باحال بود ممنوناین و گفتین یاد یه خاطره افتادم.
چند سال قبل توی یکی از محله های رشت دعوا شده بود. بعدش یه طرف دعوا رو که یه جوان نسبتا کم سن و سال بود مامورها و مردم گرفته بودن، ایشون هم گفتن هاااای ولم کنید، اصلا می دونید من کیم و با کی طرف شدید؟؟!! همه ترسیدن گفتن نکنه از بچه های بالا باشه!
همه منتظر بودن که ایشون بگن کی هستن ... و پس از لحظاتی این بنده خدا گفت: من لینچانم از لیان شامپو!!!!!
خلاصه پس از گفتن این جمله ایشون همون جا اعمال قانون شده و مورد عنایت قرار گرفتن! :sanjaghi:
خوب می دونی سبزی آباد تو ابلام خودش یه لیان شامپو واقعی بود یادمه دو نفر بودیم من استوار و یه سرباز صفر خوب خیلی اونجا بد با ما برخورد می کردند بعضی ها خوب یه کلاش دست سرباز صفر بود و من کلت و بی سیم داشتم با این وجود همیشه موتوری ها دور و برمون گشت می زدند یکبار درگیری جدی شد و یکی با قمه و موتور گاز و گرفت طرفمون منم سریع کلت و کشیدم و اون ترسید یادمه بعد از ای گشت اونجا رو کردند سه نفر خوب من موندم حکمت گشت کلانتری اونجا چی بود