یزدان صفایی
کورشنامه سرگذشت خیالی کورش دوم، بنیانگذار امپراطوری هخامنشی است؛ این رُمان تاریخی را گزنفون یا کسنُفون (۴۳۰-۳۶۵ق.م) نوشته که در لشکرکشی کورش کوچک علیه برادرش اردشیر دوم (۴۰۵-۳۵۹ق.م) در سال ۴۰۱ ق.م شرکت داشته است.
کورشنامه مشتمل بر ۸ کتاب است. هر یک از این کتابها بخشی از زندگی شاه هخامنشی را روایت میکند. کتاب نخست دربارۀ آموزشهای پارسیان برای کودکان، رشد و نموِ کورش در دربار مادیِ پدربزرگش است. کتابهای بعدی شرح دستیابی او به قدرت، شیوۀ سازماندهی و مدیریتش، ارتش، حمله به ارمنستان، سکاییه و آشور است که مشخصاً بر اساس سنّتهای روایی موجود تألیف شده است. برای مثال کورش به عنوان یک شاه هخامنشی به ارمنستان حمله نمیکند بلکه سرداری است که در حال انجام وظیفه برای پادشاه ماد، مشغول عملیات جنگی است.
در جریان این گزارشها که اغلب با دانستههای تاریخیِ ما، مغایرت دارند؛ داستانهایی شگفتانگیز و بعضاً عاشقانه مانند داستان پانتهآ و آبراداتاس وجود دارند. از طرفی نویسنده شرح مفصلی از گفتگوهای کورش با سربازانش ارائه میدهد که مشخصاً نمیتوانسته آنها را از هیچ منبعی چه کتبی و چه شفاهی دریافت کرده باشد.
این داستانها که توافق عمومی آنها را جعلی میداند؛ طیف مشخصی از ایدهها و استراتژیهای حاکمیت را القا میکنند. در چنین شرایطی که کورشنامه، ایدهآلهای سیاسی نویسندۀ آن را بازتاب میدهد؛ شخص کورش، نقش اول را برای این رُمان ایفا میکند:
«[کورش] به خوبی میدانست که اگر نمایندگانِ حکومتی، وظایفشان را به درستی انجام ندهند؛ هیچ کاری به خوبی پیش نخواهد رفت اما اگر آن نمایندگان، شایسته باشند همه چیز بر وفق مراد خواهد بود. بنابراین به این نتیجه رسید که آن چه را که از دیگران خواستار است، قبل از همه خودش نیز باید انجام دهد. هیچ کس نمیتواند دیگران را به کارهای شریف تشویق کند مگر آن که خودش در این زمینه کوتاهی نکند»
در قطعۀ بالا که مربوط به کتاب هشتم، فصل اول، بند ۱۲از کتاب کورشنامه است؛ شاهِ آرمانی به مثابۀ الگو و سرنمونۀ جامعۀ آرمانی نشان داده شده است. چنین الگویی در سراسر مانیفیست گزنفون دیده میشود:
«کورش همه جا و در هر فرصتی، مهربانیِ خود را نشان میداد و اعتقاد داشت همانطور که به دشواری میتوانیم کسی را که از ما متنفر است؛ دوست داشته باشیم به همان تناسب نیز غیر ممکن است کسانی که ما را دوست دارند؛ نسبت به ما حس دشمنی داشته باشند.»
کورش به عنوان شاهی مشروع و مقبول، در دیگر منابع یونانی و غیر یونانی پیش و پس از تاریخ نگارش کتاب گزنفون، نیز مورد ستایش بود. این موضوع در آثار مورخی چون هرودوت، نمایشنامهنویسی چون آیسخولوس و منابع بابلی و عبری دیده میشد. آنچه کورشنامۀ گزنفون را از آثار دیگر متمایز میکند این است که کورش در آن وسیلۀ شکلگیری فلسفۀ آرمانشهریِ نویسنده قرار گرفته است. در واقع این گزنفون است که آگاهانه و عامدانه، نقش یک حاکم ایدهآل و آرمانی را به کورش دوم میدهد و مطلوبهای خویش را از زبان او، و خطاب به افسران و همراهانش ارائه میدهد.
نویسندگان یونانی بر اساس پیشفرضها، کلیشهها و قالبهای فرهنگی که داشتهاند؛ تاریخنگاری میکردهاند. چنانکه توافق عمومی بر این است که گزنفون هنگام توصیف حکومت کورش، پادشاهی اسپارت را مدّ نظر داشته است. در واقع به نظر میرسد که کورشِ پارسی در جهانبینیِ یونانیِ گزنفون به مثابۀ شاهی غربی (اسپارتی) تجسم شده است. اسپارت که آرمانهای نویسنده را تأمین میکرد؛ قالب لازم را برای داستانپردازیها پیرامون زندگی، عقاید و شیوههای اعمال مدیریت در جنبههای مختلف حکومتی در اثر او فراهم میکرد. از این رو، غالب مطالب کتاب کورشنامه در میان مورخان امروزی جدی گرفته نمیشود اما این به این معنا نخواهد بود که کتاب را با فاقد ارزش دانست بلکه برخی از دادههای آن همچنان قابل استفاده و استناد است.
چاپ شده در:
جام جم، چهارشنبه، ۷ اسفند ۱۳۹۲، صفحۀ ۱۰
کورشنامه سرگذشت خیالی کورش دوم، بنیانگذار امپراطوری هخامنشی است؛ این رُمان تاریخی را گزنفون یا کسنُفون (۴۳۰-۳۶۵ق.م) نوشته که در لشکرکشی کورش کوچک علیه برادرش اردشیر دوم (۴۰۵-۳۵۹ق.م) در سال ۴۰۱ ق.م شرکت داشته است.
کورشنامه مشتمل بر ۸ کتاب است. هر یک از این کتابها بخشی از زندگی شاه هخامنشی را روایت میکند. کتاب نخست دربارۀ آموزشهای پارسیان برای کودکان، رشد و نموِ کورش در دربار مادیِ پدربزرگش است. کتابهای بعدی شرح دستیابی او به قدرت، شیوۀ سازماندهی و مدیریتش، ارتش، حمله به ارمنستان، سکاییه و آشور است که مشخصاً بر اساس سنّتهای روایی موجود تألیف شده است. برای مثال کورش به عنوان یک شاه هخامنشی به ارمنستان حمله نمیکند بلکه سرداری است که در حال انجام وظیفه برای پادشاه ماد، مشغول عملیات جنگی است.
در جریان این گزارشها که اغلب با دانستههای تاریخیِ ما، مغایرت دارند؛ داستانهایی شگفتانگیز و بعضاً عاشقانه مانند داستان پانتهآ و آبراداتاس وجود دارند. از طرفی نویسنده شرح مفصلی از گفتگوهای کورش با سربازانش ارائه میدهد که مشخصاً نمیتوانسته آنها را از هیچ منبعی چه کتبی و چه شفاهی دریافت کرده باشد.
این داستانها که توافق عمومی آنها را جعلی میداند؛ طیف مشخصی از ایدهها و استراتژیهای حاکمیت را القا میکنند. در چنین شرایطی که کورشنامه، ایدهآلهای سیاسی نویسندۀ آن را بازتاب میدهد؛ شخص کورش، نقش اول را برای این رُمان ایفا میکند:
«[کورش] به خوبی میدانست که اگر نمایندگانِ حکومتی، وظایفشان را به درستی انجام ندهند؛ هیچ کاری به خوبی پیش نخواهد رفت اما اگر آن نمایندگان، شایسته باشند همه چیز بر وفق مراد خواهد بود. بنابراین به این نتیجه رسید که آن چه را که از دیگران خواستار است، قبل از همه خودش نیز باید انجام دهد. هیچ کس نمیتواند دیگران را به کارهای شریف تشویق کند مگر آن که خودش در این زمینه کوتاهی نکند»
در قطعۀ بالا که مربوط به کتاب هشتم، فصل اول، بند ۱۲از کتاب کورشنامه است؛ شاهِ آرمانی به مثابۀ الگو و سرنمونۀ جامعۀ آرمانی نشان داده شده است. چنین الگویی در سراسر مانیفیست گزنفون دیده میشود:
«کورش همه جا و در هر فرصتی، مهربانیِ خود را نشان میداد و اعتقاد داشت همانطور که به دشواری میتوانیم کسی را که از ما متنفر است؛ دوست داشته باشیم به همان تناسب نیز غیر ممکن است کسانی که ما را دوست دارند؛ نسبت به ما حس دشمنی داشته باشند.»
کورش به عنوان شاهی مشروع و مقبول، در دیگر منابع یونانی و غیر یونانی پیش و پس از تاریخ نگارش کتاب گزنفون، نیز مورد ستایش بود. این موضوع در آثار مورخی چون هرودوت، نمایشنامهنویسی چون آیسخولوس و منابع بابلی و عبری دیده میشد. آنچه کورشنامۀ گزنفون را از آثار دیگر متمایز میکند این است که کورش در آن وسیلۀ شکلگیری فلسفۀ آرمانشهریِ نویسنده قرار گرفته است. در واقع این گزنفون است که آگاهانه و عامدانه، نقش یک حاکم ایدهآل و آرمانی را به کورش دوم میدهد و مطلوبهای خویش را از زبان او، و خطاب به افسران و همراهانش ارائه میدهد.
نویسندگان یونانی بر اساس پیشفرضها، کلیشهها و قالبهای فرهنگی که داشتهاند؛ تاریخنگاری میکردهاند. چنانکه توافق عمومی بر این است که گزنفون هنگام توصیف حکومت کورش، پادشاهی اسپارت را مدّ نظر داشته است. در واقع به نظر میرسد که کورشِ پارسی در جهانبینیِ یونانیِ گزنفون به مثابۀ شاهی غربی (اسپارتی) تجسم شده است. اسپارت که آرمانهای نویسنده را تأمین میکرد؛ قالب لازم را برای داستانپردازیها پیرامون زندگی، عقاید و شیوههای اعمال مدیریت در جنبههای مختلف حکومتی در اثر او فراهم میکرد. از این رو، غالب مطالب کتاب کورشنامه در میان مورخان امروزی جدی گرفته نمیشود اما این به این معنا نخواهد بود که کتاب را با فاقد ارزش دانست بلکه برخی از دادههای آن همچنان قابل استفاده و استناد است.
چاپ شده در:
جام جم، چهارشنبه، ۷ اسفند ۱۳۹۲، صفحۀ ۱۰