• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

رودیگر اشمیت، کتیبه های فارسی باستان هخامنشی

kuruš

متخصص بخش تاریخ
دکتر بدرالزمان قریب

از سال 1990 به این سو، توجه ویژهای به انتشار کامل کتیبههای هخامنشی، از جمله روایت فارسی باستان آن، با حرفنویسی و آوانویسی و ترجمه شدهاست. این توجه، پس از ترجمهٔ روایتهای عیلامی و بابِلی و پژوهش در آنها و کشفیات جدیدتر باستانشناسی و کشف چند کتیبهٔ تازه، ضروری به نظر میرسید.
رودیگر اشمیت، که از سال 1970 پژوهشهای بسیاری در زبان فارسی باستان کردهبود، در سال 1991 کتیبهٔ داریوش بیستون را، با حرفنویسی و آوانویسی و ترجمهٔ انگلیسی همراه با یادداشتها و تصاویر، در مجموعهٔ پیکرهٔ کتیبههای ایرانی در لندن منتشر کرد.
در سال 2000 میلادی، اشمیت کتیبههای نقش رستم و تختجمشید را در همان مجموعه (CII) و تقریباً با همان شیوه به چاپ رساند. در این دو اثر (1991 و 2000) اشمیت شیوهٔ مرسوم بررسی انطباق سطرهای کتیبهها را با اصل، بهویژه در حرفنویسی، رعایت کردهبود. انتظار میرفت که کتیبههای پازارگاد، شوش، الوند، همدان، سوئز (در مصر) و وان (در ترکیه) و دیگر نوشتههای فارسی باستان بر ظروف و مهرها و وزنهها نیز به همین شیوه در همان مجموعه منتشر شود و در بررسی، کتیبهها ـ لااقل در سطح حرفنویسی ـ بازتاب سطربهسطر اصل کتیبه باشد.

کتاب جدید رودیگر اشمیت، کتیبههای فارسی باستان هخامنشی (2009)، برخلاف دو اثر نامبردهٔ او، به آلمانی است. این کتاب بررسی تمام کتیبههای فارسی باستان (جز نوشتههای ظروف، مهرها و وزنهها) را دربرمیگیرد و دارای دو کتابنامهٔ مهم و روزآمد است: یکی، در آغاز کتاب، با ذکر مآخذ برای یکیک کتیبهها در 23 صفحه؛ دیگری، در پایان کتاب، شامل ذکر بیشتر آثاری که در قرن بیستم و اوایل قرن بیستویکم دربارهٔ کتیبههای هخامنشی و فارسی باستان نوشتهشده است در هفت صفحه. یکی از کمبودهای کتاب نداشتن واژهنامه است که شیوهٔ جدید مؤلف را در بررسی کتیبهها نشان دهد.
در این کتاب، شیوهٔ بررسی و معرفی کتیبهها با شیوهٔ مرسوم (حتی با شیوهٔ خود استاد در دو اثر پیشین) تفاوت دارد. اشمیت در این اثر متن کتیبهها را ازنظر معنایی به چند بند و بندها را به جملههای کوتاه (گاه عبارت) تقطیع کردهاست، سپس به هرکدام از این پارهها، نشانهٔ الفبایی A، B، C، ... داده و در برابر هر پاره، حرفنویسی و آوانویسی و ترجمهٔ آن را، با همان ترتیب الفبایی، آوردهاست.
مثلاً بند 16 ستون یک بیستون، که از وسط سطر 71 کتیبه آغاز میشود و در وسط سطر 81 پایان مییابد، با نشانههای الفبایی از حرف A تا R بخشبندی شدهاست، اما جز شمارهٔ بند در ابتدای حرفنویسی، هیچ نشانهٔ دیگری که آن را به کتیبهٔ بیستون، ستون یک، سطرهای 71ـ81 ارتباط دهد وجود ندارد. بنابراین، ارجاع یک واژه در این شیوه باید به شمارهٔ رقمی بند و الفبایی جمله باشد. شیوهٔ مرسوم بیشتر دانشمندان در ارجاع واژهٔ مورد نظر به شمارهٔ سطر کتیبه است؛ بدینصورت که شمارهٔ سطر کتیبه بعد از ذکر نام شاه و محل کشف و چنانکه کتیبه چند ستوننوشته داشتهباشد، به شمارهٔ ستون و چنانکه در محل کشف، چند کتیبه از یک نفر باشد، شمارهٔ کتیبه با حرف کوچک لاتینی میآید. مثلاً واژهٔ bāgayadiš «ماه هفتم/ مهرماه»، به DB1.55 یعنی داریوش، بیستون، ستون یک، سطر 55، یا واژهٔ karmāna «کرمان»، به DSf.35 یعنی داریوش، شوش، کتیبهٔ f، سطر 35 ارجاع میشود. همینطور واژهٔ daiva «دیو»، به XPh.36 یعنی خشیارشا، پرسپولیس، کتیبهٔ h، سطر 36 ارجاع میشود.
در شیوهٔ جدید اشمیت، اگر یک بند سه جمله داشتهباشد، با سه نشانهٔ الفبایی، اگر دَه جمله داشتهباشد، با دَه نشانه، و اگر مانند بند 13 ستون یک بیستون، 26 جمله داشتهباشد، تمام حروف الفبایی از A تا Z برای بررسی آن به کار میرود. نکتهٔ جالب توجه اینکه، در بند 52 ستون چهارم، شمارهٔ جملهها از حروف الفبایی به دو نشانه کشیده شدهاست (این بند 51 جمله دارد که 25 جملهٔ آن با دو نشانهٔ الفبایی معرفی شدهاند). نتیجه اینکه، در شیوهٔ اشمیت، ارجاع واژهٔ bāgayadiš «ماه هفتم» باید به DB13Q یعنی بند 13 کتیبهٔ بیستون جملهٔ Q داده شود و اگر کسی بخواهد این واژه را در کتاب پیدا کند، باید 12 بند از کتیبهٔ بیستون را بخواند تا در بند 13، جملهٔ Q را بیابد. همینطور برای واژهٔ «کرمان»، که با این شیوه به DSf§9B ارجاع شده، باید کتیبهٔ داریوش شوش f تا بند 9 را بخواند و واژهٔ کرمان را در نشانهٔ الفباییِ B بیابد. خوانندهٔ کتیبهٔ خشیارشای h نیز باید با ارجاع Xph§5B روبهرو شود، و واژهٔ daiva را در بند 5 با نشانهٔ الفباییِ B پیدا کند.
بنا بر این شیوه، تقسیم کتیبه به بند و هر بند به جمله و معرفی هر جمله با یک نشانهٔ الفبایی، نه خواننده و پژوهنده را به اصل کتیبه راهنمایی میکند و نه راهنمای او به مراجعی میشود که دربارهٔ خوانشهای گوناگون، مقایسه با روایات دیگر، و ویژگیهای دستوری و تاریخی آن واژه یا جمله طیّ بیش از یک قرن نوشته شدهاست.
پیروی از این روش، بهویژه برای بررسی کتیبههای بلند مانند کتیبهٔ بیستون که پنج ستوننوشته (چهار ستون، هریک بیش از 90 سطر و یک ستون 36سطری) دارد، دشواریهای بیشتری ایجاد میکند. بررسی کتیبهٔ بیستون، 76 بند در 55 صفحه از کتاب اشمیت را اشغال کرده و در این 55 صفحه، مؤلف نه به آغاز یا پایان هر ستون اشاره کردهاست و نه به سطرهای آن. فقدان واژهنامهای نیز که در آن، بعد از شرح معنایی و دستوری واژه، تطابق شیوهٔ نو با شیوهٔ مرسوم (مثلاً DB1.35=DB§13Q) آمدهباشد، مشکل پژوهنده را افزون میکند. بعضی صفحات یادداشتهایی دارند که مؤلف دربارهٔ واژهٔ مشکوک به مأخذی ارجاع میدهد. ارجاع با نشانهٔ الفباییِ جمله یا واژه در کنار شمارهٔ سطر کتیبهٔ اصلی است. در کتیبهٔ بیستون، شمارهٔ ستون و سطر کنار هم میآیند، مثل 487 برای ستون 4، سطرِ 87، یا 163 برای ستون یک، سطر 63 (بدون نشانهٔ جداکنندهٔ شمارهٔ ستون از شمارهٔ سطر).
نتیجهگیری میشود که برای واژهیابی و واژهنامهنویسی، روش ارجاع به سطر کتیبهٔ اصلی با رقم، از روش ارجاع به بند و اجزای آن با نشانهٔ الفبایی بهتر است. شک نیست که حرفنویسی کتیبه باید با متن اصلی و درواقع، تصویر نوشتاری آن کتیبه به خطّ دیگر مطابقت داشتهباشد؛ یعنی، در فارسی باستان، هر حرف میخی به یک حرف لاتینی مرسوم بینالمللی در زبانشناسی تاریخی برگردانده شود و نارساییها و فرسودگیهای خط هم با نشانهٔ مخصوص علامتگذاری شود؛ شیوهای که اشمیت در دو اثر پیشین خود با استادی به کار بردهاست.
اما این ناهنجاریهای ظاهری از کیفیت پژوهش رودیگر اشمیت نمیکاهد. بدون شک او آخرین دیدگاه خود را دربارهٔ کتیبهها و ترجمهٔ جملهبهجملهٔ آنها میآورد. در بعضی از یادداشتها، دربارهٔ هر نکتهٔ مشکوک و ناروشن، چه در همان جا و چه با ارجاع به دو اثر قبلی یا مقالهٔ دیگر خود و دیگر محققان، نظر خود را اظهار میکند. هرچند شیوهٔ بررسی اشمیت (2009) ذهن پژوهشگر را از اصل کتیبه و مراجع آن دور میسازد، چهبسا تقطیع بند به جملههای کوتاه معنادار برای درک پژوهشگران نوپا (بهویژه در رشتههای دیگر) روشی سادهتر باشد.
پیش از اشمیت، دانشمندان دیگر، از جمله کنت و وایسباخ، در سطح معنا و ترجمه، تقطیع کتیبهها را به بند به کار بردهبودند، اما اشمیت این تقطیع را نخست به آوانویسی (در دو اثر پیشین 1991 و 2000) سپس به حرفنویسی در کتاب مورد نظر (2009) گسترش دادهاست.
در یکی دو مورد، نوآوری اشمیت در برهم زدن شیوهٔ مرسوم تقطیع بندها، به درک معنای بند کمک میکند. این نوآوری در دو کتیبهٔ DNb (آرامگاه داریوش) و XPL (لوحهٔ مکشوف 1345 خشیارشا) مشهود است. وی، در کتیبهٔ DNb، جملهٔنخست بند هفت (سطرهای 27ـ32) را به آخر بند شش (سطرهای 24ـ27) منتقل ساخته که معنای کل بند را روشنتر ساختهاست. با این جابهجایی، بند شش (سطرهای 24ـ28) چنین ترجمه میشود: «مردی که میکند یا میآورد طبق تواناییاش، از آن خشنود میشوم و برایم بس کام است و خرسندم و بسیار میدهم به مردان وفادار. چنین است هوش و فرمان من» (ص 107ـ108). ترجمهٔ رساتر آن احتمالاً: «مردی که کاری انجام میدهد و یا (هدیه یا خبر خوبی) میآورد، از آن خشنود میشوم و باعث خرسندی بسیار من است و بسیار میدهم مردان وفادار را، "چنین است هوش و فرمانم"». (احتمالاً: من آنچه با هوش خود درک میکنم به اجرای آن فرمان میدهم). جملهٔ میان " " از بند هفت به بند شش افزوده شدهاست و معنای بند هفت تغییری نکردهاست. بند هفت چنین ترجمه میشود: «آنگاه که تو عملکرد مرا ببینی یا بشنوی، چه در دربار و چه در کارزار؛ این است مهارت من افزون بر اندیشه و هوشم».
به همین شیوه، در لوحهٔ XPL خشیارشا، که ازنظر متن همانند کتیبهٔ نامبردهٔ داریوش است، سطر 32 به بند شش اضافه شدهاست (Schmitt 2009, pp. 173-174).
در کتیبهٔ داریوش شوش DSe، که بسیار آسیب دیده و ترجمهٔ آن بر مبنای بازسازی چند لوحه و پارهلوحهٔ فارسی باستان و عیلامی و اکّدی است، ترجمهٔ اشمیت (Ibid, pp. 126-127, §6, F-G) با ترجمهٔ کنت (kent 1953, pp. 143-144) در بندهای پایانی اختلاف دارد، اما با بررسی انتقادی و ترجمهٔ شوایگر (Schweiger 1998, vol.2, pp. 329-337) و بررسی و ترجمهٔ استو (Steve 1975, p. 25) نزدیک است. درواقع، بازسازی استو (سطرهای 45ـ49) مبنای ترجمهٔ هر دو دانشمند است.
ترجمهٔ DSe، از اشمیت بر اساس نظر استو، سطرهای 45ـ49
در شوش حصاری (دیوار/ دژ) دیدم ویران شدهبود (بد ساخته) از (دوران) پیش ساخته شدهبود (از زمان پیش درست بود)، از آن زمان تا بعد (ویران ماندهبود) دیوار دیگری ساختم.
برداشت احتمالی استو از این کتیبه این است که حصار شهر شوش، که در زمان عیلامیان پایتخت بود، براثر حملهٔ آشوریان، ویران شدهبود و داریوش برای شوش حصای دیگری ساخت.
ترجمهٔ کنت از این کتیبه چنین بودهاست:
شهری به نام... با گذاشتن زمان ویران شدهبود و تا آن زمان تعمیر نشده، من دیوار دیگری ساختم از کنون تا آینده (که برپا باشد). (Kent 1953, pp. 142-143)
اگر نظر اشمیت پذیرفته شود، سه واژهٔ فارسی باستان حذف میشود:

1. hanatā «کهنسالی، گذشت زمان» که کنت آن را از اوستایی hana-، سنسکریت sanā «پیرمرد» در صرف بائی hanatāyā میگیرد (Ibid, p. 213a)؛
2. avagmatā «بهزیرافتاده، فروافتاده» از پیشوند ava- و ریشهٔ gam-. صفت مفعولی؛ حالت فاعلی مفرد مؤنث؛
3. akarta «ساختهنشده»، پیشوند نفی a- و صفت مفعولی karta «کرده، ساخته»، در حالت فاعلی مؤنث.
این سه واژه، که در هیچ متن دیگر فارسی باستان نیامده و هر سه بازسازیاند، بهتر است با احتیاط در واژهنامهها بیاید و یا حذف شود.
 
بالا