Miss zahra
متخصص بخش تکنولوژی
روی دستش، پسرش رفت، ولی قولش نه
نیزهها تا جگرش رفت، ولی قولش نه
نیزهها تا جگرش رفت، ولی قولش نه
این چه خورشیدِ غریبی است که با حالِ نزار
پای نعشِ قمرش رفت، ولی قولش نه
پای نعشِ قمرش رفت، ولی قولش نه
باغبانی است عجب، آن که در آن دشتِ بلا
به خزانی ثمرش رفت، ولی قولش نه!
به خزانی ثمرش رفت، ولی قولش نه!
شیرمردی که در آن واقعه هفتاد و دو بار
دستِ غم بر کمرش رفت، ولی قولش نه!
دستِ غم بر کمرش رفت، ولی قولش نه!
جان من برخیِ «آن مرد» که در شط فرات
تیر در چشمِ ترش رفت، ولی قولش نه!
تیر در چشمِ ترش رفت، ولی قولش نه!
هر طرف مینگری نامِ حسین است و حسین
ای دمش گرم! سرش رفت، ولی قولش نه
:گل:
ای دمش گرم! سرش رفت، ولی قولش نه
:گل: