پیرمرد زبل
در یک غروب جمعه٬ پیرمردی مو سفید٬ در حالی که دختر جوان و زیبایی بازو به بازویش او را همراهی می کرد٬ وارد یک جواهر فروشی شد و به جواهرفروش گفت: "برای دوست دخترم یک انگشتر مخصوص می خواهم."
مرد جواهرفروش به اطرافش نگاهی انداخت و انگشتر فوق العاده ایی که ارزش آن چهل هزار دلار بود...
آقای رابینسون هرگز به دندانپزشكی نرفته بود، برای اینكه میترسید.
اما بعد دندانش شروع به درد كرد، و به دندانپزشكی رفت. دندانپزشك بر روی دهان او وقت زیادی گذاشت و كلی كار كرد. در آخرین روز دكتر رابینسون به او گفت: هزینهی تمام این كارها چقدر میشود؟ دندانپزشك گفت: بیست و پنج پوند. اما از...
[FONT=tahoma]یکی از مواردی که دختران جامعه ی ما آن را ملاک عاشق بودن یک پسر قرار می دهند این است که از آن پسر قول ازدواج بگیرند که البته در جامعه ی امروزی ما ثابت شده که این موضوع دیگر هیچ ملاکی برای انتخاب و دل بستن به یک پسر نمی باشد و برعکس باعث خیلی از اغفال ها و سو استفاده ها و بی آبرو...
[FONT=Tahoma][FONT=Arial][FONT=Tahoma]یه خانومی گربه ای داشت که هووی شوهرش شده بود. [FONT=Tahoma][FONT=Arial][FONT=Tahoma]آقاهه برای اینکه از شر گربه راحت بشه، یه روز گربه رو میزنه زیر بغلش و ۴ تا [FONT=Tahoma][FONT=Arial][FONT=Tahoma]خیابون اونطرف تر ولش می کنه.
وقتی خونه میرسه میبینه گربه هه...