شخصی به شخصی گفت :شرکت کنید.

[rahnama]

شخصی به شخصی گفت : بنظرت مطالب این تایپیک را می خوانند؟
شخص دوم : نه
شخص اول : چرا؟
شخص دوم : قهقه ای زد که از اون بعید بود.

 

[Maryam]

شخص به شخصی گفت : چطوری میشه فهمید که مطالب یه تاپیک خونده میشه ؟

شخص دوم : خیلی راحت

شخص اول : چطوری؟

شخص دوم : نمیگم که :بدجنس:

 

[rahnama]

شخصی به شخصی گفت : این مطلب را در ایران انجمن خوانده ای:
شخص به شخصی گفت : چطوری میشه فهمید که مطالب یه تاپیک خونده میشه ؟

شخص دوم : خیلی راحت

شخص اول : چطوری؟

شخص دوم : نمیگم که :بدجنس:
شخص دوم : حروفها کمرنگ و پر رنگ می شوند؟
شخص دوم : خیر
شخص اول : پس جوابش چیست ؟
شخص دوم : نمیگم که :راز:

 

[rahnama]

شخصی به شخصی گفت : چگونه میتوان فهمید چه کسی دوستت دارد؟
شخص دوم : از صورتش
شخص اول : صورت را نمی بینیم
شخص دوم : از لحن گفتارش :
شخص اول : صدایش را نمی شنویم
شخص دوم : ازچیدن کلماتی که برای ساختن جمله بکار می برد
شخص اول که گیج بود , گیج تر شد.

 

[rahnama]

شخصی به شخصی گفت : چرا راهنما اینطوری حرف می زند؟
شخص دوم : شکمش سیر است.
شخص اول : یعنی وضع مالیش حتما توپ توپه؟
شخص دوم : نه بابا, کجای کاری . راهنما سه بار صبحانه می خورد یک بار نهار یک بار عصرانه و یک بار شام. تازه وقتی کارش در انجمن تعطیل میشه به یخچال هم دستبردی می زند
شخص اول از تعجب دهانش باز ماند . شاید آرواره هاش از جا در آمده اند. پاشو ببرمت دکتر.

 

[rahnama]

شخصی به شخصی گفت : امروز خیلی ناراحتم
شخص دوم : خندید
شخص اول روز بعد : امروز خیلی خوشحالم
شخص دوم : خندید
شخص اول پرسید : ناراحت بودم , خندیدی. خوشحال بودم , خندیدی. چرا؟
شخص دوم : معنی زندگی را نفهمیدی ؟ همین است.





:گل:

 

[rahnama]

شخصی از شخصی پرسید: معنی خنده چیست؟
شخص دوم : خندید
شخص اول : باز که خندیدی , حس میکنم من هم میخواهم بخندم
شخصی دوم : همین است.






:گل:

 

[سنجاقي]

شخصي داشت هي سرش تكون ميداد انگار زلزله تو سرش داره رخ مي ده...
شخص دوم گفت : داري چي كار ميكني ؟
شخص اول گفت : ميخوام همه خاطرات خوب و افكار و تصميمات درست رو از نو بسازم...
شخص دوم گفت : خب پس اين چه كاري هست؟
شخص اول گفت : نميشه رو قبليها چيزي ساخت دارم قبليها رو ويران ميكنم... تا بتونم بهترين ها رو بسازم روي اونها...
شخص دوم گفت : مگه قبليها چي بودند كه داري خرابشون ميكني ؟
شخص دوم گفت : خاطرات بد و تجربيات تلخ...

 

[rahnama]

شخصی به شخصی گفت : آقای ...می شناسی؟
شخص دوم : بله
شخص اول : چه حسنی دارد؟
شخص دوم : فقط یک حسن , به زبان انگلیسی مسلط است . و فکر میکند چون بقیه مسلط نیستند , در رده پائینتری هستند
شخص اول : عجب . با فقط این حو سن (غلط املائی نیست مشکل کیبورد است )چنین ادعائی دارد
شخص دوم : لبخندی زد و یاد دا ستان محاکمه فورد (صاحب کارخانه ماشین سازی) افتاد.



:گل:

 

[rahnama]

شخصی به شخصی گفت : زیبائی بیان به چیست؟
شخص دوم : به بیان است
شخص اول : اینکه سئوال خودم بود
شخص دوم : لبخندی زد






.:گل:

 

[rahnama]

شخصی به شخصی گفت : معنی استاد چیست ؟
شخص دوم : آگاه به یک مسئله بخصوص
شخص اول : آخه ....
شخص دوم : اعتماد بنفس دارد.





:گل:

 

[rahnama]

شخصی به شخصی گفت : محاکمه فورد (صاحب کارخانه ماشین سازی) چه بود؟
شخص دوم : دست رو زخم من نگذار برو زندگی نامه اش را بخوان
شخص اول : بابا تو دیگه ......





:گل:

 

[rahnama]

شخصی به شخصی گفت : چرا رنگ قرمز را دوست داری؟
شخص دوم : چون رنگ خون است و خون جریان زندگی
شخص اول : یکدفعه بگو پرسپولیس
شخص دوم : سری تکان داد و چیزی نگفت.






:گل:

 

[rahnama]

شخصی به شخصی گفت : راستی راهنما چند سالشه ؟
شخص دوم : نمی دانم ولی 21/12/1389 میشه شصت سال
شخص دوم : شصصصصصصصصصصصصصصد سال
شخص دوم : خجالت بکش شصت سال . همین
شخص اول از خجالت صورتش را با دستهایش پوشاند.







:گل:

 

[rahnama]

شخصی به شخصی گفت : شنیدم راهنما می خواهد سهم از ایران انجمن بخرد؟
شخص دوم : بله اگر باقی بماند
شخص اول : شما بازاری هستی , حتما بو برده ای که سود دارد می خواهی بخری؟
شخص دوم : بله
شخص اول : سودش زیاد است ؟
شخص دوم : بچه چقدر سود , سود می کنی ؟ باور کن هر سود مالی که بمن برسد فقط برای بقایای انجمن هزینه خواهد شد. من از سود معنویش آن موقع برداشت خواهم کرد . آن هم نه کم . خیلی زیاد.
شخص اول : تو آخرش منو دیوانه خواهی کرد






:گل:

 

[melika]

شخصي به شخصي گفت : رعايت قوانين براي همه الزاميست يعني چه ؟
شخص دوم : يعني همه بايد قانون را رعايت كنند
شخص اول : يعني همه همه همه ؟؟؟
شخص دوم: بله همه همه همه !!!
شخص اول :حتي شما ؟
شخص اول : نخير من كه قانون گذارم!!!!
شخص اول لبخند معنا داري زد و رفت!

 

[rahnama]

شخصی به شخصی گفت : دوستت دارم.
شخص دوم : خدایا شکرت
شخص اول : من میگم دوستت دارم
شخص دوم : خدا یا شکرت
شخص اول : منو مسخره کردی؟
شخص دوم: آدم عاقل , کمی فکر کن . وقتی میگم خدا یا شکر ت , بخاطر رفتارمه . تو هم رفتارتو عوض کن
شخص اول : چرا هر حرفی می زنی حتما باید روش فکر کنم؟ رگ بگو
شخص دوم : لبخندی زد






:گل:

 

[خانمی]

شخصی به شخصی گفت:

.*در زندگی افرادی هستند كه مثل قطار شهربازی هستند، از بودن با آنها لذت می‌بری ولی با آنها به جایی نمی‌رسی .*.*.*

شخص دوم سکوت کرد!!

شخص اول دوباره گفت:*.*.*خیلی اوقات آدم از آن دسته چیزهای بد دیگران ابراز انزجار می کند که در خودش وجود دارد .*.*

شخص دوم دوباره سکوت کرد!!

شخص اول بارسوم گفت:

*.*.*خوب گوش کردن را ياد بگيريم... گاه فرصت ها بسيار آهسته در ميزنند .*.

شخص دوم:سکوت!!

شخص اول:

*.*زندگي همچون بادکنکي است در دستان کودکي که هميشه ترس از ترکيدن آن لذت داشتن آن را از بين ميبرد .*.*.

شخص دوم:سکوت

شخص اول:

*.*امروز را براي ابراز احساس به عزيزانت غنمينت بشمار شايد فردا احساس باشد اما عزيزي نباشد .**.

شخص دوم: پس من بروم و زمان را از دست ندهم که همه سخن های شما گویای ارزشمندی این زندگی ست و لحظه ای را هم میبایست غنیمت شمرد.

 

[rahnama]

شخصی به شخصی گفت : چرا اجازه دادی سرت داد بزنند؟ در صورتیکه مورد حمایت بودی.
شخص دوم : چکار می توانستم بکنم؟
شخص اول : تو هم داد و بیداد میکردی و زنگ می زدی
شخص دوم : لبخندی زد و گفت آن موقع فرق من با او در چی بود؟
شخص اول : زیر لب . درسته , دقیقا درسته





:گل:

 

[خانمی]

شخصی به شخصی گفت :چرا جناب رهنما این انعطاف رو به خرج داد.

دیگری گفت :چون ایشون میدونه بیماری فقط شامل جسم نمیشه بلکه گاهی روح انسان هم بیمار میشه!

و این فرد هم روحش بیمار بوده و جناب رهنما با این رفتار نوع دوستانه در جهت سلامت جامعه گام برمیدارند خداوند همیشه یارشان باشد.