نتایح جستجو

[FONT=Vazir] منادا [FONT=Vazir] اگر کسی را صدا بزنیم و اسمش را بر زبان بیاوریم یا مورد خطاب قرار دهیم و مثلاً بگوییم: حسن بیا ؛ یا به درگاه خدا دست برداریم و بگوییم خدا! خدایا! ای خدا! یا رب! در این موارد نقش نحوی منادایی خواهیم داشت. [FONT=Vazir] شخص یا ذات مورد خطاب را...

[FONT=Vazir] قید [FONT=Vazir] قید نیز یکی از نقش های وابسته ی دیگر است. قید گاهی به فعل وابسته است و گاهی به اجزای دیگر جمله و گاهی به کلّ جمله. در نمونه های زیر بعضی از وابستگی های قید را نشان داده ایم: قید وابسته به فعل: ظرف را کاملاً از آب پر کرد. در این جمله کاملاً قید و به فعل...

[FONT=Vazir] معطوف [FONT=Vazir] معطوف نیز نوعی نقش وابسته است. [FONT=Vazir] [FONT=Vazir]معطوف کلمه ای است که با حرف [FONT=Vazir]«و» [FONT=Vazir]به کلمه ای پیوند زده می شود.[FONT=Vazir] [FONT=Vazir] مجید و مهرداد آمدند. در این جمله ها «مهرداد» با حرف «و» به مجید ربط داده شده است...

[FONT=Vazir] بدل [FONT=Vazir] [FONT=Vazir] بدل نیز نوعی نقش وابسته است. بدل از جهاتی مانند مضاف الیه و صفت است. یعنی به دنبال کلمه می آید – که آن را مبدّلٌ منه می نامند – و درباره ی آن توضیحی می دهد. [FONT=Vazir]فرق ظاهری بدل با مضاف الیه و صفت در آن است که بدل بی هیچ نشانه ای به دنبال...

[FONT=Vazir] [FONT=Vazir]مضاف الیه [FONT=Vazir] [FONT=Vazir]مضاف الیه نیز مانند صفت با حرف نشانه - کسره- به دنبال کلمه ای که – به آن مضاف می گویند – می آید. از جهت ظاهری هیچ فرقی میان مضاف الیه و صفت نیست ولی [FONT=Vazir]از جهت معنایی آن دو فرق دارند[FONT=Vazir]: [FONT=Vazir]صفت عین...

[FONT=Vazir] [FONT=Vazir]صفت[FONT=Vazir] [FONT=Vazir] صفت کلمه ای است که چگونگی کلمه ای دیگر را - که به آن موصوف می گویند - بیان می کند و یا به نحوی آن را مشخّص می کند. مثلاً به آن اشاره می کند یا در مورد آن پرسش می کند. وقتی می گوییم: معلّم کوشا معلّم موصوف و کوشا صفت آن است. کوشا یکی از...

[FONT=Vazir] نقش کلمه ها از میان اجزای جمله،[FONT=Vazir] نهاد[FONT=Vazir]، [FONT=Vazir]مسند[FONT=Vazir]، [FONT=Vazir]مفعول [FONT=Vazir]و [FONT=Vazir]متمّم[FONT=Vazir] را نقش می گوییم. نقش یعنی وظیفه ای که کلمه در جمله دارد. یک کلمه ممکن است نقش های گوناگون در جمله بپذیرد. محسن آمد. محسن...

[FONT=Vazir] متمِّم [FONT=Vazir] [FONT=Vazir] به بعضی از حرف ها حرف اضافه می گویند. [FONT=Vazir] حرف های اضافه اغلب کلمه ها را به فعل یا به جمله نسبت می دهند. کتابی از کتابفروشی خریدم. «از» حرف اضافه است و کتابفروش را به خریدم مربوط ساخته و به آن نسبت داده است. «کتابفروش» در این جمله که...

[FONT=Vazir] [FONT=Vazir]حرف[FONT=Vazir] [FONT=Vazir] در هر زبانی از جمله زبان فرسی کلماتی به کار می رود که مفهومی در ذهن ایجاد نمی کند. مثلاً وقتی می گوییم «از»، «به»، «با» ... مفهومی که ذهن ایجاد نمی شود. [FONT=Vazir] [FONT=Vazir]این کلمات برای آن به کار می روند که کلمه های معنی دار را به...

[FONT=Vazir][FONT=Vazir] مفعول و مفعول معرفه [FONT=Vazir] [FONT=Vazir] فاعل دو نوع است. گاهی کاری که انجام می دهد در وجود خودش باقی می ماند. مانند روییدن در جمله ی «گیاه می روید» و خوابیدن در جمله ی «احمد خوابید.» روییدن در خود گیاه باقی می ماند و خوابیدن در خود احمد انجام می شود. امّا در...

[FONT=Vazir] فاعل یا نهاد فاعل بعضی از نهادها کننده ی کاری اند، اما بعضی دیگر کننده ی کار نیستند. مثلاً «مداد» در جمله ی «مداد کند است»، کاری انجام نداده است. اما در جمله ی «مادر آمد»، مادر کاری انجام داده است. [FONT=Vazir] اگر نهاد کاری انجام داده باشد به آن نهاد فاعل یا تنها فاعل می...

[FONT=Vazir] [FONT=Vazir]فعل – فعل ربطی [FONT=Vazir] فعل کلمه ای است که انجام دادن یا انجام گرفتن کاری یا داشتن و پذیرفتن حالتی را در زمان گذشته یا حال یا آینده نشان می دهد. از میان اجزای جمله فعل مهمترین آنهاست. اگر فعل را از جمله حذف کنیم، جمله معنی خود را از دست می دهد. به مبحث فعل به...

[FONT=Vazir] نهاد «علی می نویسد» یک جمله است. در چنین جمله هایی عمل یا حالت وصفی نسبت داده می شود. این نسبت با کلمه ای انجام می گیرد که معمولاً در آخر جمله جای دارد. عمل یا حالت صفت به کسی یا چیزی نسبت داده می شود که در آغاز جمله جای دارد. در این جمله ها دقت کنید: علی ------ می نویسد آب...

[FONT=Vazir] جمله و اجزای آن [FONT=Vazir] کلّیات: هر زبانی از تعداد بسیاری کلمه به وجود می آید. کلمه ها را یا به زبان می آوریم یا می نویسیم. پس کلمه دو شکل دارد: شکل نوشته شده یا مکتوب و شکل بر زبان آمده یا ملفوظ. با کلمه ها جمله می سازیم. جمله مجموعه ای از کلمه هاست که اندیشه ها، خواست...

[FONT=Vazir] [FONT=bziba]ریشه‏ی نام شهرها --- ج [FONT=Arial] [FONT=Vazir] ریشه ی نام جاجرود [FONT=Vazir] جاجْرود، رودی دائمی در استان تهران، در حوضه آبریز دریاچه نمک در استان قم به طول حدود 140 کیلومتر است. نام رودی است مشهور از دو فرسنگی شهر تهران می گذرد و اصل آن « جایه رود » بود...

[FONT=Times New Roman][FONT=bkoodakbold] یادمان باشد ... [FONT=bkoodakbold][FONT=bkoodakbold]یادمان باشد از امروز جفایی نکنیم گر که در خویش شکستیم صدایی نکنیم خود بسازیم به هر درد که از دوست رسد بهر بهبود ولی فکر دوایی نکنیم جای پرداخت به خود بر دگران اندیشیم شکوه از غیر خطا هست خطایی...

[FONT=Vazir] [FONT=Vazir] [FONT=Vazir]چنانکه دست گدایی شبانه می لرزد [FONT=Vazir]دلم برای تو ای بی نشانه می لرزد [FONT=Vazir]هنوز کوچه به کوچه حکایت از مردی ست [FONT=Vazir]که دستِ بسته ی او عاشقانه می لرزد [FONT=Vazir]چه رفته است به دیوار و در که تا امروز [FONT=Vazir]به نام تو در و دیوار...

[FONT=Vazir] [FONT=Vazir]کودک این قرن هرشب در حصار خانه‌ای تنهاست پرنیاز از خواب اما وحشتش از بستر آینده و فرداست بانگ مادرخواهی اش آویزه‌ای در گوش این دنیاست گفته‌اند افسانه ها از مهربانی های مادر غمگساری های مادر در بر گهواره‌ها شب زنده داری های مادر لیک آن کودک ندارد هیچ باور...

[FONT=bkoodakbold] اینکه دلتنگ توام اقرار می خواهد مگر؟ اینکه از من دلخوری انکار می خواهد مگر؟ وقت دل کندن به فکر باز پیوستن مباش دل بریدن وعده دیدار می خواهد مگر؟ عقل اگر غیرت کند یک بار عاشق می شویم اشتباه ناگهان تکرار می خواهد مگر؟ من چرا رسوا شوم یک شهر مشتاق تواند لشکر عشاق پرچم دار می...