[FONT=Vazir] [FONT=Vazir] به خاموشی ما منگر که ما خود معدن رازیم فلک بشکست بال ما وگرنه اهل پروازیم
baroon متخصص بخش ادبیات 2012 , July 22 #81 به خاموشی ما منگر که ما خود معدن رازیم فلک بشکست بال ما وگرنه اهل پروازیم
baroon متخصص بخش ادبیات 2012 , July 24 #82 به چشم ظاهر اگر رخصت تماشا نیست نبسته است کسی شاهراه دل ها را
F fatemeh متخصص بخش ادبیات و دینی 2012 , August 1 #83 بهار عشق شکوفا نمی شود بی تو بیا که غنچه ی دل وا نمیشود بی تو بر آی از افق ای آفتاب صبح امید که شب رسیده و فردا نمی شود بی تو....
بهار عشق شکوفا نمی شود بی تو بیا که غنچه ی دل وا نمیشود بی تو بر آی از افق ای آفتاب صبح امید که شب رسیده و فردا نمی شود بی تو....
F fatemeh متخصص بخش ادبیات و دینی 2012 , August 3 #84 برگ درختان سبز در نظر هوشیار هر ورقش دفتری است معرفت کردگار سعدی آخرین ویرایش: 2013 , July 8
M majnooneleyli کاربر ويژه 2012 , August 3 #85 با نام حق کنم آغــــــاز شعر خویش شاید که از سر لطفش روم به پیش ************* به چمن رفتم و چون گل نفسي گوش شدم بلبل از گل گله ها داشت كه از هوش شدم *********** **************** بر خاک بخواب نازنین تختی نیست آواره شدن حکایت سختی نیست از پاکی اشکهای خود فهمیدم لبخند همیشه راز خوشبختی نیست
با نام حق کنم آغــــــاز شعر خویش شاید که از سر لطفش روم به پیش ************* به چمن رفتم و چون گل نفسي گوش شدم بلبل از گل گله ها داشت كه از هوش شدم *********** **************** بر خاک بخواب نازنین تختی نیست آواره شدن حکایت سختی نیست از پاکی اشکهای خود فهمیدم لبخند همیشه راز خوشبختی نیست
M majnooneleyli کاربر ويژه 2012 , August 3 #86 بکام دل رسیدن آرزوئیست که سالک را اسیر خویش دارد باید تورو پیدا کنم شاید هنوزم دیر نیست تو ساده دل کندی ولی تقدیر بی تقصیر نیست آخرین ویرایش: 2012 , August 3
بکام دل رسیدن آرزوئیست که سالک را اسیر خویش دارد باید تورو پیدا کنم شاید هنوزم دیر نیست تو ساده دل کندی ولی تقدیر بی تقصیر نیست
F fatemeh متخصص بخش ادبیات و دینی 2012 , August 4 #87 با تو بودن همیشه پر معناست بی تو روحم گرفته و تنهاست با تو یک کاسه آب ، یک دریاست بی تو دردم به وسعت صحراست
با تو بودن همیشه پر معناست بی تو روحم گرفته و تنهاست با تو یک کاسه آب ، یک دریاست بی تو دردم به وسعت صحراست
F fatemeh متخصص بخش ادبیات و دینی 2012 , August 6 #88 به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم سعدی
F fatemeh متخصص بخش ادبیات و دینی 2012 , August 6 #89 به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل که گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم سعدی
F fatemeh متخصص بخش ادبیات و دینی 2012 , August 6 #90 بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست فاضل نظری
baroon متخصص بخش ادبیات 2012 , August 9 #91 بلبلی برگ گلی خوشرنگ در منقار داشت واندرآن برگ و نوا خوش ناله های زار داشت گفتمش درعین وصل این ناله و فریاد چیست؟ گفت ما را جلوه ی معشوق در این کار داشت آخرین ویرایش: 2012 , August 17
بلبلی برگ گلی خوشرنگ در منقار داشت واندرآن برگ و نوا خوش ناله های زار داشت گفتمش درعین وصل این ناله و فریاد چیست؟ گفت ما را جلوه ی معشوق در این کار داشت
م مهشید کاربر ويژه 2012 , August 9 #92 بنشين نرو چه غم كه شب از نيمه رفته است بگذار كه سپيده بخندد به روي ما بنشين و ببين دختر خورشيد صبحگاه حسرت خورد ز روشني آرزوي ما بشين مرو صفاي تمناي من ببين امشب چراغ عشق در اين خانه روشن است
بنشين نرو چه غم كه شب از نيمه رفته است بگذار كه سپيده بخندد به روي ما بنشين و ببين دختر خورشيد صبحگاه حسرت خورد ز روشني آرزوي ما بشين مرو صفاي تمناي من ببين امشب چراغ عشق در اين خانه روشن است
F fatemeh متخصص بخش ادبیات و دینی 2012 , August 10 #93 به چه كار آيدت ز گل طبقی از گلستان من ببر ورقی گل همين پنج روز و شش باشد وين گلستان هميشه خوش باشد سعدی شیرازی آخرین ویرایش: 2012 , August 11
به چه كار آيدت ز گل طبقی از گلستان من ببر ورقی گل همين پنج روز و شش باشد وين گلستان هميشه خوش باشد سعدی شیرازی
F fatemeh متخصص بخش ادبیات و دینی 2012 , August 13 #94 باز این چه شورش است که در خلق عالم است باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است ...
baroon متخصص بخش ادبیات 2012 , August 17 #95 به هر جا می رسم افســانه ی عـشق تـو می گویم به این افسانه گفتن عاقبت افسانه خواهم شد
S samin کاربر ويژه 2012 , August 17 #96 با بال و پرت نگو که ماندن ننگ است فریاد نزن که آسمان خوشرنگ است برگرد پرنده ! دل به پرواز نبند اینجا دل یک قفس برایت تنگ است
با بال و پرت نگو که ماندن ننگ است فریاد نزن که آسمان خوشرنگ است برگرد پرنده ! دل به پرواز نبند اینجا دل یک قفس برایت تنگ است
baroon متخصص بخش ادبیات 2012 , August 19 #98 به من گفتی که دل دریا کن ای دوست همه دریا از آن ما کن ای دوست دلم دریا شد و دادم به دستت مکش دریا به خون پروا کن ای دوست
به من گفتی که دل دریا کن ای دوست همه دریا از آن ما کن ای دوست دلم دریا شد و دادم به دستت مکش دریا به خون پروا کن ای دوست
F fatemeh متخصص بخش ادبیات و دینی 2012 , August 21 #99 بنازم به بزم محبت که آنجا گدایی به شاهی، مقابل نشیند طبیب اصفهانی
A asl_davood متخصص بخش کتابخانه الکترونیکی 2012 , August 22 #100 بزرگی سراسر به گفتار نیست دوصد گفته را چون نیم کردار نیست :گل: