بعدهم شروع کرد ازپسرش تعریف کردن که 34 سالشه..مهندس برق پالایشگاه اصفهانه..خونه جدا داره.. ماهی انقدر حقوق داره..ماشینش سمنده..منم گفتم سمندهم شد ماشین:غش2:
پسرم زن قبول نمیکرده توروخدا دلشونشکن..امده خونه گفته مامان این دختره خیلی پوشیده ومحجبه است..چندباری ازکنارش ردشدم اصلا نگاهم نکرد:52:
خلاصه انقدر گفت که نگو دیگه خواهر شوهرم کفرش درآمد گفت خانوم بفرمایید بیرون خدا هم پسرتو هم خودتو شفا بده :تنبیه:
این زن داداش منه ..به چه حقی امدین اینجا اگه چشماتو بازکنی عکساشونوکه زدن به دیوار میبینی:تنبیه:
دیگه خانومه رنگ ازصورت پرید وگفت اصلا بهش نمیاد شوهرداشته باشه من فکرکردم شوخی میکنید:نه::گریه::خجالت: