مثل لالههای مجنون
مثل ریگای بیابون
مثل دلتنگیه صحرا
مثل برکه مثله بارون
مثل ابرای مسافر
مثل جادههای خالی
مثل قطرههای کوچیک ته ظرفای سفالی
حتی آسمون تنها
چتر خورشیدشو وا کرد
تو رو با تموم غربت
با تموم دل ♥ صدا کرد
کاش یکی بود که توی کوچه ها داد میزد :
خاطره خشکیه ؛ خاطره خشکیهاونوقت همه ی خاطراتتوهمونایی که ارزش گرفتن دمپاییِ پاره هم ندارنمیریختم تو کیسه و میدادم بهش و میرفت ردِ کارش...