• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

ازدواج با پسر معلول

سایناز

New member
سلام.دختر 26 ساله ای هستم که خواستگار معلول دارم ایشون بخاطر کمی زود متولد شدن و دیر رسیدن اکسیژن در موقع تولد دچار معلولیت شده اند ولی خدا رو شکر ایشون از لحاظ ذهنی هیچکونه مشکلی ندارند و فقط به خاطر نداشتن تعادل در هنگام ایستادن و راه رفتن با عصا راه میروند و از پس کارهای خود کاملا بر میاید من به ایشون بسیار علاقه دارم ولی برای ازدواج با ایشون به خاطر حرفای خانواده دچار شک و دودلی شده ام.ایشون هم بسیار من را دوست دارند و حتی حاضرهست تمام حق از جمله:حق طلاق،و امثال اینها را ثبتی به من بدهد.لطفا راهنماییم کنید که تصمیم درست را بگیرم.ممنون
 

B a R a N

مدير ارشد تالار

سلام دوست خوبم
خيلي جالب مشابه اين مشاوره را در سايت روانشناسي که قبلا بودم توسط يک دوستي گفته شده بود.
نظر اصلي روانشناسان در اين باره بيشتر اين که شما در اولين مرحله حتما باخانواده مشورت کنيد و دوست داشتن را کنار گذاشته و با عقل و منطق جلو بري ...

اگر دوست داشتن فقط به خاطر مهر ورزي ايشان به شما هست که شايد به خاطر مشکل خودش اين گونه با شما رفتار ميکنه بهتر از کمي مکس کنيد..
ولي اگر دوست داشتن و مهر ورزي شما و ايشان واقعا قلبي و بدون هيچ گونه مشکلي انجام ميشه بهتر در اين حالت احساس رو کنار گذاشته و تمام عواقب کار رو مد نظر بگيريد ..
که اگر خانواده شما اجازه ندادن و واقعا با منطق خودتون ايشون را به عنوان همسر انتخاب کرده اید، ايا حاضر هستيد به خاطر اين فرد بجنگيد و در مقابل خانواده خود قرار بگیرید؟؟
اگر با منطق و فکر درست ايشان را براي اينده و پدر فرزندانتان انتخاب کرده ايد بايد فکر آن زمان را نيز بکنيد ...

هيچ وقت با احساس جلو نرويد فک کنم برنامه ماه عسل امسال بود که دختر با وجود معلوليت همسرش اون را مواقعا دوست داشت و به خاطر اون جنگيد و بدستش اورد
آيا شما ميتوانيد اين کار و اين از خود گذشتي و همين طور حرف هاي اين جامعه رو تحمل کنيد و اين آقا رو به عنوان همسر خود قبول کنيد !!

از شما خواهش مي کنم بدون در نظر گفتن تمام بُد هاي يک مکعب فقط به بُد دوست داشتن تکيه نکيد !!!

يک بار کامل همه چيز را براي خود رو برگه نوشته و آن زمان تصميم گيري کنيد ...


مثل يک دوست سعي کردم حرف هاي خودم که به شما انتقال بدم .اگر فک مي کنيد واقعا نياز به مشاوره خوبي داريد من سايتي رو به شما پيشنهاد مي کنم يا اگر خواستيد باز بيشتر فک کنيد به شما پيشنهاد مي کنم حتما پيش يک مشاوره برويد

هيچ وقت از روي احساس تصميم گيري نکنيد!!
 

Miss zahra

متخصص بخش تکنولوژی

سلام دوست خوبم
خيلي جالب مشابه اين مشاوره را در سايت روانشناسي که قبلا بودم توسط يک دوستي گفته شده بود.
نظر اصلي روانشناسان در اين باره بيشتر اين که شما در اولين مرحله حتما باخانواده مشورت کنيد و دوست داشتن را کنار گذاشته و با عقل و منطق جلو بري ...

اگر دوست داشتن فقط به خاطر مهر ورزي ايشان به شما هست که شايد به خاطر مشکل خودش اين گونه با شما رفتار ميکنه بهتر از کمي مکس کنيد..
ولي اگر دوست داشتن و مهر ورزي شما و ايشان واقعا قلبي و بدون هيچ گونه مشکلي انجام ميشه بهتر در اين حالت احساس رو کنار گذاشته و تمام عواقب کار رو مد نظر بگيريد ..
که اگر خانواده شما اجازه ندادن و واقعا با منطق خودتون ايشون را به عنوان همسر انتخاب کرده اید، ايا حاضر هستيد به خاطر اين فرد بجنگيد و در مقابل خانواده خود قرار بگیرید؟؟
اگر با منطق و فکر درست ايشان را براي اينده و پدر فرزندانتان انتخاب کرده ايد بايد فکر آن زمان را نيز بکنيد ...

هيچ وقت با احساس جلو نرويد فک کنم برنامه ماه عسل امسال بود که دختر با وجود معلوليت همسرش اون را مواقعا دوست داشت و به خاطر اون جنگيد و بدستش اورد
آيا شما ميتوانيد اين کار و اين از خود گذشتي و همين طور حرف هاي اين جامعه رو تحمل کنيد و اين آقا رو به عنوان همسر خود قبول کنيد !!

از شما خواهش مي کنم بدون در نظر گفتن تمام بُد هاي يک مکعب فقط به بُد دوست داشتن تکيه نکيد !!!

يک بار کامل همه چيز را براي خود رو برگه نوشته و آن زمان تصميم گيري کنيد ...


مثل يک دوست سعي کردم حرف هاي خودم که به شما انتقال بدم .اگر فک مي کنيد واقعا نياز به مشاوره خوبي داريد من سايتي رو به شما پيشنهاد مي کنم يا اگر خواستيد باز بيشتر فک کنيد به شما پيشنهاد مي کنم حتما پيش يک مشاوره برويد

هيچ وقت از روي احساس تصميم گيري نکنيد!!


ممنون ابجی:دست:
منم با ایشون موافقم:گل:
 

سایناز

New member
سلام مجدد

ممنون از پاسخ به سوال قبلی.اگر لطف کنید سایت روانشناسی را که فرمودید به من معرفی کنید ممنون میشم.
 

admin

Administrator
عضو کادر مدیریت
سلام.دختر 26 ساله ای هستم که خواستگار معلول دارم ایشون بخاطر کمی زود متولد شدن و دیر رسیدن اکسیژن در موقع تولد دچار معلولیت شده اند ولی خدا رو شکر ایشون از لحاظ ذهنی هیچکونه مشکلی ندارند و فقط به خاطر نداشتن تعادل در هنگام ایستادن و راه رفتن با عصا راه میروند و از پس کارهای خود کاملا بر میاید من به ایشون بسیار علاقه دارم ولی برای ازدواج با ایشون به خاطر حرفای خانواده دچار شک و دودلی شده ام.ایشون هم بسیار من را دوست دارند و حتی حاضرهست تمام حق از جمله:حق طلاق،و امثال اینها را ثبتی به من بدهد.لطفا راهنماییم کنید که تصمیم درست را بگیرم.ممنون

قبلاً یک بحث هفته در این رابطه هم داشتیم، پیشنهاد میدم مطالعه بفرمایید:
http://www.iranjoman.com/showthread.php?t=49571

و همینطور راهنمایی پدر انجمن که در این زمینه ها همیشه بهترین راهنمایی هارو برای دوستان داشتند، ازشون دعوت میکنم برای حضور:
[MENTION=9]rahnama[/MENTION]
و البته نظر خود من به صورت کلی برای ازدواج این هست که ازدواجی که بدون رضایت کلی خانواده شکل بگیره همیشه دچار مشکلات خواهد بود.
 

rahnama

پدر ایران انجمن
با تشکر از استارتر عزیز و ادمین عزیز و دوست داشتنی.
اصولا خانمها بر خلاف آقایان به ظاهر توجه نمیکنند.(البته استثناهائی هم وجود دارد) . برای ازدواج این دو نفر رضایت والدین بسیار مهم است.
دوست داشتن را نمی شود کنار گذاشت. وقتی خانم و آقائی عاشق هم شدند خیلی سخت است که آنها را به جدا شدن و اینکه بهم فکر نکنند تشویق کنیم.
برای این مورد:
مشورت با خانواده و توضیح در رابطه محسنات فرد.
مشاوره پزشکی در جهت تشخیص اینکه اگر بچه دار شدند , فرزندشان مشکلات جسمی و ذهنی نداشته باشد.
آیا بعدا که از احساسات عشقی کم شد می تواند وی را تحمل کند ؟
در نهایت این شما هستید که برای زندگی خود تصمیم نهائی را می گیرید.اگر واقعا می توانید بسم الله. ولی باید به هر صور ت والدین را با دلیل قانع کنید.
اگر من در شرایط پدر آن دختر باشم پس از گوش دادن به دلایل دخترم اگر برایم قانع کننده بود حتما حمایتش خواهم کرد.
 

TAHEREH

متخصص بخش
سلام
چرا واقعا همه فکر میکنن زندگی با یه معلول ینی انتخاب یه زندگی پرزحمت که هیچ خوشی ای توش نیست و همش باید از خیلی چیزا گذشت یا همش باید اون معلول رو تحمل کرد؟
من واقعا اینو درک نمیکنم
زندگی با یه معلول مطمئنا سختی هایی داره ولی نه تا این حد...اونا شاید کمک بخوان برای انجام بعضی کاراشون ولی نه همه ی کارها
به نظر من تا همه این دیدگاه رو اگاه یا ناخوداگاه داشته باشن حتی وقتی عاشق معلولی هم شدن نباید باهاش ازدواج کنن
دلیلشم ترحم بیجا و قهرمان نمایی پیش بقیه س که واسه ی خورد کردن یه معلول کافیه
ببخشید نمیدونم حرفام درسته یا غلط...ولی خودم اصلا دلم نمیخواد بقیه با همچین دیدگاهی نگاهم کنن
اصلا دلم نمیخواد اینجوری قضاوتم کنن...کافیه یه لحظه خودمون رو جای معلولین بذاریم تا از خیلی از حرف ها و دیدگاه ها و نظراتمون نفرت پیدا کنیم

شما دوست عزیز حتما به مشاور مراجعه کنید...چون ازدواج با اقای معلول یه سری توانایی ها میخواد
یکیش حمایت خانواده تون از شما و انتخابتون
یکی دیگه ش این که شما باید درک کنید یک معلول به ترحمتون برای زندگی نیازی نداره
و خیلی چیزای دیگه
منم مثلِ بقیه میگم حتما با یه مشاور مشورت کنید
 

rahnama

پدر ایران انجمن
تهران بانوی عزیز. در نوشته های من حرفی از ترحم نیست. عشق است و انتخاب و رضایت و در نهایت جمایت.
 

TAHEREH

متخصص بخش
میدونم بابا هوشنگ و درستشم همینه
ولی کاش کاش کاش همه همین حرف ها رو میزدن:نه:
متاسفانه ادمای زیادی هستن که این حرف ها رو نمیفهمن:64:
بابا هوشنگ من طاهره ام:خجالت:
 

rahnama

پدر ایران انجمن
دختر :گل: م .طاهره جان .:گل: مشاور دقیقا مطالبی را که عرض کردم به ایشان خواهد گفت ضمن اینکه مبلغ زیادی هم از این دختر گل ما می گیرد. من سالها مددکار اجتماعی بودم و مددکاری تدریس کرده و پست معاونت حمایتی منطقه بهزیستی شرق تهران را داشتم.
به هرحال ممنونم از اظهار نظر شما. :گل: امیدوارم عزیزان دیگری هم در بحث شرکت فرمایند تا ایشان بتوانند تصمیم نهائی خودشان را بگیرد.
 

TAHEREH

متخصص بخش
دختر :گل: م .طاهره جان .:گل: مشاور دقیقا مطالبی را که عرض کردم به ایشان خواهد گفت ضمن اینکه مبلغ زیادی هم از این دختر گل ما می گیرد. من سالها مددکار اجتماعی بودم و مددکاری تدریس کرده و پست معاونت حمایتی منطقه بهزیستی شرق تهران را داشتم.
به هرحال ممنونم از اظهار نظر شما. :گل: امیدوارم عزیزان دیگری هم در بحث شرکت فرمایند تا ایشان بتوانند تصمیم نهائی خودشان را بگیرد.

بله چه کسی بهتر از شما:احترام:
من هم گفتم نظرم رو بگم...راستش این چیزا من رو اذیت میکنه خیلی حساسم رو اینجور چیزا:خجالت:
خواهش میکنم:احترام:
 

rahsazan

کاربر ويژه
سلام بر دوستان
نظر کامل و جامع رو جناب آقای قربانیان ارائه دادند و فکر نکنم بشه نظر کاملتر از ایشون ارائه داد اما روی مورد موافقت خانواده ( نه اینکه پافشاری بر موضع باشد تا خانواده مجبور شوند که موافقت کنند) و اینکه فردی که از اون خواستگاری شده این فکر رو بکنه که تصمیمش منطقی است و کاملا احساسی نیست(نه اینکه در تصمیم احساس وجود نداشته باشه منظورم اینه که احساسات عامل اصلی تصمیم نباشه) بیشتر تاکید باید کرد.
 

rahnama

پدر ایران انجمن
در هر کاری حکمتی است و در هر حکمتی دنیائی از خیر

انشالله هر چه خدا بخواهد , خیر است.
 

mamaryam

کاربر ويژه
با سلام و عرض ادب به همه عزیزان
منم میگم عواطف همراه با عقل و دور اندیشی ودیدن اینده و مشکلات و حسنهای اون
و اینکه ایا توان اینکه یک عمر بار مشکلاتی کمی بیشتر از بقیه را به دوش کشیدن را داری یا نه؟
و دیگه اینکه ایا خانواده مخالفتش از روی اگاهی و منطق هست یا نه از روی عواطف و ظواهر که صد درصد غلطه
معلولین یا کسانی که از این دست مشکلات دارند ،همیشه محکوم به دارا بودن مشکلات و نداشتن رفاهیات وکلا مورد کم لطفی وبی اعتمادی شدند واین درست نیست
هاوکینز هم یه فرد معلول هست اما دنیارو
با نظریات و دانشش تکون داد.
خوشبختی تنها تو توانایی جسمی و ظاهر زیبا نیست .
اینو برای نمونه گذاشتم :

دودقیقه وقت بذارین این متنو بخونین..فوق العاده س

چگونه هاوکینگ با بیماری اش کنار آمد؟



استیون ویلیام هاوکینگ (زادهٔ: ۸ ژانویه ۱۹۴۲) فیزیکدان نظری، کیهان*شناس و نویسنده*ی بریتانیایی و مدیر تحقیقات مرکز کیهان*شناسی نظری در دانشگاه کمبریج است که کارهای علمی*اش سابقه*ای بیش از چهل سال دارد.

کتاب*ها و همایش*هایش، او را به یک چهرهٔ محبوب تبدیل کرده*است. در حال حاضر، او عضو جامعهٔ سلطنتی هنر و عضو ثابت جامعهٔ اسقفان دانشمند است.
هاوکینگ مبتلا به بیماری اسکلروز جانبی آمیوتروفیک بوده و از هر گونه تحرک عاجز است؛ نه می*تواند بنشیند، نه برخیزد، و نه راه برود. حتی قادر نیست دست و پایش را تکان بدهد یا بدنش را خم و راست کند و حتی توانایی سخن گفتن را نیز ندارد.

استیو در سال آخر تحصیل هاوکینگ در آکسفورد در پاگرد پله*ها زمین خورده و سرش به زمین اصابت کرده بود.
دوستانش گمان می*کردند که این اتفاق ناشی از مستی او بوده است اما این تنها باری نبود که او از پله*ها افتاده بود و گاهی هم گره زدن بند کفش*هایش برایش دشوار شده بود.

وقتی در پایان نخستین نیمسال تحصیلی یهنی در ژانویه ۱۹۶۳در آغاز بیست و یک سالگی در کمبریج به خانه رفت، پدرش تصمیم گرفت او را برای معاینه به بیمارستان ببرد. نتیجه فراتر از بدترین کابوس*هایی بود که ممکن بود به سراغ کسی بیاید.

آزمایش*هایی که روی او انجام گرفت علائم بیماری بسیار نادر و درمان*ناپذیری به نام ALS را نشان داد.

هاوکینگ به کمبریج بازگشت، به حالت افسردگی سیاه و هراسناکی فرو رفت. چندین ماه به ندرت خانهٔ اجاره*ای خود را ترک کرد. تمام چیزی که از این اتاق به بیرون راه می*یافت، نوایی بود که از صفحه*های موسیقی واگنر گسیل و بطری*های خالی وودکا که بیرون گذاشته می*شد.

خودش بعدها تعریف کرده*است که آن شب دچار کابوسی شد و در خواب دید که محکوم به اعدام شده*است و او را برای اجرای حکم می*برند و در آن موقعیت حس کرد که هر لحظه زندگی چقدر برایش ارزشمند است.

آنچه به او قوت قلب و اعتماد به نفس بیشتری برای مبارزه با ناامیدی و بدبینی داد آشنایی*اش در همان ایام با دختری به نام جین وایلد بود. دختری که در مهمانی سال نو با او دیدار کرده بود، در کمبریج به دیدنش رفت. او فقط هیجده سال داشت.

هاوکینگ در ۱۹۶۵، در بیست و سه سالگی، کار برای دریافت دکتری تخصصی را آغاز کرد، و در ژوئیهٔ همان سال ازدواج کرد.

از اواخر دهه ۶۰ برای نقل مکان از صندلی چرخدار استفاده می*کند و قدرت تحرک از همه اجزای بدنش بجز دو انگشت دست چپش سلب شده*است.

با این دو انگشت او می*تواند دکمه*های رایانه بسیار پیشرفته*ای را فشار دهد که اختصاصأ برای او ساخته*اند و به جایش حرف می*زند و رابطه*اش را با دنیای خارج برقرار می*کند زیرااستیون از سال ۱۹۸۵ قدرت گویایی خود را هم از دست داده*است.

.................................................
استیو هاوکینگ و همسرش جین وایلد



zpyz7uzuty3jdm24ez5d.jpg


واون در مقابل دنیا زانو نزد بلکه دنیارو به زانو در اورده
ولی ما چی؟

 

سایناز

New member
سلام ممنونم از نظرات دوستان گلم و تشکر مخصوص از بابا هوشنگ.بابا جان من با شما موافقم من پیش دو مشاور رفتم ولی هر کدومشون یه چیزایی میگفتن در نهایت مشاور هم نتونست به من کمک کنه و من تصمیم به استخاره پیش حاج آقا جعفری تبار گرفتم و جواب استخاره من این بود که:(بسیار خوب و ارزشمند است قدر آنرا بدانید و آنرا دست کم نگیرید) بابا مامان من میگن هرچی نظر خودته ولی میدونم مامانم از ته دلش راضی نیست میگه من همش استرس زندگی تو رو دارم ولی بابا هوشنگ ایشون از پس کارهای خودش کاملا برمیاد ولی مامان من اینو باور نداره و از نظر عاطفی و مالی میتونه خانوادش رو حمایت کنه.من واقعا نمیدونم چکار کنم؟بابا هوشنگ من میتونم خصوصی مطالبی رو واسه شما ایمیل کنم؟اگر میشه لطفا ایمیلتون رو واسم بنویسید.ممنون
 

سایناز

New member
اینم اضافه کنم که ایشون خودشون لیسانس حقوق هستن با معدل 19.و تسلط کامل به رانندگی و ماشین ایشون هم دستی نیست.بسیار پسر بامنطق و خونسرد و خوش مشربی هستن و تا به حال اهل هیچگونه دودی هم نبوده و بسیار مقید به انجام واجبات هستن.راستی بابا جان اینم بگم که من با پزشک مشورت کردم بیماری ایشون ژنتیکی نیست و اینکه پزشک به من اطمینان خاطر داد که فرزندان من دچار مشکل نخواهند شد و در جواب بعضی دوستان گلم این رو بگم که من اگر بخواستم از روی احساس تصمیم بگیرم روز اول توو رو همه میاستادم و میگفتم میخوامش و والسلام ولی من همچین کاری نکردم و تازه خودم به تنهایی دنبال مشاور و پزشک رفتم حتی قرار ملاقات با پزشک ایشون رو هم دارم.بازم تشکر از همه دوستای گلم
 

admin

Administrator
عضو کادر مدیریت
اینم اضافه کنم که ایشون خودشون لیسانس حقوق هستن با معدل 19.و تسلط کامل به رانندگی و ماشین ایشون هم دستی نیست.بسیار پسر بامنطق و خونسرد و خوش مشربی هستن و تا به حال اهل هیچگونه دودی هم نبوده و بسیار مقید به انجام واجبات هستن.راستی بابا جان اینم بگم که من با پزشک مشورت کردم بیماری ایشون ژنتیکی نیست و اینکه پزشک به من اطمینان خاطر داد که فرزندان من دچار مشکل نخواهند شد و در جواب بعضی دوستان گلم این رو بگم که من اگر بخواستم از روی احساس تصمیم بگیرم روز اول توو رو همه میاستادم و میگفتم میخوامش و والسلام ولی من همچین کاری نکردم و تازه خودم به تنهایی دنبال مشاور و پزشک رفتم حتی قرار ملاقات با پزشک ایشون رو هم دارم.بازم تشکر از همه دوستای گلم
سلام
دوست عزیز پیگیر بودنتون نشان از این هست که مطمئناً نکات مثبتی در این ماجرا دیدید و در تلاش هستید برای اثباتشون. به هر حال نظر من این هست که کسی که در درجه ی اول در این ماجرا دخیل هست خود شما هستید. مادر و بستگان و... همه در نهایت کنار میرند و شما میمونید و زندگیتون پس باید خودتون مسأله رو خوب از همه جهات بسنجید و البته برای شروع کار حتماً نیاز هست که خانواده تون رو هم از یک راه منطقی متوجه و راضی و مطمئن کنید که قدم به سوی خوشبختی برداشتید و نه یک زندگی پر زحمت! فقط و فقط خودتون رو با همسرتون در مهمانی تصور کنید در خیابان تصور کنید در پیری تصور کنید و... . ببینید اگر واقعاً از لحاظ کمبود هایی که معلولیت میتونه برای انسان در این موارد داشته باشه مشکلی ندارید مطمئناً اخلاق و رفتار خوب و شایسته حرف اصلی رو خواهد زد. ایشون هم یک انسان هستند مثل انسان های دیگه و تنها با یک معلولیت. موضوع چنان پیچیده و غیر قابل حلی نیست!
برای ارتباط مستقیم و خصوصی با آقا هوشنگ عزیز میتونید وارد پروفایل ایشون بشید و پیام خصوصی ارسال کنید:
http://www.iranjoman.com/private.php?do=newpm&u=9
موفق باشید
 

سایناز

New member
سلام طاهره خانم من هیچ ترحمی به ایشون ندارم اگر داشتم........................................................................
شما هم بهتر که بر اعصابتون مسلط باشید و با ملایمتر صحبت کنید.من برای راهنمایی گرفتن از دوستانم اینجا هستم نه اینکه بخوام باهاشون خشن برخورد کنم یا ناراحتشون کنم خواهر گلم شما اگر به این حرفا حساس هستین خب من چه کنم؟به هر حال اینم مسئله ایست که برای من پیش اومده خیلی خوبه آدما همدیگه رو بیشتر درک کنن چونکه روحیات و اخلاقیات آدما با هم متفاوته.خواهر گلم اگر شما به این مسئله حساس هستی میتونی توو بحث شرکت نکنی که روحیت آزرده نشه چونکه اگر شما دل آزرده بشید من ناراحت میشم فدای شما خواهر خوبم
 

TAHEREH

متخصص بخش
سلام طاهره خانم من هیچ ترحمی به ایشون ندارم اگر داشتم........................................................................
شما هم بهتر که بر اعصابتون مسلط باشید و با ملایمتر صحبت کنید.من برای راهنمایی گرفتن از دوستانم اینجا هستم نه اینکه بخوام باهاشون خشن برخورد کنم یا ناراحتشون کنم خواهر گلم شما اگر به این حرفا حساس هستین خب من چه کنم؟به هر حال اینم مسئله ایست که برای من پیش اومده خیلی خوبه آدما همدیگه رو بیشتر درک کنن چونکه روحیات و اخلاقیات آدما با هم متفاوته.خواهر گلم اگر شما به این مسئله حساس هستی میتونی توو بحث شرکت نکنی که روحیت آزرده نشه چونکه اگر شما دل آزرده بشید من ناراحت میشم فدای شما خواهر خوبم

سلام سایناز جان
:تعجب2:من هم نگفتم شما ترحمی دارید
اتفاقا برعکس...کار های شما همه از روی عقل هست و این عالیه:100:
من اصلا ناراحت نشدم:تعجب2:
فقط من گاهی مسائلی رو دیدم درباره ی معلول ها که لازم دیدم اون حرف ها رو بزنم.
خدا نکنه سایناز جان...من نه دل ازرده شدم نه ناراحت...فقط خواستم تلنگری بزنم به کسایی که میان و میخونن:بله:
امیدوارم خوشبخت بشی و موفق ابجی:دعا::133:
 
بالا