• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

•:• سوگ فاطمیّه •:•

baroon

متخصص بخش ادبیات




چنانکه دست گدایی شبانه می لرزد
دلم برای تو ای بی نشانه می لرزد


هنوز کوچه به کوچه حکایت از مردی ست
که دستِ بسته ی او عاشقانه می لرزد


چه رفته است به دیوار و در که تا امروز
به نام تو در و دیوار خانه می لرزد


چه دیده در که پیاپی به سینه می کوبد؟
چه کرده شعله که با هر زبانه می لرزد؟


هنوز از آنچه گذشته است بر در و دیوار
به خانه چند دلِ کودکانه می لرزد


دگر نشان مزار تو را نخواهم خواست
که در جواب، زمین و زمانه می لرزد


ز من شکیب مجو ، کوه صبر اگر باشم
همین که نام تو آرند شانه می لرزد



*میلاد عرفان پور*
 

baroon

متخصص بخش ادبیات



زیر باران دوشنبه بعد از ظهر
اتفاقی مقابلم رخ داد

وسط کوچه ناگهان دیدم
زن همسایه بر زمین افتاد

سیب ها روی خاک غلطیدند
چادرش در میان گرد وغبار

قبلا این صحنه را...نمی دانم
در من انگار می شود تکرار

آه سردی کشید، حس کردم
کوچه آتش گرفت از این آه

و سراسیمه گریه در گریه
پسر کوچکش رسید از راه

گفت:آرام باش! چیزی نیست
به گمانم فقط کمی کمرم...

دست من را بگیر، گریه نکن
مرد گریه نمی کند پسرم

چادرش را تکاند، با سختی
یا علی گفت و از زمین پا شد

پیش چشمان بی تفاوت ما
ناله هایش فقط تماشا شد

صبح فردا به مادرم گفتم
گوش کن ! این صدای روضه ی کیست

طرف کوچه رفتم و دیدم
در و دیوار خانه ای مشکی است

با خودم فکر می کنم حالا
کوچه ی ما چقدر تاریک است

گریه، مادر، دوشنبه، در، کوچه
راستی! فاطمیه نزدیک است...


*حمید رضا برقعی*
 

baroon

متخصص بخش ادبیات



این شعر نیست، شعر برای شما کم است
وقتی تمام قافیه ها حرفشان غم است

مادر! بهای شیعه شدن میخ در نبود
تاوان این وفای شما قامتی خم است؟

مادر به جرم عشق چرا یاس می کشند؟
پاییز فصل هجرت گل ها فراهم است

من قول داده ام که ببارم برایتان
وقتی که ابر چشم پدر خیس و پر نم است

این قوم روز فاجعه با خود نگفته بود
سیلی زدن به صورت گل رسم آدم است؟

مادر، بهشت منتظر گام های توست
دنیای ما برای تو مثل جهنم است


*مائده تقوی*
 

رئیس

کاربر ويژه
تسلیت ایام فاطمیه به روایت شعر

دل غـریــب مـــن از گــردش زمـــانــه گرفت
بـه یــاد غربــت زهــرا شبــی بـهانه گرفت
شبــانــه بــغـــض گلـــوگــیر مـن کـنار بقیع
شکست و دیده ز دل اشکِ دانه دانه گرفت
ز پـشـت پــنــجــره هــا دیـدگــان پـر اَشکم
سراغ مدفـن پـنـهـــان و بــی نشانه گرفت
نــشـان شـعـلــه و دود و نـــوای زهــــرا را
تـوان هـنــوز ز دیــوار و بـــام خـــانــه گرفت
مصیبتی است علی را که پیش چشمانش
عــدو امـیــد دلــش را بـــه تــــازیـانه گرفت
چـه گـفـت فـاطـمـه کـان گونـه بـا تأثر و غم
علــی مــراسم تـــدفـیــن او شبـانه گرفت
فـــراق فـاطــــمــه را بــوتــراب بـــــاور کرد
شبی کــه چوبــه تــابـوت را به شانه گرفت

شاعر:سیّدفضل اللّه قدسی
 

Miss zahra

متخصص بخش تکنولوژی
yazahra149.jpg

چه سخت میگذرد این روزها

دلم برایت تنگ شده

تکیه کنم به پارچه های خیمه ات

گریه کنم

دست بر سرم بکشی یا نکشی

همین که تکیه گاهم چادر زهراست

همین که مرا به خیمه ات راه دادی

از سرم هم زیاد است


yazahra143-3.jpg
 

Miss zahra

متخصص بخش تکنولوژی
ماندن که هست صحبت رفتن برای چه؟
زهرای من حلالیت از من برای چه؟
وقت نفس نفس زدنت پیش پای من
لاله نریز این همه گلشن برای چه؟
دارم به جمله ی پدرت فکر می کنم
وقتی که هست فاطمه جوشن برای چه؟
باشد نخند...از تو توقع نداشتم
این دل شکسته هست شکستن برای چه؟
زهرا کشان کشان دم در آمدی چرا؟
گفتم نیا که...آمدی اصلا برای چه؟
ما را برای همسفری آفریده اند
بی من تلاش بهر پریدن برای چه؟
اسما که بود دور و برت فضه هم که بود
تابوت خویش خواستی از من برای چه؟
هنگام دور گردن این پیرهن که شد
جان حسین این همه شیون برای چه؟
420396_6VHAoIKT.jpg

شهر آبستن غم هاست خدا رحم کند
شهر این بار چه غوغاست خدارحم کند
بوی دود است که پیچیده ، کجا میسوزد ؟
نکند خانه ی مولاست خدا رحم کند
همه ی شهر به این سمت سرازیر شدند
در میان کوچه دعواست خدا رحم کند
هیزم آورده که اتش بزنند این در را
پشت در حضرت زهراست خدا رحم کند
همه جمعند و موافق که علی را ببرند
و علی یکه و تنهاست خدا رحم کند
بین این قوم که از بغض لبالب هستند
قنفذ و مغیره پیداست خدا رحم کند
مادر افتاد و پسر رفت زدست ، درد این است
چشم زینب به تماشاست خدا رحم کند
مو پریشان کند و دست به نفرین ببرد
در زمین زلزله برپاست خدا رحم کند
ماجرا کاش همان روز به آخر می شد
تاز آغاز بلاهاست خدا رحم کند
غزلم سوخت دلم سوخت دل آقا سوخت
روضه ی ام ابیهاست خدا رحم کند ...

420396_vFBBTPHI.JPG

یا زهرا(س)
من رفتنی هستم دگر یاور نداری
مظلوم! با مظلومه ات کاری نداری
تا رفع زحمت کردنم چیزی نمانده
فردا در این بستر تو بیماری نداری
مثل جنین زانو بغل کردن ندارد
خانه نشین! گیرم طرفداری نداری
با چه دردت را بگو عیبی ندارد
وقتی که غم داری و غمخواری نداری
وقتی که دفنم می کنی آقا بمیرم
تاریک تر از آن شب تاری نداری
مردم اگر از تو سراغم را گرفتند
از قبر من مولا خبرداری نداری
دیگر خداحافظ، حلالم کن علی جان
جان تو جان بچه ها کاری نداری


yazahra144.jpg
 

seyyedalireza

مدیر موقت
[h=5]مرثیه برای شهادت حضرت فاطمه
دوبیتی هایی از محسن عرب خالقي
نگاه سرد مردم بود و آتش

صدا بين صدا گم بود و آتش

بجاي تسليت با دسته ي گل

هجوم قوم هيضم بود و آتش

***

گرفتي از مدينه گفتنت را

دريغ از من نمودي ديدنت را

ولي با من بگو ساعت به ساعت

چرا كردي عوض پيراهنت را

***

كمي از غسل زير پيرهن ماند

كمي از خون خشك بر بدن ماند

كفن را در بغل بگرفت و بو كرد

همان طفلي كه آخر بي كفن ماند
[h=5]دوبیتی هایی از جواد حيدري
من بودم باب هل اتي را بستند

امكان رسيدن به خدا را بستند

اي كاش بميرم كه خجالت زده ام

من بودم و دست مرتضي را بستند

***
عمريست رهين منت زهرائيم

مشهور شده به عزت زهرائيم

مُرديم اگر به قبر ما بنويسيد

ماپير غلام حضرت زهرائيم

***
ما زنده به لطف و رحمت زهرائيم

مامور براي خدمت زهرائيم

روزي كه تمام خلق حيران هستند

ما منتظر شفاعت زهرائيم
***
یتیمان جز دو چشم تر ندارند
به غیر از خاک غم بر سر ندارند
چو مادر مرده ها باید فغان کرد
که طفلان علی مادر ندارند
[h=5]دوبیتی هایی از محمدزمانی چه حالی داده دل را دست مادر
که می شستی زدنیا دست مادر
از آن سیلی مگر چشمت نمی دید
که می جستی مرا با دست مادر
***
آنان که بر این خانه هجوم آوردند
در خاک نهال کینه را پروردند
در کعبه علی شکسته بتها شان را
اکنون به در خانه تلافی کردند
***
خون است که روی خاک خشت افتاده است
داغ است به قلب سر نوشت افتاده است
خیزید وفرشته را به بیرون ببرید
آتش به در باغ بهشت افتاده است
***
بر چهره شکوه آسمانی داری
یک پنجره باغ ارغوانی داری
ای رزم تو بین کوچه ودرپس در
بر سینه مدال قهرمانی داری
[h=5]دو بيتي و رباعيات مصيبت از مرحوم حاج احمد آروني(آرام دل) الهي داد از اين دل داد از اين دل
كنار قبر زهرا كرده منزل
بگو زهرا زجا خيزد ببيند
كه ا شك ديده كردخاك او گل
***
چه فخري خالق از تو بنده كرده
كه خونت دين حق زيبنده كرده
ولي زهرا: محبتهاي زينب
علي را روز و شب شرمنده كرده
***
چنان داغت دلم غمناك كرده
كه دست من تو را در خاك كرده
بجايت زينب مظلومه تو
غبار غم ز رويم پاك كرده
***
ز سو زدل كنم گريه برايت
كه ديگر نشنوم زهرا صدايت
در و ديوار خانه با نگاهم
بيادم آورد آ ن ناله هايت
***
كنار تربتت اندر دل شب
بود نام تو زهرا جاري از لب
به خانه تا روم با ديده تر
كشد ناز مرا مظلومه زينب
***
اگر محور به هر امكان علي بود
ولي بر فاطمه مهمان علي بود
كنار تربتت مظلومه زهرا
سر شب تا سحر گريان علي بود
***
چه شبهايي به يادت گريه كردم
زديده دامنم پر لاله كردم
دگر نبود توانم خيزم از جا
نهان تا كه تو هجده ساله كردم
***
چنان دست علي آتش برافروخت
كه حتي ميخ در در شعله اش سوخت
نداند كس بجز مولي الموالي
چگونه ميخ در آن سينه را دوخت
***
سوزاند دل فاطمه را آتش كين
بين در و ديوار شده نقش زمين
با پهلوي فاطمه چها كرد لگد
كاندر يم خون از او شده سقط جنين
***
بر خلق جهان كه گشته معلوم علي
از حق خودت شدي تو محروم علي
بر كنگره ي عرش بجان حسنين
با اشك نوشته است، مظلوم علي
***
چون مرغ سحر شكسته باشد بالم
يك تن نبود فاطمه پرسد حالم
رفتي تو ولي جان نبي روح علي
بي تو به خدا صفا ندارد عالم
[h=5]مرثيه از زبان زينب سلام الله عليها غم دوران من گردد يتيمي
كه هم پيمان من گردد يتيمي
من از قد كمانت حتم دارم
بلاي جان من گردد يتيمي
***
نمي گويم كه تو نا مهرباني
زبس خون رفته از تو ناتواني
دلم خواهد در آغوشم بگيري
چه سازم كه شكسته استخواني
***
مكن مخفي به سينه آه، مادر
مرا كن از غمت آگاه ،مادر
مشو راضي پس از تو زنده باشم
گل خود را ببر همراه ،مادر
***

همي گردم به دنبال بهانه
زنم بوسه به جاي تازيانه
چو لبخند از لبانت رفته مادر
صفائي نيست در اين آشيانه
***
تو كه ركن تمام كائناتي
چرا با كودكان كم التفاتي
گمانم قبل تو زينب بميرد
شنيده ناله ي عجل وفاتي
***
تمناي دل زينب همينه
كه روي زانو مادر بشينه
الهي اين چه درد بي دوائي است
كه دختر روي مادر را نبينه
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]سروده جواد حيدري
[h=5]دوبیتی های شاعران دیگر
چو مي اُفتد به چشمم گاهواره​
نفس مي گردد از غم پُر شماره​
الهي كاش محسن در برم بود​
نمي شد قلبم از كين پاره پاره​
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] كمال مومني
تو هم با کوفه هم دستی مدینه​
نمک خوردی ولی پستی مدینه​
کسی بر بازوی زهرا نمی زد​
اگر دستم نمی بستی مدینه​
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] شیخ رضا جعفری
اينها كه بسوي خانه ام تاخته اند

اينها كه مرا به گريه انداخته اند

با چادر و چوبه هاي بيت الاحزان

از بغض تو مشعل همگي ساخته اند​
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]
 

seyyedalireza

مدیر موقت
من غلامی ز غلامان توام یا زهرا
مستمندی به سر خان توام یا زهرا
*********شعر فاطمه**********
از زمانی که به خود آمده ام فهمیدم
خاطر آشفته و حیران تو ام یازهرا
*********شعر فاطمه**********
من دعا بودم ز روز ازل برلب تو
ذکری از نیمه سوزان توام یازهرا
*********شعر فاطمه**********
متولد شده عشق توام بی بی جان
آه پرورده دامان توام یا زهرا
*********شعر فاطمه**********
بیت الاحزان دلم شاهد اشک سحرت
اشک آن دیده گریان توام یازهرا
*********شعر فاطمه**********
از ازل لطف تو شد شام حالم آری
تا ابد در خور احسان توام یا زهرا
*********شعر فاطمه**********
شد یهودی ز نخ چادرت اسلام شناس
فخرم این بس که مسلمان توام یازهرا
*********شعر فاطمه**********
ای یتیمان مدینه همه از پخت تو سیر
طالب لقمه ای از نان توام یازهرا
 
بالا