• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

***نیلوفرانه***

taranom

کاربر ويژه
نمی‌دانم چیستی !
آن‌قدر می‌دانم که
هرگاه واژگان به تو رسیدند مبهم شدند
و هرگز نتوانستند تو را به من برسانند.
چگونه می‌توانم ترجمانی از تو داشته باشم ؟
هنگامی که در وهم و خیال هم نمی‌‌گنجی.
به هر کجا که می‌رسم، رد پایی از تو باقیست...
شاید روی زمین نباشد
اما در دلم هست...
 

taranom

کاربر ويژه
می دانی؟!

از هر طرف که فکرش را می کنم

می بینم چه خوب است که هستی

می بینم چه خوش است خیال چشمانت...

می دانی؟!

از هر کجا که می روم

مسیر ختم می شود به تو

و این لابد یعنی من راهی جز به تو فکر کردن ندارم!

می دانی؟!

من تو را از بهار شنیده بودم

از همان وقت که چشمانم را بستم

و نفس کشیدم هوایِ دوست داشتنت را...

می دانی؟!

زن که باشی و تمام شهر تو را عاشق پیشه بنامند

و تو همه چیز را از دو چشمِ مردی بدانی

که با سکوتش تو را آواره ی رویاهایِ هر روزه کرده

در دلت هزار و صد بار به قربانِ نبودنش می روی حتی!

می دانی چرا؟!

برایِ خاطرِ اینکه

بی آنکه باشد، برای تو یک خانه ساخته

و تو هر روز داری زیر یک سقف با او زندگی می کنی...!
 

taranom

کاربر ويژه

ﮔﺎﻫﯽ ﮐﻢ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﯼ ...
ﺯﯾﺮ ﻓﺸﺎﺭ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﻫﺎﯼ ﺯﻭﺭﮔﻮ ...
ﺯﯾﺮ ﺑﺎﺭ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺯﻧﺪﮔﯽ ...
ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ !
ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ ﺑﺠﻨﮕﯽ ﺑﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ !
ﮔﺎﻫﯽ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﻣَﺮﺩ ﺑﺎﺷﯽ ...
ﻭ ﻣﺮﺩﺍﻧﻪ ﺑﺠﻨﮕﯽ ﺑﺎ ﻣﺸﮑﻼﺕ ...
ﮔﺎﻫﯽ ...
ﮐﺎﺭﯼ ...
ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﯾﮏ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺮﻧﻤﯽ ﺁﯾﺪ ...
ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻨﮕﯿﺪﻥ !
ﮐﺎﺵ ...
ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ
ﻣَﺮﺩ ﺑﻮﺩﻡ ...~
 
بالا