• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

گزیده ای از نظرات جالب کارجویان (سایت ایران استخدام)

admin

Administrator
عضو کادر مدیریت
سلام
من در یک سایت اخبار استخدامی مشغول فعالیت هستم و مسئولیت تأیید نظرات سایت رو بر عهده دارم.
گاها در بین نظرات زیاد کارجویان سایت یک تعداد نظراتی به چشمم میخوره که برای من خوندنشون جالب هست و تصمیم گرفتم تعدادی از اونهارو در این تاپیک جمع آوری کنم که در نوع خودش میتونه بی نظیر باشه.
موفق باشید
 

admin

Administrator
عضو کادر مدیریت
جوانی آگهی استخدامی دید
روزنامه به دست گرفت و زود دوید
در کافی نتی گذشت در راهی
که از آن میگذشت یک بانکی
بانک پرفریب وحیلت ساز
رفت رو مخ جوان و کرد آواز
به به چه جوانی عجب تیپی
گرتوپشت باجه بنشینی خوش تیپی
پول هایت آبی رنگ و قشنگ
نیست زیباتر از پول تو در دنیا رنگ
بهتر است کارمند ما باشی
لحظه هایت کنار ما باشی
جوان گول خورد و کیفش بگشود
بانک جست و پولش بربود….
در حد مثنوی شعر داشتم اما دیگه حسش نیست بنویسم دیگه خلاصه کردم حالا شما هی بشینید منتظر نتایج باشید…
---
مهر 2, 1392
 

admin

Administrator
عضو کادر مدیریت
سلام به بچه مدرسه ای های دیروز این سرزمین. به همه دهه شصتیای بینوا وبیکار!!!
اول مهر هم اومد .دیدین بوی ماه مهر /ماه مهربان اومد.بوی خورشید پگاه مدرسه وکتک کاری های راه مدرسه(ببخشید منظورم بازی های راه مدرسه بود)!!!!
یادتون میاد کتابامون فقط اول مهر بوی نویی میداد وچه بوی خوبی بود بوی نویی کتاب الان هم وقتی کتاب نو می خرم اول بوش میکنم. ولی دیگه بوی کتاب ها هم اون بوی خوب قدیم نیست. (بعدش دیگه نمی شد بهش نگاه کرد!!! از بس تا خورده بود صفحه هاش یا از بس پفک وآبگوشت وقرمه سبزی و…. توش ریخته بود!!!)
چقدر لباس وکفش وکیف نو اون موقع ها بهمون حال میداد ولی الان برامون عادی شده.
وقتی لباس مدرسه می خریدیم تا اول مهر 20 بار می پوشیدیم ودر میاوردیم.وحالش را می بردیم.چه خوب بود بچه گی .با هیچی هم خوشحال می شدیم ولی الان دنیا هم نمی تونه مثل اون زمان خوشحالمون کنه.
آخی ی ی ی یادش به خیر چه بچه های دماغوی خوبی بودیم!!!!!!!چقدر درس می خوندیم!!!سه ثلث مثل …امتحان میدادیم. از نمره انضباط که دیگه نگو!!!!!!!!! چقدر مقش(ببخشید یعنی همون مشق) نوشتیم .چقدر زنگ ورزش خوردیم زمین وزانوی شلوارمون پاره پوره شد!!!!واقعا یاد اون دوران به خیر .
یادش به خیر حسنک کجایی،روباه وکلاغ ،من یار مهربانم، 100 دانه یاقوت وپتروس(یادم نیست بالاخره انگشتش را از تو سد درآورد یانه)، دهقان فداکار ،گاو عمو حسین ، خوشا به حالت ای روستایی و کوکب خانوم با اون سفره های رنگی رنگی ونیمروهای خوشمزش که دهنمون را اب مینداخت و دل ادم ضعف میرفت تا زنگ تفریح.
یاد نون پنیرهای زنگ تفریح به خیر!!! آخه ما نسل محروم وسوخته بودیم مثل بچه های این دوره زمونه که های بای ولینا وچاکلز وچی توز موتوری وبستنی مخصوص پیچ پیچی واز این قاقالی لی های جدید که زمان ما نبود . یه پفک نمکی بود که واقعا پفک بود.الانم از هرچی پفکه خوشمزه تره!!!
چقدر فرفره وبادبادک درست میکردیم.چقدر تیله بازی میکردیم.لی لی و وسطی ودست رشته واین همه بازی که بچه های امروز نمیدونن چی هست!!!!! بی کلاس وحوصله سربر شده براشون!!!!! فقط بلدن بشینن پای کامپیوتر بزنن یه عده را شل وپل کنن.
ولی اون بازیا دنیای ما بود وقتی بچه بودیم.
دیدین چه زود پیر شدیم!!!! دوران خوشیمون همون دوران بود که چقدر زود گذشت.
ولی ما واقعا بچگی کردیم .نه بچه های این دوره زمونه که نباید خاک بازی کنند چون کثیف میشن .نباید برن تو کوچه بازی کنن چون بی ادب میشن .نباید بدون چون میخورن زمین.نباید لواشک وآلوچه بیرون بخورن چون غیــــــــر بهداشتیه!!!
اینا واقعا خوشبخت نیستن.نمی فهمن بچگی چه مزه ای داره!!!
یادش به خیر زمان ما که x-box وپلی استیشن 4 و موبایل وکامپیوتر این چیزا نبود.یه اتاری بود که اونم جیره بندی میشد بین همه بچه های خانواده. تازه وقت امتحانا میرفت تو بایکوت. ولی بازم حال میداد.
بعد از ظهر ها میرفتیم تو کوچه تا خود شب گل کوچیک.تازه یه روز درمیون یکی از همسایه ها در خونمون بود که این بچه تون شیشه خونه ما را شکسته.که یا جریمه میشدیم تا دوروز فوتبال تعطیل یا توپ نازنینمون طعمه چاقوی همسایه میشد ومیشد یه لایه برای توپ بعدی.آخ دیگه از اون توپ های قرمز وسفید هم کم گیر میاد!!!!
نسل ما ولی با همون امکانات کم هم خوش بود. یادش به خیر قبلنا برفــــــــــ میومد اونقد که مدرسه ها تعطیل میشد.ولی بچه های این دوره زمونه رنگ برف را هم کمتر میبینن.وقتی برف میومد ما تا خود صبح بیست بار میرفتیم دم پنجره چک میکردیم ببینیم هنوز میاد یا نه وهی دعا دعا میکردیم بیاد تا فردا مدرسه تعطیل بشه وبریم توکوچه یه دل سیر برف بازی کنیم.تازه مشقامون را هم به امیدهمین برفه نمی نوشتیم.
ولی وای به روزی که فرداش تعطیل نبود جریمه میشدیم از رو مشقای دیروزمون 20 بار بنویسیم تا یاد بگیریم برف باریدن بهانه خوبی برای فرار از مشق نوشتن نیست!!!!(چه پیام اخلاقی صادر کردم)
وای از مشقهای عید که نگو .غیر از پیک بهاران باید به تعداد روزهای عید. رو نویسی میکردیم .جدول ضرب مینوشتیم. ولی ما بیدی نبودیم که با این بادا بلرزیم کل عید را صفا میکردیم .سیزده بد که دیگه نگو جای خود داشت(البته قدیما سیزه بدر ها افتابی بود ومثل الان نبود که کل عید خوب وگرم وآفتابی باشه ویهو سیزده بدر طوفانی!!!!!)
القصه شب سیزده بدر که فرداش می خواستیم تشریف ببریم مدرسه یادمون میوم(البته به صورت کاملا اتفاقی) که ای دل غافل مشقام را ننوشتم واون وقت کل خانواده بسیج میشدن ومشغول نگارش جدول ضرب وحل پیک ورونویسی و… میشدن وکلی باهامون قرار میذاشتن که سال دیگه از این خبرا نیست ولی تا سال بعد یادشون میرفت ودوبار روز از نو روزی از نو.
خلاصه دورانی بودا!!!!!!
بچه های این دوره زمونه که اکثرا یکی یدونه ان. ولی زمان ما یکی یدونه بودن عیب بود(یکی یدونه/خل دیوونه تبدیل ماهیت داده وشده :یکی یدونه /چراغ خونه)
و به خاطر همین از موهبت دعوا وکتک کاری با خواهر وبرادرها بی نصیبن.
چقدر با خواهر برادرامون دعا میکردیم وتازه مابقی دعوا بعد از میانجیگری پدر ومادر موکول میشد به خروج پدر ومادر از خانه وخط نشون کشیدن های ما برای هم!!!
بچه های حالا از خیلی چیزایی که برای ما خاره ساز بود بی نصیبن به بهانه امکانات ورفاه.
مثلا کجا میدونن کرسی چه حالی میداد.الان که همه جا شده شوفاژ!!!!
خلاصه کلوم اینکه یــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــادش بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــخیر
چقدر حرفیدم.
یاعلی
---
شهریور 31, 1392
 

admin

Administrator
عضو کادر مدیریت
سلام پروانه جان
من کاملا درکتون میکنم
نمیتونم باور کنم شخصی رو که معتقد باشه کسی که نماز نخوند یا راهپیمایی نرفت نباید نون بخوره
یعنی واقعا اونی که آرایش میکنه به غذا و پول احتیاج نداره؟
یا شاید به محیط امن کاری ؟
من که معتقدم به جای اینکه امتحان گزینش بگیرن ی امتحان تخصصی وابسته به رشته میگرفتن و بعد برا قبولیا ی چند ساعت کلاس توجیهی عقیدتی میزاشتن
اینکه ما بریم کتاب بخریم و احکام حفظ کنیم و بریم اونجا بشینیم جواب پس بدیم اصلا جالب نیس
یادمه دبستان که بودیم بی هیچ توجیه بهداشتی بالاجبار میخواستن ما ناخنامون رو کوتاه کنیم
این قضیه برام قابل درک نبود ی بار سر صف منو کشیدن بیرون و بخاطر ناخن بلند با خط کش کتک خوردم من بیچاره از دنیا بی خبر هم فکر میکردم ناخنگیر چیز مهم و گرونیه
گفتم خانم اجازه ما ناخن گیرمون خراب شده بود مامانم داده تعمیر گفتن هفته دیگه آماده میشه
خنده همه رفت بالا
بخاطر دروغ چندتا خط کش دیگه خورد کف دستم تا بفهمم ناخن گیر ارزونه و ارزش تعمیر نداره و باید ی دروغ گرون تر میگفتم مثل اینکه مامانم رفته مسافرت و کسی نبوده ناخن هامو کوتاه کنه
ولی امروز توی ذهنم مدام میگم کاش اون روز به جای اینکه با کتک به من یاد بدن دروغای بزرگ بهتر جواب میده با لبخند بهم یاد داده بودن کوتا کردن ناخن جنبه بهداشتی داره و برای اینه که میکروب زیرش جمع نشه
ان شاالله پیش خدا سرافراز باشیم عزیزم
هروقت دلت از این پایینی ها گرفت رو به اون بالاییه کن، دست بزار روی قلبت و حس کن که خدا داره خونه دلت رو میزنه، کسی که خدا رو داره غم نداره
---
مهر 10, 1392
 

parisa

متخصص بخش
جالب بود ممنون ..دردودل خیلی ها موقع گزینش همینایی هست که بیان شد..
تنهاچیزی که موقع استخدام ملاک نیست میزان تحصیلات وفهم وشعورمتقاضی هست ..
اگه پارتی داشتی نه گزینشی هست ونه فرمی. ونه ایدئولوژی

همین شده که انگیزه علم آموزی کم شده..به امید روزی که تحصیلات وعلم به جایی که باید باشه برسه وموقع استخدم ملاک اصلی میزان تحصیلات باشه ولا غیر
منتظرپستهای دیگه هم درهمین زمینه هستم
 

admin

Administrator
عضو کادر مدیریت
قصه های هزارو یک شب:
روزی مریدان به در خانه ی شیخ تجمع کرده و گفتند:
مرادا حکمت چیست که بانکی آزمونی برگزار کنندی ولی نتایج آن را مخفی نگاه دارندی؟؟؟
شیخ اندکی تعامل کردندی و هفت روز و هفت شب چیزی نخوردندی و سخن نگفتندی و چون پاسخی نیافتندی به ناچار تلیفون برداشتندی و با مرکز آزمون بانک تماسی حاصل فرمودندی و چرای این تاخیر را جویا شدندی که پاسخ چونین شنیدندی: دیرو زود دارندی ولی سوخت وسوز ندارندندی. مراد گوشی بگذاشتندی و اشک در چشمان حلقه زدندی و چون مریدان جویای احوال شدندی پاسخ دادندی که: بانک کشاورزی بانک همه ی مردم ایران
مریدان تا این شنیدندی جامه از تن دریدندی و نعره کشان هر کدام به سمت شعبه ای جهت افتتاح حسابی شتافتندی.
On شهریور 16, 1392
 

admin

Administrator
عضو کادر مدیریت
طی شد این عمر، تو دانی به چه سان؟
پوچ و بس تند چنان باد دمان
همه تقصیر من است اینکه خود می دانم
که نکردم فکری
که تامّل ننمودم روزی، ساعتی یا آنی
که چه سان می گذرد عمر گران…
کودکی رفت به بازی، به فراغت، به نشاط
فارغ از نیک و بد و مرگ و حیات
همه گفتند: کنون تا بچه است!
بگذارید بخندد شادان
که پس از این دگرش فرصت خندیدن نیست
بایدش نالیدن
من نپرسیدم هیچ!
که پس از این ز چه رو…
نتوان خندیدن؟
نتوان فارغ و وارسته زغم،
همه شادی دیدن!
همچو مرغی آزاد، هر زمان بال گشادن،
سر هر بام که شد خوابیدن
من نپرسیدم هیچ!
که پس از این ز چه رو…
بایدم نالیدن؟
هیچ کس نیز نگفت،زندگی چیست؟چرا می آییم؟
بعد از این چند صباح، به چه سان باید رفت؟
به کجا باید رفت؟
با کدامین توشه به سفر باید رفت؟
من نپرسیدم هیچ!
هیچکس نیز به من هیچ نگفت!…..
….نوجوانی سپری گشت به بازی،به فراغت،به نشاط.
فارغ از نیک و بد و مرگ و حیات…
بعد از آن باز نفهمیدم من…
که چه سان عمر گذشت؟
لیک گفتند همه،
که جوانست هنوز،
بگذارید جوانی بکند
بهره از عمر برد
کامروایی بکند…
بگذارید که خوش باشد و مست،
بعد از این باز ورا عمری هست
یک نفر بانگ بر آورد که او
از هم اکنون باید، فکر آینده کند…
دیگری آوا داد : که چو فردا بشود ، فکر فردا بکند.
سومی گفت:همانگونه که دیروزش رفت ،
بگذرد امروزش،
همچنین فردایش،
با همه این احوال
من نپرسیدم هیچ!
که چه سان دی بگذشت؟
آن همه قدرت و نیروی عظیم
به چه ره مصرف گشت؟
نه تفکّر، نه تعمّق و نه اندیشه دمی،
عمر بگذشت به بی حاصلی و مسخرگی.
چه توانی که زکف دادم مفت،
من نفهمیدم و کس نیز مرا هیچ نگفت
قدرت عهد شباب،
می توانست مرا تا به خدا پیش بَرَد،
لیک بیهوده تلف گشت جوانی
هیهات…
آن کسانی که نمی دانستند زندگی یعنی چه
رهنمایم بودند،
عمرشان طی می گشت
بیخود و بیهوده،
ومرا می گفتند که چو آن ها باشم،
که چو آنها دایم
فکر خوردن باشم،
فکر گشتن باشم،
فکر تأمین معاش،
فکر ثروت باشم،
فکر یک زندگی بی جنجال،
فکر همسر باشم.
کس مرا هیچ نگفت
زندگی ثروت نیست،
زندگی داشتن همسر نیست،
زندگانی کردن فکر خود بودن و غافل ز جهان بودن نیست،
من نفهمیدم و کس نیز مرا هیچ نگفت.
ای صد افسوس که چون عمر گذشت…
معنیش می فهمم.
حال می پندارم
هدف از زیستن این است رفیق
من شدم خلق که با عزمی جزم
پای از بند هواها گُسَلَم
گام در راه حقایق بنهم
با دلی آسوده
فارغ از شهوت و آز وحسد و کینه و بخل،
مملو از عشق و جوانمردی و زهد،
در ره کشف حقایق کوشم،
شربت جرأت و امّید و شهامت نوشم،
زره جنگ برای بد و نا حق پوشم
ره حق پویم و حق جویم و پس حق گویم
آنچه آموخته ام بر دگران نیز نکو آموزم
شمع راه دگران گردم و با شعله ی خویش ،
ره نمایم به همه گر چه سرا پا سوزم.
من شدم خلق که مثمر باشم،
نه چنین زائد و بی جوش و خروش،
عمر بر باد و به حسرت خاموش
ای صد افسوس که چون عمر گذشت معنیش می فهمم
کاین سه روز از عمرم به چه ترتیب گذشت:
کودکی بی حاصل،
نوجوانی باطل،
وقت پیری غافل
به زبانی دیگر:
کودکی در غفلت ، نوجوانی شهوت ، در کهولت حسرت…
On مهر 14, 1392
 

admin

Administrator
عضو کادر مدیریت
در انتظار شروع مصاحبه های استخدامی بانک کشاورزی: (8 اسفند 92)

تو بگو مجوز استخدام بیاد تحویل دادن مدارکت با مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن!
تو بگو مجوز استخدام بیاد تشکیل پرونــــده ات با مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن
تو بگو مجوز استخدام بیاد تهیه ی بلیط رفتـــت با مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن
تو بگو مجوز استخدام بیاد رزرو ویلای شمالــت با مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن
تو بگو مجوز استخدام بیاد گشت و گـــــــــذارت با مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن
تو بگو مجوز استخدام بیاد خریـد بلیط برگشتت با مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن
تو فقط بگو مجوز استخدام بیاد همه چیـــــــزت با مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن
 

mohammadshamosi

کاربر ويژه
جالب بود ممنون ..دردودل خیلی ها موقع گزینش همینایی هست که بیان شد..
تنهاچیزی که موقع استخدام ملاک نیست میزان تحصیلات وفهم وشعورمتقاضی هست ..
اگه پارتی داشتی نه گزینشی هست ونه فرمی. ونه ایدئولوژی

همین شده که انگیزه علم آموزی کم شده..به امید روزی که تحصیلات وعلم به جایی که باید باشه برسه وموقع استخدم ملاک اصلی میزان تحصیلات باشه ولا غیر
منتظرپستهای دیگه هم درهمین زمینه هستم

سلام
اتفاقا پریسا خانم چیزی که الان باعث بیکاری جوان ها شده همین اهمیت دادن به مدرک تحصیلی هست!
داشتن مدرک تحصیلی لزوما به این معنا نیست که اون فرد در کاری که میخواد مشغول به کار بشه تخصص و مهارت داره
چون متاسفانه سیستم دانشگاهی ما اصلا به درد بازار کار نمیخوره و اکثرا برای داشتن مدرک این دوره رو طی میکنن
این موارد رو که گفتم ، چون خودم مستقیما در اورگانی که مشغول کار هستم با این موارد سر و کار دارم و میبینم که چه تبعیض هایی وجود داره!
 

admin

Administrator
عضو کادر مدیریت
منتظرین نتایج استخدامی پتروشیمی کردستان:


ای پتروشیمی ایلام که بویی ز استخدامی نیست تو را خبر از آزمون و مصاحبه شغلی نیست تو را

ما اسیر بیکاری و اصلا غم ما نیست تو را با اسیر بدبختی خود رحم چرا نیست تو را
مدتی هست که بیکارمو تدبیری نیست شپش در گیفانم هشت روپایی زند و تدبیری نیست
بد حالمو دفترچه سلامت ندارم تدبیری نیست دیگر کس به فکر هیچکس نیست تدبیری نیست
شرح درماندگی خود به که تقریر کنیم عاجزیم چاره ما چیست چه تدبیر کنیم
پتروشیمی،، خوش کن خاطر ایلامیان با یه استخدامی سهل است
 
بالا