• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

شوخی با ایران انجمنی ها نسخه چهاردهم ( 14 )

Mahdi Askari

مدير فنی
با سلامی مجدد و خیر مقدم خدمت شما همراهان عزیز در خدمت شما با گزارش چهاردهمین نسخه شوخی با ایران انجمنی ها
من پلنگ به همراه خودم ( خودم منظورم بود شخص اینجانبم نه شیما خانم :بله:) این شوخی رو براتون گزارش می کنیم
با ما باشید
-----------------------------------------------------------------------------------------------------
اما شروع طوفانی شوخی رو شاهد هستیم با حضور طوفان بخش ادبیات و مدیر بخش نقاشی( فاطمه خانم و سولماز خانم)

گویند که در زمان های جدید این دو نفر عضو ارشد گروهک ایران انجمن بودند و زیر نظر یکی از مدیر کل های انجمن مریم خانم :احترام:
یعنی که هر عملی از این دو نفر بر میاید البته با اجازه و مشورت با مریم خانم
از کتک زدن پلنگ انجمنشون بگیر تا اعدام ....(نمیشه گفت چه کسی رو اعدام کردند فعلا رازه:راز:)

اما گزارش مستندی داریم از یک عملیات این دو عضو ارشد:
س: سولماز خانم.... ف : فاطمه خانم)

0.034680001345030163_taknaz_ir.jpg

گزارش از آن جایی شروع می شود که دو عضو به دنبال اذیت و آزار ادمین انجمن بودند که ناگاه با یک پلنگی که البته پیشی بیش نبود مواجه میشن :52:
شرح عملیات:
از مریم به گروهک انجمن
شرح عملیات رو براتون پخ کردم
از نظر من تا هر حدی که دلتون خواست راحت باشید و کیف کنید و نتیجه رو بگید - فیلمش رو برام بفرستید-

س: ادمینو چجوری اذیتش کنیم؟
ف: بریم برق 50 وصل کنیم بهش نمی کشه ولی زجر میده

س: فکر جالبیه . ولی نظرت در مورد دریل چیه؟ یا اینکه تو دریا غرقش کنیم اینطوری کسی نمی فهمه کی دخیل بوده
ف: آره فکر خوبیه حالا بریم پیداش کنیم بعد به حسابش میرسیم

س: ببین ببین اون همون پیشیه نیست میگه پلنگه؟
ف: چرا. آخ جون یک کباب پلنگی الان ازش میسازیم میخوریم خیلی گشنه ایم ( در حال نشانه رفتن با اسلحه)

س: نه نزن فکر بهتری دارم واسش بیا من سیم خاردار آوردم بیا با این محکم ببندیمش اون زجر می کشه ما می خندیم
ف: آره خوبه منم با مو چین دونه دونه موهاش رو می کندم میگن خیلی صداش جالبه اون موقع

س: بذار صداش رو ضبط کنم ... 1 -2 -3 شروع کن

( به علت خشونت بیش از حد از ادامه دادن داستان معذوریم)

عملیات با موفقیت انجام شد
مریم خانم: موفق باشید برگردید به آشیانه
:گریه:
ولی داستان رو ادامه ندادم خودتون بگین اینها همون چهره های تو انجمنن؟ ازشون دوری کنید اگه می خواید زنده بمونید ---- ستاد یادواره پیشی پلنگ مانند مرحوم شده :نیش2:
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

اما قرار بود یک داستان دیگه هم تعریف کنم که اونو میذارم آخر کاری تا حالتون جا بیاد

فعلا میریم سراغ مدیر فنی های انجمن (امین و احمد)

دو دوست دو یار دو همدم دو رفیق می خوام داستانشون رو براتون بگم
امین و احمد خیلی با هم رفیقن داستان آشناییتشون هم برمیگرده از یک روز که رفته بودن خرید
0.795195001307176215_parsnaz_ir.jpg
دیدن که وجه مشترک زیادی دارن
هر دو عشق رایانه بازی قالب وردپرس --- راستی امین قالب من یادت نره ها بزنی برام---
هون جا با هم دوست شدن و کلی با هم رفیق شدن
حالا بگذریم که یک زمان هایی برای هم زیر آبی میرن :سوت:
ولی کلا رفیقن
همه کار هاشون با همکاری همه مثلا اون روز که مملی رو گرفته بودن و ...
p2.jpg
یا اون روزی که به جای خودشون مملی رو فرستادن تا مملی دو بار ....
i2fun.com-crazy-funny-asians-p69-39.jpg

خوب شاید بپرسین کی برای هم زیر آبی رفتن
یک روزی جفتشون اومدن زیر آبی برن که گرفتنشون :غش2:
didani-va-khandedar-3-500x475.jpg

دیگه بیشتر از این از این رفقا تعریف نمی کنم کلا آدم های خوبین :نیش2: :سوت:
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
اما میریم سراغ دختر دریا
در اقدامی جدید ایشون اومدن و یکی از فرضیات ریاضی رو رد کردن و با کلی آزمایش به نتیجه ای قشنگ رسیدن که 2*2 میشه 7
220px-Lewis_Nutty.jpg
این شخص پس از کلی آزمایش و درگیری با انیشتن نتیجه خودش رو به ثبت رسوند که
2*2 داریم و به هر کدوم یکی اضافه می کنیم میشه 3*3 جواب میشه 9
حالا اون دو واحدی که اضافه کردیم رو ازش کم می کنیم میشه 7

پس از این اثبات ریاضی انیشتن تمام نظریات خودش رو به
harrington_patrick_einstein.jpg
انداخت و خودکشی کرد بدبخت :نیش2:
-------------------------------------------------------------------------------------------------
اما بحثو زیاد طولانی نکنم و بریم سراغ داستان آخر :: ازدواج علی (ادمین)

خوب یکی بود یکی نبود زیر گند کبود هیچ کس نبود
خوب علی قصه ما بزرگ شد و رفتش خواستگاری
11192_gholi2.gif

مراسم خوب پیش رفت و همه شرایط رو قبول کردن تا رسیدن به مهریه
مهریه ای گذاشتن در سطح تیم ملی
اما علی قصه ما قبول کرد و مراسم خواستگاری تموم شد وقتی رسیدن خونه علی قصه ما تا روز عروسی این شکلی بود :شاد:
روز مراسم شد ادمین وسط مجلس :78:کرد و کلی شادباش جمع کرد رفتن سر زندگی
اما زندگی انچنان هم ساده نبود و در اثر مشکلات فراوان
11192_gholi2.gif
>>>>>> :نیش:
علی قصه ما کچل شد :غش2:
چند روز اول زندگی رو با کچلی ساختن و شاد بودن :نیش:
اما بعدا :مشکوک: گفتن برو مو بکار
علی قصه ما هم زنگ زد به آقا هوشنگ و آقا هوشنگ هم در یک اقدام سریع آدرس یک مکانی رو داد برای کاشت مو
علی سریع رفت و گفت می خوام مو بکارم
بهش گفتن واقعا اومدی اینجا مو بکاری؟:تعجب:
گفت آره من حال کردم بیام اینجا مو بکارم
اونها هم گفتن باشه دیگه وقتی خودش می خواد چاره ای نیست
علی قصه ما پس از عمل این طوری شد :نیش:>>>> :نیش2:
تعجب های فراوان کرد و وقتی تابلوی سر در مکان رو دید ...
دید نوشته بانوان:غش2:
آقا هوشنگ و من هم کلی خندیدیم و بماند که لو رفت همه چی زیر سر من بوده و چه مجازات هایی رو متحمل شدم :خنده2:
:شاد: :شاد::شاد::شاد::شاد::شاد:

پایان


---------------- توضیحات تکمیلی -----------------
1- دوستان عزیزی که اسمتون رو برای مجری گری می ویسید لطفا خواهشا انصراف ندید چون تمام برنامه ریزی ما به هم می خوره
2- از همه عزیزانی که اسمشون رو در این تاپیک بردم معذرت می خوام اگه ناراحت شدن
3- کلا بیخیال شاد باشید و بخندید
 

Sea Girl

متخصص بخش تاریخ
خیلییییییییییییی ممنون مهدی جان:شاد:
مال من خیلی باحال بوود:نیش2::غش:
مال علی جان هم همچنین:غش2:

:گل:
 
آخرین ویرایش:

baroon

متخصص بخش ادبیات


به به مرسی پلنگ تیزپنجول:دست:. دقایق مفرّحی بود:شاد:. خیلی تشکر از زحمت و فکری که صرف کردی گل پسر:گل: لذّت بردم.
ستاد یادواره پیشی جای خوبیه! :9:
 

Mahdi Askari

مدير فنی
پرونده چهاردهمین شوخی نیز بسته شد :گل:

دوستان نظری انتقادی پیشنهادی حرفی حدیثی غیبت پشت سر اعضا هر چی خواستید نمی تونید بگید ها مواظب باشید :نیش:

ولی در رابطه با این تاپیک هر چی خواستید بگید :15:


دوستان دیدم چند وقتی هست شوخی درست نشده همین امروز داستان رو ساختم و همین امروز هم گذاشتم به همین دلیل ممکنه خوب نشده باشه
به بزرگی خودتون ببخشید :5:
 
آخرین ویرایش:

ahmadfononi

معاونت انجمن
سلام

ایول مهدی عالی بود

اما چرا اونموقع که من و امین زدیمت رو ننوشتی :نیش:

یه بار هم با علی چالت کردیم توی زمین :بدجنس:

همه چی رو شد :نیش:
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
جالب بود ممنون :1:
فقط یکم نقش من کمرنگ بود و حکم سیاهی لشگ و داشتم :خنده2:
 

Mahdi Askari

مدير فنی
جالب بود ممنون :1:
فقط یکم نقش من کمرنگ بود و حکم سیاهی لشگ و داشتم :خنده2:

شرمنده همین امروز شروع به نوشتن داستان کردم و همین امروز هم گذاشتم
بعضی قسمت ها جور نشد
:5:
ولی قول میدم تو بعدی به کلی جبران کنم :قول: :توافق:
 

Silver Star

مدير ارشد تالار
ممنون:1:
فقط یکی به من بگه من واقعا اینقدر خشنم یا پلنگ من رو خشن میبینه؟:خنده2::نیش2:
 
بالا