B a R a N
مدير ارشد تالار
از این زنــدگی ِ خالی
منو ببــر به اون سالی…
که تــو اسممو پرسیدی …
به روزی که منـــو دیدی !!
_
به پله های خاموشی
که با مــن رو به رو میشی
یه جور زل بزن انگاری
نمیشه چشم برداری !!!
_
منـو بـبر به دنیامو !
به اون دستا که میخـوام و…
به اون شبا که خندونم ..
که تقدیرو نمیــدونـم…
_
از این اشکی که می لرزه
منو ببر به اون لحظه…..
به اون ترانه ی شــادی !
که تو یاد ِ من افتادی !
_
به احساسی که درگیره
به حرفی که نفســگـیـره !!!!
از این دنیا که بی ذوقه
منو ببر به اون موقع !
به اون موقع….
_
منو ببر به دنیامو !
به اون دستا که میخوام و…
به اون شبا که خندونم ..
که تقدیرو نمیدونــــم…
_
از این دوری ِ طولانی
منو ببر به دورانی
که هر لحظه تــو اونجایی
زیر ِ بارون ِ تنهایی !
منو ببر به اون حالت ..
همون حرفا….
همون ساعت
به اندوه غروبی که …..
به دلشوره ی خوبی که ….
تو چشمام خیره می مونی
به من چیزی بفهمونی!
_
منو ببر به دنیامو
به اون دستـا که میخوام و…
به اون شبها که خندونم
که تقدیرو نـمیدونــــم…
به اون شبا که خندونم
که تقدیرو نمیـدونــــم…
نمیدونـم
نمی دونم ….