Miss zahra
متخصص بخش تکنولوژی
تو ميداني
از مرگ نمي ترسم
فقط
حيف است هزار سال بخوابم
و خواب تو را نبينم...
عباس معروفي
از مرگ نمي ترسم
فقط
حيف است هزار سال بخوابم
و خواب تو را نبينم...
عباس معروفي
اومدی شبيه بارون دله من خسته خاكه
واسه اون نم نمه چشمات ، نميدوني چه هلاكه
نمي دوني ، نميدوني واسه من چقدر عزيزي
شايدم مي دوني اما منو باز به هم ميريزي
نمي دونم چي رازيه كه تو چشمات خونه كرده
هر چي هست اونقدر قشنگه كه منو ديوونه كرده
قطار مي رود....تو مي روي..... تمام ايستگاه مي رود............
و من چقدر ساده ام كه سالهاي سال ،در انتظار تو
كنار اين قطار رفته ايستاده ام
و همچنان به نرده هاي ايستگاه رفته تكيه داده ام!!
مثل كشيدن كبريت در باد
ديدنت دشوار است
من كه به معجزه ي عشق ايمان دارم
مي كشم
آخرين دانه ي كبريتم را در باد
هر چه بــــــادا بــــــــــاد!