واما امروز خود را چگونه سپری کردم؟ :سوت:
چون اصرار می کنید میگم. :تعجب2:
صبح بیدار شدم از خواب چه خوابیم دیدم :ناراحت:
هیچی بگذریم. بیدار شدم رفتیم پیش یکی از دوستان عزیزم :دوست: ساعت 10 تا 11/30 با هم می حرفیدیم :37: وسطای صحبت پام گیر کرد به میله جورابم جر خورد پامم زخم شد :گریه:
از اونجا مثل جت رفتم سر کار :فرار: باز امروزم دیر شد :25:
اومدم از اتوبوس پیاده شم کلم محکم خورد به این میله ها که با دست میگیرن نیوفتن قشنگ خورد فرق سرم :گریه:
بعد هیچی رسیدم سر کارم فشارمو جمع کرده بودم تو دستم افتاده بود :22:بیحال بودم خانومه گفت چی شده عزیزم؟ :تعجب2: با گریه نشستم تعریف کردم خانومه اینجوری شد :10: منم اینجوری شدم :75:
هیچی دیگه به دوستان هم یه تشر اومدم همه رفتن یه گوشه نشستن صداشون تا آخر در نیومد :69:خیلی اعصابمو خورد کرده بودن امروز :46:
بالاخره تعطیل شدمو اومدم سمت خونه اینجوری :44:
تا رسیدم با همون لباسای بیرون گرفتم نیم ساعت خوابیدم :41:
بیدار شدم عین خرس گشنم شده بود دوست داشتم از اینا بخورم :35: ولی نون پنیر خوردم. :64:
الآنم که اینجام :احترام:
فیتیله فردا تعطیله :14::13::12::58::78::39: