مهربان همراه(تقدیم به پدرم و تمامی پدران)
از پنجره ی دلم که قابی شکسته دارد صدایت میزنم
نسیم نام تو بر لبهایم می وزد
خیال سبزت همیشه با من است
تو اینجایی
در قاب پنجره ای که رو به باغ خدا باز است
دستهایت طراوت و سبزی را تکرار میکند
از نگاهت ستاره و مهتاب میچکد
خورشید ذره ای از مهربانی توست
اگر ابر میبارد
اگر گل میروید
اگر پرنده میخواند
چشمه اگر میجوشد
رود اگر میخروشد
برای توست
تو آن رویای صادقانه ای که ظهورت
مرهم تمام زخمهاست
تو آنقدر پاک و زلالی که از غبار پنجره ها
دلت میگیرد
شاید پیش از آمدنت باران ببارد
و آسمان تمام کوچه و خانه ها را بشوید
و من در نسیمی مستانه به انتظارم
ای سبز، ای بهار، ای نور،ای امید
دستهای مهربانت را که از نوازش لبریز است
و نگاه روشنت را که آئینه ی صداقت است
دوست میدارم
بگو چشمانم کجا مهربانی نگاه تو را مینوشد
و قلبم کی با ظهورت آرام میگیرد
بگو گلوی خشکیده ام را کجا سیراب خواهی کرد
و کی بر زانوانت سر مهر خواهم گذاشت