سلاااااااام آجی جونم:شرمنده! من الان با کیبورد ویندوز اومدم، نمیتونم خیلی حرف بزنم!!!!:دی:
آجی کیبوردم مورد هجوم مورچه ها قرار گرفت و منم در یک اقدام انتحاری، با پیچ گوشتی رفتم سراغ اون بیچاره و دل و روده ش رو ریختم بیرون و بعد با نظارت پدر و مادر گرامیم شروع کردم ب سم پاشی و پیف پاف زدن ب اجزای داخلیش:همون ک افتاده رو زمین و یه تابلوی قرمز زحمت توصیف احساسات اون رو برعهده گرفته، من مُردم:
در اقدام بعدی با سشوآر رفتم سراغ اون بدبخت تا خشکش کنم:هنوزم اون تابلو بالای سرمه:
مامان میگه اگر اونو گذاشته بودیم تو آفتاب دیگه این اتفاق نمی افتاد:122:
الانم ب پیشنهاد پردیس جون از کیبورد ویندوز دارم استفاده میکنم:122::دی
خیلی دوستون دارم، ولی از مورچه ها متنفرم!!!:قهر:
♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥
♥♥♥♥
♥♥♥
♥♥
♥