خب میدونستی که مشکل لب تاپم
وگرنه میخواستم بیام حتی با دوستم مشیانه( اگه خاطرت باشه اینجا هم عضو شده بود) برنامه ریزی داشتم اونم خیلی مشتاق بود
حتی روزش که دیروزم باشه میدونستم ولی خب مکانش تو نمایشگاه و شاعتشو اصلا نمیدونستم
حتی میخواستم به مبین بگم شماره تلفنمو بهت بده تا اطلاعاتو ازت بگیرم بازم گفتم شاید جسارت باشه که فقط افسوس خوردم باور کن دیروز هم فکرا هم زبونن تو خونه با اهالی خونه گردهمایی رو تعریف میکردم
خواهرم گفت حالا نرفتی اینطوری تعریف میکنی میرفتی چی میگفتی!