• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

صحبت های خودمونی با خدا...

چاووش

متخصص بخش ادبیات
پاسخ : صحبت های خودمونی با خدا ...

دعاهای زیر از کتاب سومین جشنواره بین‌المللی "دستهای کوچک دعا" است. این جشنواره سه سال است که در تبریز برگزار می‌شود و دعاهای بچه‌های دنیا را جمع ‌آوری می‌کند و برگزیدگان را به تبریز دعوت و به آنها جایزه می‌دهد. دعاهایی که می‌خوانید از بچه‌های ایران است. لطفاً آمین بگوئید:



آرزو دارم سر آمپول‌ها نرم باشد! (تاده نظر‌بیگیان / ۵ساله)

خدای مهربانم! من در سال جدید از شما می‌خواهم اگر در شهر ما سیل آمد فوراً من را به ماهی تبدیل کنی! (نسیم حبیبی / ۷ساله)

ای خدای مهربان! پدر من آرایشگاه دارد. من همیشه برای سلامت بودن او دعا می‌کنم. از تو می‌خواهم بازار آرایشگاه او و همه آرایشگاه‌ها را خوب کنی تا بتوانم پول عضویت کانون را از او بگیرم چون وقتی از او پول عضویت کانون را می‌خواهم می‌گوید بازار آرایشگاه خوب نیست! (فرشته جبار نژاد ملکی / 11 ساله)

بسم الله الرحمن الرحیم. خدایا! از تو می‌خواهم که برادرم به سربازی برود و آن را تمام کند. آخه او سرباز فراری است. مادرم هی غصه می‌خورد و می‌گوید کی کارت پایان خدمت می‌گیری؟ (حسن ترک / 8 ساله)


ای خدا! کاش همه مادرها مثل قدیم خودشان نان بپزند من مجبور نباشم در صف نان بایستم! (شاهین روحی / 11 ساله)

خدایا! کاری کن وقتی آدم‌ها می‌خوان دروغ بگن یادشون بره! (پویا گلپر / 10 ساله)

خدا جون! تو که اینقدر بزرگ هستی چطوری میای خونه ما؟ دعا می‌کنم در سال جدید به این سؤالم جواب بدی! (پیمان زارعی / 10 ساله)

خدایا! یک برادر تپل به من بده!! (زهره صبورنژاد / 7 ساله)

ای خدا! کاری کن که دزدان کور شوند ممنونم! (صادق بیگ زاده / 11 ساله)

خدایا! در این لحظه زیبا و عزیز از تو می‌خواهم که به پدر و مادر همه بچه‌های تالاسمی پول عطا کنی تا همه ما بتوانیم داروی "اکس جید" را بخیریم و از درد و عذاب سوزن در شبها رها شویم و در خواب شبانه‌یمان مانند بچه‌های سالم پروانه بگیریم و از کابوس سوزن رها شویم... (مهسا فرجی / 11 ساله)

دلم می‌خواهد حتی اگر شوهر کنم خمیر دندان ژله‌ای بزنم! (روشنک روزبهانی / 8 ساله)

خدایا! شفای مریض‌ها را بده هم چنین شفای من را نیز بده تا مثل همه بازی کنم و هیچ‌کس نگران من نباشد و برای قبول شدن دعا 600 عدد صلوات گفتم ان شاء الله خدا حوصله داشته باشد و شفای همه ما را بدهد. الهی آمین. (مهدی اصلانی / 11 ساله)

خدایا! دست شما درد نکند ما شما را خیلی دوست داریم! (مینا امیری / 8 ساله)

خدایا! تمام بچه‌های کلاسمان زن داداش دارند از تو می‌خواهم مرا زن دادش دار کنی! (زهرا فراهانی / 11 ساله)

ای خدای مهربان! من سالهاست آرزو دارم که پدرم یک توپ برایم بخرد اما پدرم بدلیل مشکلات نتوانسته بخرد. مطمئن هستم من امسال به آرزوی خودم می‌رسم. خدایا دعای مرا قبول کن... (رضا رضائی طومار آغاج / 13 ساله)

ای خدای مهربان! من رستم دستان را خیلی دوست دارم از تو خواهش می‌کنم کاری کنی که شبی او را در خواب ببینم! (شایان نوری / 9 ساله)

خدایا ماهی مرا زنده نگه دار و اگر مرد پیش خودت نگه دار و ایشالله من بتوانم خدا را بوس کنم و معلم‌مان هم مرا بوس کند!! (امیرحسام سلیمی / 6 ساله)

خدیا! دعا می‌کنم که در دنیا یک جاروبرقی بزرگ اختراع شود تا دیگر رفتگران خسته نشوند! (فاطمه یارمحمدی / 11 ساله)

ای خدا! من بعضی وقت‌ها یادم می‌رود به یاد تو باشم ولی خدایا کاش تو همیشه به یاد من بیوفتی و یادت نرود! (شقایق شوقی / 9 ساله)

خدای عزیزم! سلام. من پارسال با دوستم در خونه‌ها را می‌زدیم و فرار می‌کردیم. خدایا منو ببخش و اگه مُردم بخاطر این کار منو به جهنم نبر چون من امسال دیگه این کار رو نمی‌کنم! (دلنیا عبدی‌پور / 10 ساله)

آرزو دارم بجای این که من به مدرسه بروم مادر و پدرم به مدرسه بروند. آن وقت آنها هم می‌فهمیدند که مدرسه رفتن چقدر سخت است و این قدر ایراد نمی‌گرفتند! (هدیه مصدری / 12 ساله)

خدایا مهدکودک از خانه ما آنقدر دور باشد که هر چه برویم، نرسیم. بعد برگردیم خانه با مامان و کیف چاشتم. پاهای من یک دعا دارند آنها کفش پاشنه بلند تلق تلوقی (!) می‌خوان دعا می‌کنند بزرگ شوند که قدشان دراز شود! (باران خوارزمیان / 4 ساله)

خدایا! برام یک عروسک بده. خدایا! برای داداشم یک ماشین پلیس بده! (مریم علیزاده / 6 ساله)

خدایا! می‌خورم بزرگ نمیشم! کمکم کن تا خیلی خیلی بزرگ شوم! (محمد حسین اوستادی / 7 ساله)

خدایا! من دعا می‌کنم که گاو باشم (!) و شیر بدهم تا از شیر، کره، پنیر و ماست برای خوراک مردم بسازم! (سالار یوسفی / 11 ساله)

من دعا می‌کنم که خودمان نه، همه مردم جهان در روز قیامت به بهشت بروند. (المیرا بدلی / 11 ساله)

خدای قشنگ سلام! خدایا چرا حیوانات درس نمی‌خوانند اما ما باید هر روز درس بخوانیم؟ در سال جدید دعا می‌کنم آنها درس بخوانند و ما مثل آنها استراحت کنیم! (نیشتمان وازه / 10 ساله)

اگر دل درد گرفتیم نسل دکترها که آمپول می‌زنند منقرض شود تا هیچ دکتری نتواند به من آمپول بزند! (عاطفه صفری / 11 ساله)


خدای عزیزم! من تا حالا هیچ دعایی نکردم. میتونی لیستت رو نگاه کنی. خدایا ازت میخوام صدای گریه برادر کوچیکم رو کم کنی! (سوسن خاطری / 9 ساله)

خدایا! یک جوری کن یک روز پدرم من را به مسجد ببرد. (کیانمهر ره‌گوی / 7 ساله)

خدای عزیزم! در سال جدید کمک کن تا مادربزرگم دوباره دندان دربیاورد آخر او دندان مصنوعی دارد! (الناز جهانگیری / 10 ساله)

آرزوی من این است که ای کاش مامان و بابام عیدی من را از من نگیرند. آنها هر سال عیدی‌هایی را که من جمع می‌کنم از من می‌گیرند و به بچه‌ آنهایی می‌دهند که به من عیدی می‌دهند! (سحر آذریان / ۹ساله)



 

khodam

متخصص بخش ادبیات
پاسخ : صحبت های خودمونی با خدا ...

بخدا گفتم خستم
گفت:"لا تنقطوا من رحمت الله;از رحمت من نا اميد نشويد"
گفتم:هيچكس نميدونه تو دلم چي ميگذره
گفت:"ان الله بين المرء و قلبه; خدا حائل است ميان انسان وقلبش"
گفتم:هيچكس وندارم گفت:"نحن اقرب اليه من حبل الوريد;ما از رگ گردن به شما نزديكتريم" گفتم اصن انگار من و فراموش كردي؟
گفت" فاذكروني اذكركم ;منو ياد كنيد تاشما را يادكنم"
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
پاسخ : صحبت های خودمونی با خدا ...

وقتی‌ قلب‌هایمان‌ کوچک‌تر از غصه‌هایمان‌ می‌شود

وقتی‌ نمی‌توانیم‌ اشک‌هایمان‌ را پشت‌ پلک‌هایمان‌ مخفی‌ کنیم‌

و بغض‌هایمان‌ پشت‌ سر هم‌ می‌شکند،

وقتی‌ احساس‌ می‌کنیم‌ بدبختی‌ها بیشتر از سهم‌مان‌ است‌ و رنج‌ها بیشتر از صبرمان؛

وقتی‌ امیدها ته‌ می‌کشد و انتظارها به‌ سر نمی‌رسد،

وقتی‌ طاقتمان‌ طاق‌ می‌شود و تحملمان‌ تمام...


آن‌ وقت‌ است‌ که‌ مطمئنیم‌ به‌ تو احتیاج‌ داریم‌ و مطمئنیم‌ که‌ تو،

فقط‌ تویی‌ که‌ کمکمان‌ می‌کنی...

آن‌ وقت‌ است‌ که‌ تو را صدا می‌کنیم، تو را می‌خوانیم.

آن‌ وقت‌ است‌ که‌ تو را آه‌ می‌کشیم، تو را گریه‌ می‌کنیم، تو را نفس‌ می‌کشیم.


وقتی‌ تو جواب‌ می‌دهی،


‌ دانه‌دانه‌ اشک‌هایمان‌ را پاک‌ می‌کنی‌ و یکی‌یکی‌ غصه‌ها را از توی‌ دلمان‌ برمی‌داری،

‌ گره‌ تک‌تک‌ بغض‌هایمان‌ را باز می‌کنی‌ و دل‌ شکسته‌مان‌ را بند می‌زنی،

‌ سنگینی‌ها را برمی‌داری‌ و جایش‌ سبکی‌ می‌گذاری‌ و راحتی؛

‌ بیشتر از تلاشمان‌ خوشبختی‌ می‌دهی‌ و بیشتر از لب‌ها، لبخند،

‌ خواب‌هایمان‌ را تعبیر می‌کنی‌ و دعاهایمان‌ را مستجاب‌ و آرزوهایمان‌ را برآورده،

‌ قهرها را آشتی‌ می‌کنی‌ و سخت‌ها را آسان.

‌ تلخ‌ها را شیرین‌ می‌کنی‌ و دردها را درمان،

‌ ناامیدها، امید می‌شود و سیاه‌ها سفید سفید...


خدایا

تورا صدا میکنیم ،تو را می خوانیم
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
پاسخ : صحبت های خودمونی با خدا ...

خب آ خدا اومدم دو کلوم باهات حرف بزنم !
نمیدونم چی بگم چه جوری بگم !
فقط میخواستم بگم من اینجا تو هم که خودایی اون بالا ، الان داری میبینی بقیه رو ؟
من که چشمامو میبندم که نبینم !!!
آخه دارن اذیت میشن ، حالا من به جهنم اذیت بشم ولییییی
یه کاری کن به خداییییییی خداییت یه کاری کن ، صدای من و میشنوی ؟
به هیچ کس هیچی نگفتم که فقط به تو بگم ، الان منو میبینی ؟
اینایی که دارن اذیت میشن عزیز ترین کسای من هستن همونایی هستن که من حاضر بودم بمیرم ولی ناراحتیشون و نبینم ...
دارم به سختی دووم میارم کمکشون کن خواهیش
 

mitra mehr

متخصص بخش خانه و خانواده
پاسخ : صحبت های خودمونی با خدا ...

[h=6]خداوندا: در زندگی ام کسانی هستند که در اعماق قلبم جای دارند . به خاطر بودنشان سپاسگزارم.
و بسیار بودند انهایی که دلم را شکستند
اما گل روی جسد باغبان هم می روید.
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
پاسخ : صحبت های خودمونی با خدا ...

خدایا من دست انابت به امید اجابت بلند کردم...خودت کرم کن...ببخش ومراقبم باش
چه غم دیوار امت را که دارد چون تو پشتیبان
چه باک از موج بحر آنرا که باشد نوح کشتیبان؟
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
پاسخ : صحبت های خودمونی با خدا ...

وقتی ظاهر می شوی همه انگشت حیرت به دندان می گزند,با تعجب می گویند که تو را پیش از این هم دیده اند
و راست می گویند.چرا که تو در میان مایی...
 

liliput

کاربر ويژه
پاسخ : صحبت های خودمونی با خدا ...

اَليس الله بكافٍ عبدَه؟

آيا همين كه هستي بس نيست؟
اصلا چه فرقي مي كند كه تمام چراغ هاي آرزو در دلم خاموشند؟
ديگر چه باك كه تمام غصه هاي عالم گاه و بي گاه قصد جانم مي كنند؟
كسي چه مي داند؟

شايد راه آرزو هايم براي اين بسته است كه اصلا راه نيست بيراهه است.
شايد هم خوب شد نگذاشتي بيراهه بروم. كسي چه مي داند؟
آيا همين كه هستي بس نيست؟
خيالي نيست تو باش بگذار همه ي حسرت هايي كه بر دلم مانده باز هم بماند .
مگر نه اينكه در كنار تمام اين درهاي بسته و چراغ هاي خاموش و حسرت هاي بر دل

و همه ي نياز هاي هميشه در نازم،.. در كنارهمه ي اين بن بست ها تو بودی و تو هستی .....

حضورت و دلداري دادن هايت و اغوشت كه براي گريه هايم باز بوده برايم كافي نيست؟؟؟؟؟؟
هميشه راه تو هست... راهي كه بيراهه نيست...راهي كه انتهايش خودت هستي و خودت...
راهي كه سنگ دارد، خار دارد، بالا و پايين دارد

اما اگر صبر و تحمل اين راه را هم از خودت بخواهم ديگر چه فرقي مي كند كه پاي رفتنم هميشه زخمي است؟
آيا همين كه هستي بس نيست؟
اَليس الله بكافٍ عبدَه؟
صدق الله العلي العظيم....
 

mitra mehr

متخصص بخش خانه و خانواده
پاسخ : صحبت های خودمونی با خدا ...

[h=6]ای هفت گردون مست تو
ما مهره ای در دست تو
ای هست ما از هست تو
در صد هزاران مرحبا
 

آسمان دریایی

متخصص بخش زبان انگلیسی
پاسخ : صحبت های خودمونی با خدا ...

خدا جون:
[FONT=comic sans ms,sans-serif]

می دانم که سرت شلوغ است
هر چقدر بخواهی منتظرت می مانم

اینجا روی همین پله ها!

اما زودتر بیا پایین "خدا جان" این پایین همه با تو کار دارند....!!

b740eb3e7fed49042d2ed1eda7505416-300







 

آسمان دریایی

متخصص بخش زبان انگلیسی
خدایا دوستت دارم...

خدایا دوستت دارم...
هنوز به دیدار خدا می روند ... خدایی که در یک مکعب سنگی خود را حبس کرده !!
خدا همین جاست ، نیازی به سفر نیست !
خدا همان گنجشکی است که صبح برای تو می خواند ، خدا در دستان مردی است که نابینایی را از خیابان رد می کتد .
خدا در اتومبیل پسری است که مادر پیرش را هر هفته برای درمان به بیمارستان می برد .
خدا در جمله ی " عجب شانسی آوردم" است !!
خدا خیلی وقت است که اسباب کشی کرده و آمده نزدیک من و تو !!
خدا کنار کودکی است که می خواهداز فروشگاه شکلات بدزد !!
خدا کنارساعت کوک شده ی توست، که می گذارد 5 دقیقه بیشتر بخوابی !!
از انسانهای این دنیا فقط خاطراتشان باقی می ماند و یک عکس با روبان مشکی ، از تولدت تا آن روبان مشکی ، چقدر خدا را دیدی ؟!
خدا را 7 بار دور زدی یا زیر باران کنارش قدم زدی ؟
خدا همین جاست ، نه در عربستان !
خدا زبان مادری تو را می فهمد ، نه عربی !خدایا دوستت دارم .:بغل:

:گل::گل::گل:

 

saniya

کاربر ويژه
پاسخ : صحبت های خودمونی با خدا ...

خداخدای من...الله من...خالق من...همه چیزمن...
میدانی چقدروجودم به وجودت دروجودم افتخارمی کند...
میدانی بی تومن نیستم...بی تومن هیچم...
ای خالق من خودت رامن مگیر...
خدایاتوینی تمام دارایی های زندگی...
خدایاداراییم راازمن مگیر...

راستی خداجونم می دونم که عاشقمی!!!!!!!!!
عاشقتم خداجون....
به بارونت بگوتن تن بباره عشقمممممممم
 

پانته آ

متخصص بخش
پاسخ : صحبت های خودمونی با خدا ...

خدا جونم خدای مهربون من می دونم توخیلی قوی هستی من ضعیف توخیلی توانایی وناتوان اما تو کف این موندم چرا تو اینقدر متواضع هستی ومن مغرور ؟!
 

Maryam

متخصص بخش ادبیات
پاسخ : صحبت های خودمونی با خدا ...

من باز اومدم آ خدا
با دستانی خالی تز خالی هم اومدم
خدای من
خدای دستهای خالی من
خدای دل رنج کشیده ام ... میشه این بار عزیزانم رو محکم تر در آغوش پر مهر و محبتت بفشاری
آره میشه
ازت میخوام که بشه
با تمام وجودم ازت میخوام که بشه
 

الهه خورشید

متخصص بخش خانه و خانواده
پاسخ : صحبت های خودمونی با خدا ...

خدا گوید تو ای زیباتر از خورشید زیبایم

تو ای والاترین مهمان دنیایم

بدان آغوش من باز است

شروع کن یک قدم با تو

تمام گامهای مانده اش با من...


 

khodam

متخصص بخش ادبیات
پاسخ : صحبت های خودمونی با خدا ...

گفتم خدایا از همه دلگیرم، گفت حتی از من؟

گفتم خدایا دلم را روبودند، گفت پیش از من؟

گفتم خدایا چقدر دوری، گفت تو یا من؟

گفتم خدایا تنهاترینم، گفت پس من ؟

گفتم کمک خواستم، گفت ازغیره من ؟

گفتم خدایا دوستت دارم، گفت بیش از من ؟

گفتم خدایا این قدر نگو من، گفت من از توام و تو از من..
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
پاسخ : صحبت های خودمونی با خدا ...

کسی به خدا گفت:
اگر سرنوشت مرا تو نوشته ای پس چرا آرزو کنم؟
خدا گفت:
شاید نوشته باشم هر آنچه آرزو کند
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
پاسخ : صحبت های خودمونی با خدا ...

من و خدا همیشه لب ساحل قدم میزنیم و جای پاهامان روی شنها میماند....اما نمیدانم چرا در زمان سختیها فقط جای پای من روی شنهاست...تصمیم گرفتم این موضوع را از خدا بپرسم....خندید و گفت:"آن جای پای تو نیست...جای پای من است که تورا بردوش گرفته و از میان دشواریها عبور میدهم"
 

khodam

متخصص بخش ادبیات
پاسخ : صحبت های خودمونی با خدا ...

من و خدا هر روز صبح فراموش می کنیم،
او خطاهای مرا........ و من لطف او را........
 
بالا