آسمان دریایی
متخصص بخش زبان انگلیسی
چی میتونم بگم؟! هیچی! هیچی! هیچی!
:ناراحت:
:ناراحت:
-
توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.
غم‌انگيزترين صحنه از زلزله آذربایجان
- شروع کننده موضوع ahmadfononi
- تاریخ شروع
هیییییییی !
تو این چند روز چیزی که بیشتر افکار مردم رو مشغول خودش کرده فکر کنم همین اتفاق ناگواری بود که سر هم وطنای عزیزمون رخ داد :ناراحت:
الان که دارم اینا رو مینویسم چیزایی به ذهنم رسید که بعد از چند بار سبک و سنگین کردن بازم بر میگرم سر جای اولم و یه بن بست بزرگ!
از یه طرف یاد یه متنی از بارون عزیز میوفتم که تو یه پستی نوشته بود که یه واعظی یا همچین ادمی بر سر منبر یه حرف خنده دار گفته بود و حضار همه خندیده بودن و بعد همون رو دوباره چند بار تکرار کرده باود که با تکرار اون از تعداد افرادی که میخندین کم میشد ...برا همون اون شخص ازشون سوال میکنه وقتی برا یه حرف خنده دار که چند بار تکرار میشه از مطلوبیتش کم میشه ولی برا یه حرفی که گریه داره از مطلوبیتش کاسته نمیشه و [HIGHLIGHT]برا.... همون مورد ما چندین و چندین بار گریه و ناراحتی میکنیم ![/HIGHLIGHT]
از یه طرف هم یاد یه فیلمی افتادم که اونجا زنه که به مرد علاقه ی شدیدی داشت تو جنگ از دستش میده و برا پیدا کردنش به مناطق جنگی میره
بعد از کلی تلاش میتونه جنازه مرد رو پیدا کنه و تو راه بازگشت با یه آقای دکتری هم سفر میشه که دکتر با توجه به شرایط دختره میخواد که باهاش درد ودل کنه
دکتر که علاقه شدید دختره به مرد ! که حتی نمیتونه از جنازش هم دور بشه رو میبینه و میگه :
دخترم [HIGHLIGHT]زندگی مشکلات و شرایط سخت خودش رو داره که که برای اونایی که هستن به قدری طاقت فرساس ![/HIGHLIGHT]
خب تو شوهرت رو دوس داری شکی نیس ! فکر میکنی چقدرمیتونی بهش سر بزنی
هر ساعت ! هر روز ! هر هفته ! هر ماه !
دختره تا میخواست حرف بزنه و دکتره برگشت گفت نه ! اشتباه نکن !
گفتم که زندگی شرایط سخت خودش رو باز داره ! و تو هم رفته رفته عادت میکنی به نبودنش ! و فراموشش میکنی ...
بعد برا اون فیلم یه قسمت هایی رو بعد چند سال نشون دادن که تو اون ،همون مرد فقط شده بود یه قاب عکس رو طاقچه..و همین بس !
***
حرف بارون رو برا این اوردم اینجا چون ما قبل از این یه همچین اتفاقات ناگواری برامون افتاده بود !
اونایی که هم سن و سال من هستن درسته زلزله رودبار رو نبودیم ولی تا حدودی زلزله بم رو یادمون میاد
این همون داستان غم انگیزمونه که براش ما همیشه تا یه همچین مورد مشابهی پیش میاد گریه میکنیم ! و تاسف پشت سر تاسف ...
خب این که باید چیکار کنیم در حد توانمون نیس ! ولی خوب میتونیم حداقل دامنه ی این بلایا رو کاهش بدیم ....
ولی خب نمیکنیم چون نمیخواهیم که بکنیم چون تو این دور زمونه به انسان بودن و ایرانی بودن بهائی نمیدن ![HIGHLIGHT]
اینجاس که فقط میگیم : باشه خدا بزرگه هرچی قسمت باشه ....
[/HIGHLIGHT]
قضیه اون دکتر رو هم برا اون گفتم که ....
این حادثه هم مثل حادثه های قبلی ..مگه تو رودبار کم ادم زنده به گور شدن ! تو بم هم دست کمی از اون نداشتیم هاااا...
اون موقع هم تاسف و تاسف و تاسف ! ولی یه مدت بعد چی !
بم برا همه شد یه خاطره همون طور که رودبار شده بود !
ورزقان هم مثل اونای دیگه ! یه مدتی تو اذهان مردم یه غم میمونه و بعد یه مدت فراموش میشه و میشه خاطره چرا ....
چون :
اونی هم که بچش رو از دست داده بعد یه مدتی ..بچش میشه یه عکس رو دیوار خونش البته با یه بغض تو گلو که هر از گاهی اود میکنه !
**میدونم شاید اینایی رو که نوشتم رو تو نگاه اول که میخونین به ذهنتون یه ادم سنگ دل بیام ولی یه لحظه احساساتتون رو بزارین کنار !
بیشتر شما عزیزی رو از دس دادین تو اوایل شاید چند برا تو هفته میرفتین سر خاکش ولی الان چی ! بازم همون چند برا تو هفته رو میرین !
نه ! عزیز خاک سردی داره و روزگار سختی که ادما رو درگیرش میکنه .اما خاطراتش هنوزم هست !
[HIGHLIGHT]
ولی این وسط یه چیزای هستن که تباه میشه ....و قابل برگشت نیست !
[/HIGHLIGHT]
این وسط مهر و عاطفه و فداکاری و امید هستش که خاک میشه !
مادری که مهرش رو به فرزندش نهایتا با این کارش تموم میکنه ....
خانواده ای که امید و حاصل دست رنج چندین سالش رو اینجوری نگاه میکنه...
پدری که جسم بی جون بچش رو از زیر ندامت کاری های خیلی ها در میاره
اینائی که هم خراب شدن و ریختن اوار نیس ! امید و دلخوشی یه عده بودن
اینا هموشن چیزی جزء یه واقعیت تلخ نیستند
ولی خب این نیز بگذرد... !
همون بالا هم گفتم چون جواب و راه حلی براش نداریم میخوریم به یه بن بست !
و بازم میگیم :
پس قدر با هم بودنمون رو بدونیم که شاید فردایی نباشد ..........
تو این چند روز چیزی که بیشتر افکار مردم رو مشغول خودش کرده فکر کنم همین اتفاق ناگواری بود که سر هم وطنای عزیزمون رخ داد :ناراحت:
الان که دارم اینا رو مینویسم چیزایی به ذهنم رسید که بعد از چند بار سبک و سنگین کردن بازم بر میگرم سر جای اولم و یه بن بست بزرگ!
از یه طرف یاد یه متنی از بارون عزیز میوفتم که تو یه پستی نوشته بود که یه واعظی یا همچین ادمی بر سر منبر یه حرف خنده دار گفته بود و حضار همه خندیده بودن و بعد همون رو دوباره چند بار تکرار کرده باود که با تکرار اون از تعداد افرادی که میخندین کم میشد ...برا همون اون شخص ازشون سوال میکنه وقتی برا یه حرف خنده دار که چند بار تکرار میشه از مطلوبیتش کم میشه ولی برا یه حرفی که گریه داره از مطلوبیتش کاسته نمیشه و [HIGHLIGHT]برا.... همون مورد ما چندین و چندین بار گریه و ناراحتی میکنیم ![/HIGHLIGHT]
از یه طرف هم یاد یه فیلمی افتادم که اونجا زنه که به مرد علاقه ی شدیدی داشت تو جنگ از دستش میده و برا پیدا کردنش به مناطق جنگی میره
بعد از کلی تلاش میتونه جنازه مرد رو پیدا کنه و تو راه بازگشت با یه آقای دکتری هم سفر میشه که دکتر با توجه به شرایط دختره میخواد که باهاش درد ودل کنه
دکتر که علاقه شدید دختره به مرد ! که حتی نمیتونه از جنازش هم دور بشه رو میبینه و میگه :
دخترم [HIGHLIGHT]زندگی مشکلات و شرایط سخت خودش رو داره که که برای اونایی که هستن به قدری طاقت فرساس ![/HIGHLIGHT]
خب تو شوهرت رو دوس داری شکی نیس ! فکر میکنی چقدرمیتونی بهش سر بزنی
هر ساعت ! هر روز ! هر هفته ! هر ماه !
دختره تا میخواست حرف بزنه و دکتره برگشت گفت نه ! اشتباه نکن !
گفتم که زندگی شرایط سخت خودش رو باز داره ! و تو هم رفته رفته عادت میکنی به نبودنش ! و فراموشش میکنی ...
بعد برا اون فیلم یه قسمت هایی رو بعد چند سال نشون دادن که تو اون ،همون مرد فقط شده بود یه قاب عکس رو طاقچه..و همین بس !
***
حرف بارون رو برا این اوردم اینجا چون ما قبل از این یه همچین اتفاقات ناگواری برامون افتاده بود !
اونایی که هم سن و سال من هستن درسته زلزله رودبار رو نبودیم ولی تا حدودی زلزله بم رو یادمون میاد
این همون داستان غم انگیزمونه که براش ما همیشه تا یه همچین مورد مشابهی پیش میاد گریه میکنیم ! و تاسف پشت سر تاسف ...
خب این که باید چیکار کنیم در حد توانمون نیس ! ولی خوب میتونیم حداقل دامنه ی این بلایا رو کاهش بدیم ....
ولی خب نمیکنیم چون نمیخواهیم که بکنیم چون تو این دور زمونه به انسان بودن و ایرانی بودن بهائی نمیدن ![HIGHLIGHT]
اینجاس که فقط میگیم : باشه خدا بزرگه هرچی قسمت باشه ....
قضیه اون دکتر رو هم برا اون گفتم که ....
این حادثه هم مثل حادثه های قبلی ..مگه تو رودبار کم ادم زنده به گور شدن ! تو بم هم دست کمی از اون نداشتیم هاااا...
اون موقع هم تاسف و تاسف و تاسف ! ولی یه مدت بعد چی !
بم برا همه شد یه خاطره همون طور که رودبار شده بود !
ورزقان هم مثل اونای دیگه ! یه مدتی تو اذهان مردم یه غم میمونه و بعد یه مدت فراموش میشه و میشه خاطره چرا ....
چون :
اونی هم که بچش رو از دست داده بعد یه مدتی ..بچش میشه یه عکس رو دیوار خونش البته با یه بغض تو گلو که هر از گاهی اود میکنه !
**میدونم شاید اینایی رو که نوشتم رو تو نگاه اول که میخونین به ذهنتون یه ادم سنگ دل بیام ولی یه لحظه احساساتتون رو بزارین کنار !
بیشتر شما عزیزی رو از دس دادین تو اوایل شاید چند برا تو هفته میرفتین سر خاکش ولی الان چی ! بازم همون چند برا تو هفته رو میرین !
نه ! عزیز خاک سردی داره و روزگار سختی که ادما رو درگیرش میکنه .اما خاطراتش هنوزم هست !
[HIGHLIGHT]
ولی این وسط یه چیزای هستن که تباه میشه ....و قابل برگشت نیست !
این وسط مهر و عاطفه و فداکاری و امید هستش که خاک میشه !
مادری که مهرش رو به فرزندش نهایتا با این کارش تموم میکنه ....
خانواده ای که امید و حاصل دست رنج چندین سالش رو اینجوری نگاه میکنه...
اینائی که هم خراب شدن و ریختن اوار نیس ! امید و دلخوشی یه عده بودن
اینا هموشن چیزی جزء یه واقعیت تلخ نیستند
ولی خب این نیز بگذرد... !
همون بالا هم گفتم چون جواب و راه حلی براش نداریم میخوریم به یه بن بست !
و بازم میگیم :
پس قدر با هم بودنمون رو بدونیم که شاید فردایی نباشد ..........
ahmadfononi
معاونت انجمن
فایل های پیوست پست 22 تایید شدند.
این دیگه چی بود احمد برامون کلاس میزاری :فکر:
اینا که نشون داده میشه تائید برا چی بود
نکنه نمکشه :تعجب:
ahmadfononi
معاونت انجمن
نه یوسف جان شما میتونستید ببینید اما دیگران نه .
فایل های ضمیمه شده باید در بعضی از بخش ها تایید بشن تا نشون بده.
