نتایح جستجو

[FONT=Vazir black]زنـدگی خـروسی[FONT=Vazir black] [FONT=Vazir black] [FONT=Vazir black] کوه بلندی بود که لانه عقابی با چهار تخم، بر بلندای آن قرار داشت. یک روز زلزله ای کوه را به لرزه در آورد و باعث شد که یکی از تخم ها از دامنه کوه به پایین بلغزد. بر حسب اتفاق آن تخم به مزرعه ای رسید که پر از...

[FONT=Vazir black]حکایـت دو گـدا[FONT=Vazir black] [FONT=Vazir black] [FONT=Vazir black] دو گدا تو یه خیابون شهر رم کنار هم نشسته بودن. یکیشون یه صلیب گذاشته بود جلوش، اون یکی یه ستاره داوود... مردم زیادی که از اونجا رد میشدن به هر دو نگاه میکردن ولی فقط تو کلاه اونی که پشت صلیب نشسته بود...

[FONT=Vazir black]مـلا و شـراب فـروش ![FONT=Vazir black] [FONT=Vazir black] [FONT=Vazir black] سرمایه داری در نزدیکی مسجد قلعه فتح الله کابل رستورانی ساخت که در آن موسیقی و رقص بود و برای مشتریان مشروب هم سرو می شد. ملای مسجد هر روز در پایان موعظه دعا می کرد تا خدا صاحب رستوران را به قهر و غضب...

[FONT=Vazir black]دزدی مـال و دزدی دیـن[FONT=Vazir black] [FONT=Vazir black] [FONT=Vazir black] گویند روزی دزدی در راهی، بسته ای یافت که در آن چیز گرانبهایی بود و دعایی نیز پیوست آن بود. آن شخص بسته را به صاحبش برگرداند. او را گفتند : چرا این همه مال را از دست دادی؟ گفت: صاحب مال عقیده داشت که...

[FONT=Vazir black]ارزش واقـعی[FONT=Vazir black] [FONT=Vazir black] [FONT=Vazir black] در اوزاکای ژاپن، شیرینی‌سرای بسیار مشهوری بود. شهرت او به خاطر شیرینی‌های خوشمزه‌ای بود که می‌پخت. مشتری‌های بسیار ثروتمندی به این مغازه می‌آمدند، چون قیمت شیرینی‌ها بسیار گران بود. صاحب فروشگاه همیشه در...

[FONT=Vazir black]قـدرت بـخشش[FONT=Vazir black] [FONT=Vazir black] [FONT=Vazir black] در روزگاران قدیم بانوى خردمندى كه به تنهایی و پیاده سفر می كرد در عبور از كوهستان سنگ گرانقیمتی را پیدا كرد. روز بعد به مسافرى رسید كه گرسنه بود. آن بانوى خردمند كیف خود را باز كرد و مقداری غذا به او داد...

[FONT=Vazir black]اقتـضای طبیـعت[FONT=Vazir black] [FONT=Vazir black] [FONT=Vazir black] هندویی عقربی را دید که در آب برای نجات خویش دست و پا میزند ... هندو به قصد کمک دستش را به طرف عقرب دراز کرد اما عقرب تلاش کرد تا نیشش بزند ! با این وجود مرد هنوز تلاش میکرد تا عقرب را از آب بیرون بیاورد اما...

[FONT=Vazir black]معنـای عـشـق واقـعی [FONT=Vazir black] [FONT=Vazir black] یک روز آموزگار از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا می توانید راهی غیرتکراری برای ابراز عشق، بیان کنید؟ برخی از دانش آموزان گفتند : با بخشیدن، عشقشان را معنا می کنند. برخی "دادن گل و هدیه" و "حرف های دلنشین" را...

[FONT=Tahoma] [h=3]10 حیوان بسیار عجیب دنیا! + تصاویر یک سایت خبری روسی انگلیسی زبان اقدام به طبقه بندی 10 جانور بسیار عجیب دنیا کرده است که در این طبقه بندی حیواناتی معرفی می‌شوند که بینی بسیار بزرگ و یا پوزه ستاره ای دارند. در نقاط ناشناخته دنیا هنوز جانوران بسیاری...

[FONT=Vazir black]مایعات گرم زیادی بنوشید [FONT=Vazir black]نوشیدن آب، بدن را تمیز می‌کند. در واقع نوشیدن آب توکسین‌ها یا همان سموم بدن و باکتری‌ها و ویروس‌ها را دفع می‌کند. لازم است که روزانه یک و نیم لیتر آب مصرف شود. [FONT=Vazir black] در دوره‌ی سرماخوردگی برای...

[FONT=Vazir black]تله موش[FONT=Vazir black] موش از شکاف دیوار سرک کشید تا ببیند این همه سر و صدا برای چیست. مرد مزرعه دار تازه از شهر رسیده بود و بسته ای با خود آورده بود و زنش با خوشحالی مشغول باز کردن بسته بود. موش لب هایش را لیسید و با خود گفت :« كاش یك غذای حسابی باشد .» اما همین كه بسته را...

[FONT=Vazir black]جملات خنده دار ولی معنی دار[FONT=Vazir black] خیلی از معتادها تابلو هستند، ولی ارزش هنریشان صفر است. [FONT=Vazir black]تختخواب دونفره بعد از مدتی صاحب فرزندی به نام گهواره شد. [FONT=Vazir black] [FONT=Vazir black]بعضی ها هندوانه زیر بغلت می گذارند و بعضی ها پوست موز زیر...

[FONT=Vazir black]یه داستان کوچیک[FONT=Vazir black] [FONT=Vazir black] [FONT=Vazir black] [FONT=Vazir black] [FONT=Vazir black] [FONT=Vazir black]یه پسر و دختر کوچولو داشتن با هم بازی میکردن. پسر کوچولو یه سری تیله داشت و دختر[FONT=Vazir black]کوچولو چندتایی شیرینی با خودش داشت. پسر کوچولو به...

[h=2][FONT=Vazir black]معيارهاي يک دانشمند رياضيدان [FONT=Vazir black] [FONT=Vazir black] [FONT=Vazir black] [FONT=Vazir black] [FONT=Vazir black]روزي از دانشمندي رياضيدان نظرش را درباره زن و مرد پرسيدند. جواب داد: [FONT=Vazir black] [FONT=Vazir black]اگر زن يا مرد داراي ( اخلاق) باشند پس...

[h=2][FONT=Vazir black]پیرمرد مهربون[FONT=Vazir black] [FONT=Vazir black] [FONT=Vazir black] [FONT=Vazir black]پيرمرد لاغر و رنجور با دسته گلی بر زانو روی صندلی اتوبوس نشسته بود [FONT=Vazir black] [FONT=Vazir black]دختری جوان، روبه روی او، چشم از گل ها بر نمی داشت... [FONT=Vazir black]...

[h=2]چنتا سوالالبته دوستان این سوالات فقط جنبه شوخی دارد، خواهشا هیشکی ناراحت نشه 1-كدام مورد كوتاه‌تر است؟ الف) مدت خوشحالي بعد از قبول‌شدن در دانشگاه ب) عمر پدر دانشجويان دانشگاه آزاد ج) مانتوي خواهران دانشجو د) پاي فارغ‌التحصيلان نسبت به دستشان 2-در كدام نقطه هنوز واحدي از دانشگاه...

[FONT=Vazir black] [FONT=Vazir black]وقتی ریاضیات عاشق میشود.... [FONT=Vazir black] [FONT=Vazir black] [FONT=Vazir black]منحنی قامتم، قامت ابروی توست [FONT=Vazir black] [FONT=Vazir black]خط مجانب بر آن، سلسله گیسوی اوست [FONT=Vazir black] [FONT=Vazir black] حد رسیدن به او، مبهم و بی...

فرهنگ لغات ایرانی قبولی در دانشگاه: نتیجه‌ای است که در کمال عدالت و انصاف، هیچ ربطی به رتبه‌ی کسب کرده‌تان ندارد بیمه‌ی عمر: قراردادی که شما را در تمام عمر فقیر نگه داشته تا شما پولدار مرده و مراسم کفن و دفنتان آبرومندانه برگزار شود. سریال: فیلمی‌ست چند قسمتی، که روش مصرف مواد مخدر و...

[h=2]زندگی نامه استاد شهریار پدرم سيدمحمدحسين بهجت تبريزي متخلص به شهريار در سال 1285 هجري (شمسي) در تبريز متولد شده است. پدرش از وكلاي درجه يك تبريز و مردي نسبتا متمول بوده كه گرسنگان بيشماري از خوان كرم او سير مي‌شدند و فكر مي‌كنم همين بلندي طبع و بخشندگي پدرم، صفاتي است كه از پدرش به ارث...

[h=2][FONT=Vazir black]با تشکر [FONT=Vazir black] [FONT=Vazir black]برین پایین!! [FONT=Vazir black].[FONT=Vazir black] [FONT=Vazir black].[FONT=Vazir black] [FONT=Vazir black].[FONT=Vazir black] [FONT=Vazir black].[FONT=Vazir black] [FONT=Vazir black]. [FONT=Vazir black] [FONT=Vazir black]...