hamid_rahmati
کاربر ويژه
دختر  دانش آموزی صورتی زشت داشت . دندان  هایی نامتناسب با گونه هایش ، موهای  کم پشت و رنگ چهره ای تیره . روز اولی  که به مدرسه جدیدی آمد ، هیچ دختری  حاضر نبود کنار او بنشیند . نقطه مقابل  او دختر زیبارو و پولداری بود که  مورد توجه همه قرار داشت . او در همان  روز اول مقابل تازه وارد ایستاد و  از او پرسید :
‘میدونی زشت ترین دختر این کلاسی ؟
یک دفعه کلاس از خنده ترکید …
بعضی   ها هم اغراق آمیزتر می خندیدند . اما تازه وارد با نگاهی مملو از مهربانی  و  عشق در جوابش جمله ای گفت که موجب شد در همان روز اول، احترام ویژه ای  در  میان همه و از جمله من پیدا کند :
اما بر عکس من ، تو بسیار زیبا و جذاب هستی .
او   با همین یک جمله نشان داد که قابل اطمینان ترین فردی است که می توان به  او  اعتماد کرد و لذا کار به جایی رسید که برای اردوی آخر هفته همه می  خواستند  با او هم گروه باشند .
او   برای هر کسی نام مناسبی انتخاب کرده بود . به یکی می گفت چشم عسلی و به   یکی ابرو کمانی و … . به یکی از دبیران ، لقب خوش اخلاق ترین معلم دنیا و   به مستخدم مدرسه هم محبوب ترین یاور دانش آموزان را داده بود . آری ویژگی   برجسته او در تعریف و تمجید هایش از دیگران بود که واقعاً به حرف   هایش ایمان داشت و دقیقاً به جنبه های مثبت فرد اشاره می کرد . مثلاً به من   می گفت بزرگترین نویسنده دنیا و به خواهرم می گفت بهترین آشپز دنیا ! و  حق  هم داشت . آشپزی خواهرم حرف نداشت و من از این تعجب کرده بودم که او  توی  هفته اول چگونه این را فهمیده بود .
سالها   بعد وقتی او به عنوان شهردار شهر کوچک ما انتخاب شده بود به دیدنش رفتم و   بدون توجه به صورت ظاهری اش احساس کردم شدیداً به او علاقه مندم .
پنج سال  پیش وقتی برای خواستگاری اش رفتم ، دلیل علاقه ام را جذابیت سحر آمیزش می دانستم و او با همان سادگی و وقار همیشگی اش گفت :
‘برای دیدن جذابیت یک چیز ، باید قبل از آن جذاب بود ! ‘
در حال حاضر من از او یک دختر سه ساله دارم . دخترم بسیار زیبا ست و همه از زیبایی صورتش در حیرتند .
روزی مادرم از همسرم سؤال کرد که راز زیبایی دخترمان در چیست ؟
همسرم جواب داد :
من زیبایی چهره دخترم را مدیون خانواده پدری او هستم .
و مادرم روز بعد نیمی از دارایی خانواده را به ما بخشید