵) روزنامه‌نگار و مترجم اهل ایران بود.
آثار ترجمهٔ وی به دلیل اقتباس از منابع دیگر و تغییر و افزایش متن اثر (در قیاس با متن زبان اصلی) مشهور است.
ذبیح الله منصوری دارای تحصیلات قدیمه بود و خدمت مطبوعاتی خود را از سال ۱۲۹۲ آغاز نمود. منصوری طی ۷۰ سال روزنامه نویسی خویش بامجلات و مطبوعات بسیاری همکاری نمود از جمله: کوشش ، اطلاعات ، ایران ما، داد، ترقی، تهران مصور، روشنفکر و سپید و سیاه. عمده کارهای او در مجله هفتگی خواندنیها منتشر می‌شد.
وی در طول عمر خود به کشورهایی نظیر هند، شوروی و چندین کشور اروپایی سفر نمود.
در ترجمهٔ آثار به جای وفادار ماندن به متن کتاب به زبان اصلی، تغییرات و اضافات بسیاری را در متن اصلی اعمال کرده‌است. بعضی منتقدان کتاب‌های ادبی و تاریخی این صفت وی را نکوهیده و خلاف نظریهٔ «وفاداری به متن در ترجمه» می‌شمارند [۲] در حالی که استقبال خوانندگان عام از آثار او چشمگیر بوده‌است و این آثار به احتمال، پرخواننده‌ترین رمان‌های تاریخی به زبان فارسی هستند. وی آثار بسیاری را ترجمه کرده (حدود ۱۴۰۰ اثر) که حتی ذکر نام آنها هم کاری دشوار است.
ذبیح الله منصوری متاهل و صاحب دو فرزند بود. او در ۱۹ خرداد ماه ۱۳۶۵ش در بیمارستان شریعتی درگذشت.
 

melika

متخصص بخش زبان انگلیسی
برخی آثار
 

melika

متخصص بخش زبان انگلیسی
منصوری نویسنده یا مترجم
او کتاب‌های بسیاری نگاشته‌است. او در سبک نویسندگی خود دارای روش خاصی بود. اما طرفدار سبک بسط و گسترش کتب بود. او به کتاب‌های اصلی وفادار نبود. در بسیاری از موارد اطلاعات خویش را نیز به کتاب‌های می‌افزود. او معتقد بود. ترجمه بر دو گونه‌است نوعی که در آن مترجم به لغت به لغت ترجمه می‌کند و به متن اصلی وفادار است و نوعی دیگر که خود آن را اقتباس می‌نامید مترجم این اختیار را داشت که ایده اولیه نویسنده را گسترش دهد.
او به خاطر سبک خاص‌اش بارها مورد انتقادهای شدید و بعضا استهزا قرار گرفت. رضا براهنی در کتاب کیمیا و خاک او را بشدت مورد انتقاد داد و نوشت "آقای ذبیح‌الله منصوری طرفدار مدرسه بسط است یعنکی که رمان ششصد صفحه‌ای در دست ایشان حداقل هزار صفحه می‌شود.[۳] او در ترجمهٔ آثار به جای وفادار ماندن به متن کتاب به زبان اصلی، تغییرات و اضافات بسیاری را در متن اصلی اعمال می‌کرد. بعضی منتقدان کتاب‌های ادبی و تاریخی این صفت وی را نکوهیده و خلاف نظریهٔ «وفاداری به متن در ترجمه» می‌شمارند در حالی که استقبال خوانندگان عام از آثار او چشمگیر بوده‌است و این آثار به احتمال، پرخواننده‌ترین رمان‌های تاریخی به زبان فارسی هستند.
کتاب «سینوهه پزشک مخصوص فرعون» نوشته «میکا والتاری» نویسنده فنلاندی در حالی توسط ذبیح‌الله منصوری در دو جلد و 989 صفحه ترجمه شد که اصل کتاب بیش از 60 صفحه بیشتر نیست. یعنی اگر کتاب والتاری را که به گفته خودش از پاپیروس‌های هیروگلیف‌نشان ترجمه شده است و ظاهراً هیچ کس جز خودش یارای تأیید صحت و سقم آن را ندارد سندی متقن در نظر بگیریم، ترجمه آن به فارسی 929 صفحه داستان اضافه دارد. این را علی اناری در مصاحبه با خبرآنلاین می‌گوید و اضافه می‌کند «مرحوم ذبیح الله منصوری و قلم شیوایش شهره دهرند اما هیچ کس ترجمه‌های آن مرحوم را که تاریخ و افسانه را توأمان با هم داشت تاریخ صرف نخوانده و نمی‌خواند.» [۴] البته نمی‌توان سخنان علی اناری را تماماً تایید کرد.
با نگاهی به نوشته‌های ذبیح‌الله منصوری درمی‌بابیم که وی بیش از آنکه مترجم باشد نویسنده‌ای توانا بوده‌است. کتاب‌های او از نظر تاریخی سندیت دقیقی ندارند، گرچه وی تلاش بسیاری که در کتب تاریخی است به حوادث کتاب با رخدادهای دنیای واقع نیز همسان باشند، اما در برخی از اوقات نوشته‌های او با تاریخ واقعی در تضاد هستند.برای نمونه در مورد قتل خواجه نظام‌الملک در کتاب خداوند الموت می‌خوانیم:"وقتی محمد طبسی به نهاوند رسید به او گفتند خواجه در شکارگاه است و او به قرق رفت و تقاضای ملاقات کرد.در محضر خواجه وی ناگهان دید که یکی از دو غلام‌بچه با خنجر به وی حمله کرد و او را به قتل رساند."
اما در واقع خواجه نظام‌الملک در شب جمعه دوازدهم ماه رمضان سال ۴۸۵ هجری قمری در راه بغداد در محلی به نام صحنه توسط یک از فدائیان حسن صباح به نام بوطاهر ارانی به قتل رسیده‌است[۵].
حسینقلی مستعان در مصاحبه با سیروس آموزگار درباره ذبیح الله منصوری می‌گوید: «همة ما می‌دانيم که نيمی از آنچه ذبيح‌الله منصوری به اسم ترجمه می‌نوشت، نوشته خود او بود. حتی به نظر من "نيم" هم برآورد کمی است. خود شما يکبار برای من تعريف کرديد که اميرانی يک جزوة سی چهل صفحه‌ای را برای ترجمه به وی داد و او آن را در سی چهل شماره خواندنيها ترجمه کرد و بعداً هم به صورت يک کتاب قطور در ايران چاپ شد.» و سیروس آموزگار پاسخ می‌دهد: «بله، درست است. من خودم آنروز حضور داشتم. يکبار ديگر نيز در همين فرانسه, يک روز دکترمحمدعلی اميرمعزی را که به يقين يکی از نامداران ايرانی معاصر است، ديدم و به وی گفتم که در ايران کتاب خداوند الموت ذبيح‌الله منصوری را که ترجمه از يک نويسندة فرانسوی بنام پل آمر است خوانده‌ام و خيلی خوشم آمده است و می‌خواهم اصل کتاب را به فرانسه بخوانم. دکتر معزی غش غش خنديد و گفت آن کتاب در واقع مقاله‌ای بيش نيست و ملحقات خود منصوری آنرا به صورت آن کتاب قطور در آورده است.» [۶]
 
بالا