• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

نماد های اصیل ایرانی و ایران باستان

Mahdi Askari

مدير فنی
خوب دوستان حرفی جالب از طرف ادمین رسید و ما هم روی هوا زدیمش
در این تاپیک قراره نمادهای ایران باستان به همراه عکس و توضیحات درج بشه

خوب با 180 درجه انحراف از سمت ماسون ها میایم به سمت ایرانی ها :نیش:

:گل:

با تشکر از همگی :گل:
 

Mahdi Askari

مدير فنی
330px-Faravahar-Gold.svg.png

ماد فروهر
نگاره فروهر در فرهنگ ایرانی نشانه دو نماد میهنی و دینی است.

این واژه در زبان اوستایی فْـرَوَشی (fravashi)، در زبان پارسی هخامنشی فْـرَوَرتی (fravarti)، و در پارسی میانه (زبان پهلوی) فْـرَوَهْـر (fravahr) خوانده می‌شود.

در پارسی میانه شکل‌های دیگر این واژه به این‌صورت کاربرد داشته‌است[۱]:
fraward, frawahr, frōhar, frawaš, frawaxš

بایسته‌است که بدانیم فروهر جایگزینی برای اهورامزدا نیست.
همیستار (مخالف) آنچه، برخی پنداشته اند، فَرَوهر با روان تفاوت دارد، فَرَوهر وظیفه دارد از وقتی که نطفه بسته می‌شود تا دمِ مرگ شخص را نگهبانی و محافظت کند.[۲]:

ریشه‌شناسی [ویرایش]

هارولد بیلی، زبان‌شناسی زبان‌های ایرانی ریشهٔ این واژه را از ریشهٔ ایرانی var- (پوشش، محافظت) و fra- (پس راندن) می‌داند و معنی اصلی اولیه واژهٔ فروهر را «دلاوریِ حفاظت‌کننده » عنوان می‌کند.[۳]
نماد فروهر

نماد میهنی

از دوران پادشاهی مادها و سپس شاهنشاهی هخامنشیان، نگاره فروهر نشانه نماد میهنی بوده و آدمی را در پیکره و سیمای شاهین تیزچنگ و بلندپروازی نشان می‌دهد که آن‌را نماد توانایی، سر بلندی و فر و شکوه می‌دانستند و پرچم‌های خود را به نما و سیمای شاهین می‌آراستند.

نماد دین زرتشتی

ایرانیان پیرو اشو زرتشت برای این نیروی مینوی که بن مایه آن جنبش و پیشرفت بسوی رسایی، فرامایگی و والایی است، هیچ پیکره‌ای را بهتر و شایسته تر از شاهین نیافتند و آنچه که در گذشته نشانه فر و شکوه و سر بلندی بود و انگیزه ملی و میهنی داشت با اندک دگرگونی در سر و پای شاهین به سیمای کنونی در آوردند، تا هم بن‌مایه مینوی را نشان دهد و هم نمودار سر بلندی و سر فرازی ایرانیان باشد.

در نگاره فروهر دو نیروی همیستار (مخالف) «سپنتامینو» (نشانه خوبی) و«انگره مینو» (نشانه بدی) نمایان است و آدمی رو به سپنتا مینو دارد و بسوی او می‌رود به انگره مینو پشت کرده‌است و لازم به ذکر است فروهر الگو و سنبل ایرانیان و زرتشتیان است.

330px-Persepolis_-_carved_Faravahar.JPG

ویژگی‌ها

۱- چهره فروهر همانند آدمی است، از این رو گویای پیوستگی با آدمی است، او پیری است فرزانه و کار آزموده، نشانه از بزرگداشت و سپاس از بزرگان و فرزانگان و فرا گیری از آنان دارد.

۲- دو بال در پهلوها که هر کدام سه پر دارند این سه پر نشانه سه نماد اندیشه نیک، گفتارنیک، کردارنیک که هم‌زمان انگیزه پرواز و پیشرفت است.

۳- در پایین تنه فروهر سه بخش، پرهایی بسوی پایین است، که نشانه پندار و گفتار و کردار نادرست و یا پست هستند. از اینرو آنرا، آغاز بدبختی‌ها و پستی برای آدمی می‌دانند.

۴- دو رشته که در سر هر یک گردی (حلقه) چنبره شده‌ای دیده می‌شوند، در کنار بخش پایینی تنه هستند که نماد سپنتا مینو و انگره مینو هستند، که یکی در پیش پای و دیگری در پس آن است. این رشته‌ها هر یک در تلاش هستند که آدمی را بسوی خود بکشند؛ این نشانه آن است که آدمی باید به سوی سپنتا مینو (خوبی) پیش رود و به انگره مینو (بدی) پشت نماید.

۵- یک گردی (حلقه) در میانه بالاتنه فروهر وجود دارد این نشان، جان و روان جاودان است که نه آغاز و نه پایانی دارد.

۶- یک دست فروهر کمی به سوی بالا و در راستای سپنتا مینو اشاره دارد که نشان دهنده سپاس و ستایس اهورمزدا و راهنمایی آدمی بسوی والایی و راستی و درستی است.

۷- در دست دیگر گردی (حلقه‌ای) دارد که نشانه وفاداری به عهد و پیمان، و نشانگر راستی و پاک خویی و جوانمردی و جوانزنی است.

البته ساختارِ نگارهٔ فروهر، در زمان‌ها و مکان‌های مختلف با هم تفاوت دارند، حتی در تخت جمشید که در یک مکان و تقریبا یک زمان ساخته شده است با چندین گونه از این نگاره روبه رو می شویم!

623px-Frouharflag.jpg



معنی و تفسير نماد فروهر


سَمبُل و نَماد فِرَوَهَر شامل سه پَند: اندیشه نیک، گفتار نیک و کِردار نیک برای پیروانِ کیش اَشو زَرتُشت است.

1) نِگاره فِرَوَهَر از سر تا سینه، نقش پیرمردیست که تجربه، جهاندیدگی و داناییِ پیرانِ دانا و باخِرَد را می نمایاند.

2) دستِ اَفراشته به سمت بالا، نشانه ستایش به درگاهِ آفریدگار و والامَنشی و بالا اندیشی است.و همچنين دست آن رو به جلو است كه نشان دهنده لزوم حركت انسان رو به جلو و پيشرفت است.

3) حلقه دایره ای که در دستِ پیر مرد قرار دارد، نشانه پیمان با پروردگار و همبستگی هاست.

4) بال های گشوده، نشانه اَندیشه، گفتار و کِردارِ نیک است که با پیروی از آن، بشر به کمال می رسد و اوج ميگيرد و نیز نشانه برابری هاست. خط های روی بالِ فِرَوَهَرهم نشانه از سی و سه اَمشاسپندان (نام فرشتگان) می باشد.

5) حلقه میانِ نگاره، نشانه بی پایانی روزگار، و برگشتِ رفتار و کردار آدمی به خود اوست.

6) دو رشته آویز، یکی در سمتِ راست، نماد سِپَنتا مِینوبه چَم (به معنا)، مقدس، راهنمایی به نیکویی ها، اندیشه نیک و سازندگی است و دیگری درسمتِ چپ نماد اَنگِرَه مِینو به چَم (به معنا)، اهریمن، راهنمای بدی و مظهرِ شَرّ و فساد و پَلیدیست. این دو رشته آویز به چم (به معنی) دو نیروی متضاد نیکی و بدیست، که در نهادِ آدمی وجود دارند و نشانه‌ای برای مبارزه همیشگی و درونی برای سازندگی‌هاست.

7) دامن در سه ردیف در پایینِ نگاره، نشانه بداندیشی، بد گفتاری و بد کرداری است که در پایین قرار دارند، به‌این چم (معنی)، که بدی ها باید به زیرِ پا افکنده شوند.

8) فَرتورِ(عکس) فِرَوَهَر، رویش به سمت راست (نه چپ) است که سوی راست همان سوی خاور (شرق) است که به چمِ (به معنا) روشنایی، راستی، پاکی و شادی است.

واژه فِرَوَهَر از دو واژه فِرَه به چمِ «پیش رو»، ووَهَر به چمِ «بَرَنده و کِشَنده»تشکیل شده است و به چمِ (به معنایِ) «پیش بَرندۀ جوهَرِ تن و روان» است که بشر را بسوی پیشرفت و رسایی و جاودانی رهبری می کند.

فِرَوَهَر یکی از بخش‌های پنج گانه وجودِ بشر (تن و روان، جان، وجدان و فروهر) است و فِرَوَهَر در حقیقت ذرّه‌ای از پرتوِ اَهورایی (یزدان) است که در وجودِ بشر نهاده شده است.

این اثر از دوره هخامنشیان باقی مانده است و بَر سَردرِ بنایِ تاریخیِ کهَن تخت جمشید به نام کاخِ سه دروازه نقش بسته است. این نگاره را که در پاسارگاد و نقش رستم نیز حَکّ شده است، برخی به اشتباه اَهورامَزدا می نامند.

Closeupoffaroharatzoroastriantempleinyazd.jpg

Mehregan_celebration_10.jpg


- قرار دادن چهره یک پیرمرد سالخورده در این نگاره اشاره به شخص نیکوکاری و یکتا پرستی دارد که رفتار و ظاهر مرتب وپسندیده اش سرمشق و الگوی دیگر مردمان بوده است و دیگران تجربیات وی را ارج می نهادند .

۲- دست راست نگاره به سوی آسمان دراز شده است که این اشاره به ستایش “دادار هستی اورمزد” خدای واحد ایرانیان دارد که زرتشت در ۴۰۰۰ سال پیش آنرا به جهان هدیه نمود .

۳- چنبره ای ( حلقه ای ) دردست چپ نگاره وجود دارد که نشان از عهد و پیمانی است که بین انسان و اهورامزدا بسته میشود و انسان باید خدای واحد را ستایش کند و همیشه در همه امور وی را ناظر بر کارهای خود بداند . مورخین حلقه های ازدواجی که بین جوانان رد و بدل می شود را برگرفته شده از همین چنبره میدانند و آنرا یک سنت ایرانی میدانند که به جهان صادر شده است . زیرا زن و شوهر نیز با دادن چنبره ( حلقه ) به یکدیگر پیمانی را با هم امضا نموده اند که همیشه به یکدیگر وفادار بمانند .

۴- بالهای کشیده شده در دو طرف نگاره اشاره به تندیس پرواز به سوی پیشرفت و ترقی در میان انسانهاست و در نهایت امر رسیدن به اورمزد دادار هستی خدای واحد ایرانیان است .

۵- سه قسمتی که روی بالها به صورت طبقه بندی شده قرار گرفته است اشاره به سه دستور جاودانه پیر خرد و دانش جهان “اشو زرتشت” دارد . که بی شک میتوان گفت تا میلیون سال دیگر تا جهان در جهان باقی باشد این سه فرمان پابرجاست و همیشه الگو و راهنمای مردمان جهان است . این سه فرمان که روی بالهای فروهر نقش بسته شده همان کردار نیک ، گفتار نیک ، پندار نیک ایرانیان است .

۶- در میان کمر پیرمرد ایرانی یک چنبره ( حلقه ) بزرگ قرار گرفته شده است که اشاره به ” دایره روزگار” و جهان هستی دارد که انسان در این میان قرار گرفته است و مردمان موظف شده اند در میان این چنبره روزگار روشی را برای زندگی برگزینند که پس از مرگ روحشان شاد و قرین رحمت و آمرزش الهی قرار بگیرد .

۷- دو رشته از چنبره ( حلقه ) به پایین آویزان شده است که نشان از دو عنصر باستانی ایران دارد . یکی سوی راست و دیگری سوی چپ . نخست ” سپنته مینو” که همان نیروی الهی اهورامزدا است و دیگری “انگره مینو” که نشان از نیروی شر و اهریمنی است . انسان در میان دو نیروی خیر و شر قرار گرفته است که با کوچکترین لرزشی به تباهی کشیده می شود و نابود خواهد شد . پس اگر از کردار نیک ، گفتار نیک ، پندار نیک پیروی کند همیشه نیروی سپنته مینو در کنار وی خواهد بود و او به کمال خواهد رسید و هم در این دنیا نیک زندگی خواهد کرد و هم در دنیای پسین روحش شاد و آمرزیده خواهد بود .

۸- انتهای لباس پیرمرد سالخورده باستانی ایران که قدمتی بیش از ۴۰۰۰ سال دارد به صورت سه طبقه بنا گذاشته شده است که اشاره به کردار نیک ، گفتار نیک ، پندار نیک دارد . پس تنها و زیباترین راه و روش نیک زندگی کردن و به کمال رسیدن از دید اشو زرتشت همین سه فرمان است . که دیده می شود امروز جهان تنها راه و روش انسان بودن را که همان پندارهای زرتشت بوده است را برای خود برگزیده است و خرافات و عقاید پوچ را به دور ریخته است .

ArtworkfromIranwithfarohar.jpgCoatofarmswithfarohar.jpgToumbofferdowsicontainingfarohar.jpg
 

Mahdi Askari

مدير فنی
ببخشید دوستان اگر دیر آپدیت می شد این تاپیک به دلیل این است که مطالب زیبا پیدا کنیم
با تقدیم احترام و :گل:

جام جم

نامهای دیگری كه از آن یاد می برند جام جهان نما ،آیینه گیتی نما، جام خسرو و غیره است
در اسطوره ها آمده است كه جام یا كاسه ای بوده كه در آن تمامی هفت كشور(هفت اقلیم) و وافلاك را می شد در آن دید تا قرن ششم میلادی این جام به جام كیخسرو معروف بود اما در قرن ششم به بعد این جام جام جمشید و یا همان جام جم لقب گرفت
بد نیست بدانیم كه این جام به نام جام اسكندر نیز معروف بوده است و تاریخ پژوهان نیز نظر شان این بوده كه در این جام خیر و شر عالم هویدا میشده است
در ادامه نویسندگان "خدای نامك" كه مبدا پدید آمدن شاهنامه فردوسی شد نیز سعی شد تا بین كیخسرو و جمشید و بر سر جام ارتباط مشتركی بیابند
چرا كه گفته می شده جام كیخسرو جامی بوده است پر ازخطوط هندسی و و با استفاده از این خطوط به ابزارهای اسطلاب مانند بر اوضاع جهان مطلع می شده است
ودر آخر اینكه برخی تاریخ نویسان نیز آنر آیینه ای بسیار بزرگ نامیده اند كه در بالای مناره اسكندریه نصب شده بوده
تا بتوانند از احوال دور و نزدیك با خبر شوند
ضمنا برخی هم جام چم و نیروی اسرار آمیزش را در واقع مدلی از یك كره جغرافی امروزی اما با ساختاری متفاوت تر كه صور افلاكی را نیز در آن می شد یافت می دانند
بهر حال سخن از جام جم بسیار است ردپای آن نیز در ناظم الاطبا و شاهنامه فردوسی و حافظ و بسیاری مولفان دیگر مشهور دیگر هم پیداست
حتی مسلمانان نیز این جام را به سلیمان نبی نسبت داده اند چراكه جمشید را همان سلیمان می دانسته اند
اما در پی همه اینها هویت اصلی جام جم هنوز به درستی بركسی معلوم نیست و هنوز در زمره افسانه ها با قیمانده است
اما مهم اینست كه جام جم اسطوره ای ایرانی و قدمت در بیش از شش هزار سال پیش از میلاد دارد
 

Mahdi Askari

مدير فنی
به معرفی یكی دیگر از سمبل های ایران كهن می پردازیم
نام سمبل : الهه آناهبتا
نام های فرعی :/ ناهید /زهره
آناهیتا نزد ایرانیان كهن الهه اب و پاكی و باروری و شفا است و گاها اشاراتی هم به جنگاوری دارد این باور وجود داشت كه اگر اگر لشگریان آناهیتا را تقدیس كنند او آنها را در جنگ هایشان یاری خواهد كرد
معنای نام آنا هیتا : مركب است از دو كلمه آنا كه معنی نفی و نا دارد و آهیتا به معنای آلودگی برگرفته از اهو به معنی پلیدی است است كه در كل نام آناهیتا را می توان به معنای دور از ناپاكی و آلودگی است
از طرفی آناهیتا نزدیكی زیادی با ایشتار الهه آشوریان دارد و به نظر می رسد منشا هر دو یكی بوده است
چرا كه نزد بابلیان و اقوام سامی نیز می توان ردپای این الهه را به نام با همان نام زهره پیدا كرد لذا قدمت این الهه بسیار قبل تر از هخامنشیان بوده است
قبل از ظهور زرتشت میترا الهه دیگری بود كه قدرت و نفوذ بسیاری در ایران كهن داشت اما در همین زمان همزمان با كم شدن محبوبیت میتر /الهه آناهیتا منزلت بسیار زیادی در پیشگاه ایرانیان یافت كه نمونه اش معابد و پرستشگاه های مجللی است كه ایرانیان در جای جای ایران برای آناهیتا ساختند ازجمله در كرمانشاه و همدان.......
(( فراموش نكنیم ایرانیان یكتا پرست بودند و این الهه ها همگی ایزد بانوهای فرعی بوده اند))
ضمنا داستانهای جالبی نیز در مورد آناهیتا وجود دارد كه اساس این داستان ها حتی به غرب هم رسیده است بدین صورت كه كه آناهیتا به هیئت انسانی از منزلت آسمانی خود به زمین آمد تا نگاهی از نزدیك به احوال مردمان بپردازذ اما جوانی كه گویا جزو لشگریان هم بوده را دیده و این دو به دل می بندند اما به تفاوت ماهیتشان یكی ایزد بانو و دیگری آدمی مدام از این عشق می گریختند تا اینكه آناهیتا برای فرا موشی این عشق باز به آسمان باز می گردد اما بعد از مدتی تاب نیاورده دوباره به جستجوی عشقش باز می گردد كه با جسد خون آناود معشوق كه گویا توسط حیوانی درنده كشته شده بوده روبرو می شود به همین دلیل آناهیتا دست در خون معشوق برده و روی خود را با خون قرمز وی نشان می گذارد و از آن پس است كه مردمان قرمز را رنگ عشق می پندارند

00479b10e18a8c54e22567ffa0ca1def.jpg
 
آخرین ویرایش:

Mahdi Askari

مدير فنی
سیمرغ

PhoenixBird.jpg

Jam-sasani.jpg

'''سیمُرغ''' نام یک چهرهٔ اسطوره ای-افسانه‌ای ایرانی است. او نقش مهمی در داستان‌های شاهنامه دارد. کنامش کوه اسطوره‌ای قاف است. دانا و خردمند است و به رازهای نهان آگاهی دارد. زال را می‌پرورد و همواره او را زیر بال خویش پشتیبانی می‌کند. به رستم در نبرد با اسفندیار رویین تن یاری می‌رساند و...
جز در شاهنامه دیگر شاعران پارسیگوی نیز سیمرغ را چهرهٔ داستان خود قرار داده‌اند. از آن دسته‌است منطق الطیر عطار نیشابوری.

سیمرغ در دوره ساسانی
نشان سیمرغ نگاره ایست با ساختاری پیچیده؛ مرغی افسانه‌ای با دُم طاووس، بدن عقاب و سر و پنجه‌های شیر. نشان سیمرغ در دوره ایران ساسانیان|ساسانی، بر بسیاری از جاها و ظرفها نقش بسته و شاید نشان رسمی شاهنشاهی ایران بوده باشد. نگاره‌های کشف شده بر بخش غربی دیوار افراسیاب، در شهر سمرقند، شاه یا شاهزاده‌ای را نمایش می‌دهند که همان طرح، همانند جامه خسرو ۲|خسرو پرویز بر دیوار طاق بستان، روی جامه اش نقش بسته. پژوهشگر نگاره‌های دیوار افراسیاب، پروفسور مارکوس موده، (استاد انستیتوی باستان‌شناسی و هنر شرقی دانشگاه مارتین لوتر آلمان) در پژوهش خود یادآور شده که به دلیل وجود این نگاره بر پیکره خسرو بر طاق بستان، ممکن نیست نشانی ساده بوده باشد، او همچنین شبیه بودن کلاه در این دوپیکره را دلیل دیگری بر مهم بودن شخصیت گمنام نقش بسته بر دیوار افراسیاب می‌داند و در ادامه به این نتیجه رسیده که نگاره سیمرغ، به احتمال بسیار پیکر یزدگرد ۳|یزدگرد سوم آخرین شاه ساسانی را نشان می‌دهد

سیمرغ پس از اسلام هم در حماسه‌های پهلوانی هم در آثار عرفانی حضور می‌یابد. سیمرغ در شاهنامهٔ فردوسی دو چهرهٔ متفاوت یزدانی (در داستان زال) و اهریمنی (در هفت خوان اسفندیار) دارد. زیرا همهٔ موجودات ماوراء طبیعت نزد ثنویان (دوگانه پرستان) دو قلوی متضاد هستند. سیمرغ اهریمنی بیشتر یک مرغ اژدهاست، فاقد استعدادهای قدسی سیمرغ یزدانی است و به دست اسفندیار در خوان پنجمش کشته می‌شود. ورود سیمرغ یزدانی به شاهنامه با تولد «زال» آغاز می‌شود.

آنچه نمادی از اهریمنی بودن سیمرغ در خوان پنجم اسفندیار باشد در شاهنامه برخورد نکردم. سیمرغ مظهر ''خرد'' تمام و بی نقص است که پاسخ تمام پرسش‌ها در خود دارد، و اسفندیار فره ایزدی دارد و رسالت انتشار ''مذهب'' بر دوش اوست که در مسیر تعالی خود سیمرغ را از میان برمی‌دارد. اسفندیار با وجودی که فرهٔ ایزدی دارد و مرتکب گناهی نمی‌شود ولی شخصیت ''نیکی'' در شاهنامه ندارد چنان که با حیله پس از هفت خوان راهنمای خود را می‌کشد در قیاس با رستم که وفای به عهد می‌کند و راهنمای خود در هفت خوان را به پادشاهی مازندران می‌رساند

«سام پسر نریمان|سام» پدر زال فزمان می‌دهد فرزندش را که با موهای سپید به دنیا آمده در صحرا رها کنند تا از بین برود. سیمرغ به سبب مهری که خدا در دلش می‌افکند، زال را به آشیانه می‌برد و می‌پرورد. سرانجام وقتی سام به دنبال خوابی که دیده‌است به پای البرز کوه (جایگاه سیمرغ) به سراغ زال می‌آید، سیمرغ بعد از وداع با زال پری از خود را به او می‌دهد تا به هنگام سختی از آن استفاده کند. سیمرغ دو جا در شاهنامه کمک‌های مهمی به زال می‌کند.. یکی به هنگام به دنیا آمدن رستم که به علت درشت بودن تولدش با مشکل مواجه شده‌است و سیمرغ با چاره جویی به هنگام، این مشکل را بر طرف می‌کند. دیگری به هنگام جنگ رستم و اسفندیار است که رستم ناتوان از شکست دادن اسفندیار با روشی که سیمرغ به وی می‌آموزد موفق می‌شود اسفندیار را در نبرد مغلوب کند. سیمرغ هم چنین زخم‌های بدن رستم و رخش را درمان می‌کند.

اگرچه در شاهنامه سیمرغ به منزلهٔ موجودی مادی تصویر می‌شود، اما صفات و ویژگی‌های کاملاً فراطبیعی دارد. ارتباط او با این جهان تنها از طریق زال است. به یکی از امشاسپندان یا ایزدان یا فرشتگان می‌ماند که ارتباط گهگاهشان با این جهان، دلیل تعلق آنها با جهان مادی نیست. سیمرغ در دیگر متون اساطیری فارسی هم چون «گرشاسب نامه» اسدی توسی، چهره‌ای روحانی و فرا طبیعی ندارد. اصولاً جز در بخش اساطیری شاهنامه، بعد از اسلام ما متن اساطیری به معنای حقیقی کلمه نداریم، به همین سبب است که سیمرغ تنها با شخصیت و ظرفیت بالقوه تاویل‌پذیری اسطوره‌ایش که در شاهنامه ظاهر می‌شود، به آثار منظوم و منثور عرفانی فارسی راه می‌یابد و از طریق شخصیت رمزی خود در عنصرهای فرهنگ اسلامی جذب می‌گردد. اما روشن نیست که دقیقاً از چه زمانی و به دست چه کسی سیمرغ صبغهٔ عرفانی گرفته‌است.

پس از شاهنامهٔ فردوسی کتاب‌های دیگری نیز در ادبیات فارسی هست که در آنها نشانی از سیمرغ و خصوصیاتش آمده‌است. از جملهٔ آنها کتاب‌ها و رساله‌های زیر را می‌توان بر شمرد: رسالة الطیر ابن سینا، ترجمهٔ رسالة الطیر ابن سینا توسط شهاب الدین سهروردی، رسالة الطیر احمد غزالی، روضة الفریقین ابوالرجاء چاچی، نزهت نامه علایی|نزهت نامهٔ علایی (نخستین دانش نامه به زبان فارسی)، بحر الفواید (متنی قدیمی از قرن ششم که در قرن چهار و پنج شکل گرفته و در نیمهٔ دوم قرن ششم در سرزمین شام نوشته شده‌است) و از همه مهم تر منطق الطیر عطار.

منطق الطیر عطار داستان سفر گروهی از مرغان به راهنمایی هدهد به کوه قاف برای رسیدن به آستان سیمرغ است. هر مرغ به عنوان نماد دستهٔ خاصی از انسان‌ها تصویر می‌شود. سختی‌های راه باعث می‌شود مرغان یکی یکی از ادامهٔ راه منصرف شوند. در پایان، سی مرغ به کوه قاف می‌رسند و در حالتی شهودی در می‌یابند که سیمرغ در حقیقت خودشان هستند. اکثر محققان ادبیات، از جمله «شفیعی کدکنی» بر این باورند که در این داستان، سیمرغ رمزی از وجود حق تعالی است. سیمرغ رمز آن مفهومی است که نام دارد و نشان ندارد. ادرک انسان نسبت به او ادراکی است «بی چگونه». سیمرغ در ادبیات ما گاهی رمزی از وجود آفتاب که همان ذات حق است، نیز می‌شود. ناپیدایی و بی همتا بودن سیمرغ، دستاویزی است که او را مثالی برای ذات خداوند قرار می‌دهد.
 

Mahdi Askari

مدير فنی
مهدی جون تاپیک خیلی خوبیه.فقط مطالب را کمی زود به زود قرار بده.

شاهد جان نوشتم که به خاطر این که مطالب خوبی رو پیدا کنیم و بذاریم طول می کشه
این چند تا تاپیک پشت سر هم که گذاشتم تلاش چند وقت من هست که گشتم مطالب پیدا کردم و همش رو خوندم یا خلاصه و یا بهترین مطلب رو گذاشتمش

ولی باشه سعیم رو بیشتر میکنم تا زود زود مطلب آپ کنم

مشارکت شما در تاپیک قوت قلبی بود برای بهتر مطلب گذاشتن :خنده2:
 

ahmadfononi

معاونت انجمن

فایل های پیوست تایید شدند!

 
بالا