نتایح جستجو

سلام وقت بخیر چند روز کامپیوترم دست خواهرزاده م بود و یه مشکلی براش پیش اومد. برنامه های ورد 2007 داشتم که به هیچ عنوان باز نمیشن. با یه قفل شکن هم کار کردم بی فایده بود. ویندوزمو هم که عوض کردم باز هم این قفل وجود داره. چون نمیدونم این قفل از کجا اومده راه حلشو هم بلد نیستم. اگه دوستان کمک کنند...

در کل از موضوعات ابتکاری خوشم میاد .......................................................... شعر یک زندانی در وصف سیاوش عشق ثریا را بدون،چشم شهلایت نمی خواهم که زندان است و من آزادی ام را ، در تو می بینم ... :گل: شعر یک انسان آلزایمری در وصف سیاوش عشق چنان میل دل دیوانه را سوی تو می...

خری آمد بسوی مادر خویش بگفت مادر چرا رنجم دهی بیش برو امشب برایم خواستگاری اگر تو بچه ات را دوست داری خر مادر بگفتا ای پسر جان تو را من دوست دارم بهتر از جان ز بین این همه خرهای خوشگل یکی را کن نشان چون نیست مشکل خر از شادمانی جفتکی زد کمی عرعر نمود و پشتکی زد بگفت مادر به قربان نگاهت به...

سوتك پس از مردن چه خواهم شد نمی دانم نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت ولی بسیار مشتاقم که ازخاک گلویم سوتکی سازد گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش که او یکریز و پی درپی دم گرم خودش را در گلویم سخت بفشارد و خواب خفتگان آشفته و آشفته تر سازد و گیرد او بدین ترتیب...

درود وقت بخیر من یه سوال داشتم. چیکار کنیم که وقتی یه قالب رو از یه سایت می گیریم و بعنوان قالب وبلاگمون انتخاب می کنیم، اون قالب همیشه وجود داشته باشه و از بین نره. یه درخواست هم داشتم. اگه کسی قالب پاییزی و کلاسیک سراغ داره بهم معرفی کنه برای وبلاگ تبیان می خوام. نمونه ی وبلاگ تبیان اینجوریه...

دلا بی من چه می کردی تو در کوی حبیب من الهی خون شوی ای دل تو هم گشتی رقیب من خیال خود به شبگردی ، به زلفش دیدم و گفتم رقیب من چه می خواهی تو از جان حبیب من نهیبی می زدم با دل که زلفت را نلرزاند ندانستم که زلفت هم ، بلرزد با نهیب من خوشم من با تب عشقت ، طبیب آمد جوابش کن حبیبم ، چشم...

از عشق مکن شکوه که جای گله ای نیست بگذار بسوزد دل من مسئله ای نیست من سوخته ام در تب ، آنقدر که امروز بین من و خورشید دگر فاصله ای نیست غمدیده ترین عابر این خاک منم من جز بارش خون چشم مرا مشغله ای نیست در خانه ام آواز سکوت است ، خدایا مانند کویری که در آن قافله ای نیست می خواستم از درد...

به نام خدا درود یه مشاعره جدید به ذهنم رسید که البته ممکنه جایی قبلا وجود داشته ولی من به شخصه جایی ندیدمش مشاعره ی الفبایی مشاعره ی الفبایی چیست؟ مشاعره ایست که باید با روند حروف الفبا گفته بشه مثلا اگه نفر اول با الف (اَ اُ اِ آ) شعری قرار بده، نفر دوم باید با "ب" بگه، نفر سوم با "پ"، نفر...

درود وقت بخیر :گل: یه داستان خیلی زیبایی بود که فکر کنم خیلیاتون خوندینش به نام : زیبایی یک زن حالا من اونو به شکل پاورپوینت در آوردم امیدوارم ازش لذت ببرین نقطه نظراتتونو حتما بگین برای بهتر شدن کارهای بعدی سپاس دانلود ببخشید من هر گشتم نمیدونستم کجا بذارم دیگه چون داستان بود اینجا گذاشتم

هر چه کنی بکن مکن ترک من ای نگار من هر چه بری ببر مـــــبر سنگدلی به کار من هر چه هلی بهل مهل پرده به روی چون قمر هر چه دری بدر مدر پرده اعتبــــــــــــــــار من هر چه کشــی بکش مکش باده به بزم مدعی هر چه خوری بخور...

پایگاه اطلاع‌رسانی آیت‌الله صافی گلپایگانی متن نامه یک دختر21 ساله به ایشان و پاسخ این مرجع تقلید را در باره حجاب منتشر کرد. متن نامه به این مرجع تقلید و پاسخ وی به این شرح است: مرجع عزیز و عالیقدر آیت الله صافی گلپایگانی سلام علیکم؛ من فاطمه 21 ساله هستم. شما را بارها در مشهد دیده‌ام، و به شما...

درود:گل: خواستم اگه دوستان تمایل داشته باشن و علاقه مند باشند با هم داستان گروهی بنویسیم. اگه آمادگی خودتونو اعلام کنید اطلاعیشو می زنم. تقریبا مث این تاپیک هستش منتها بجای کلمه، چند سطر می نویسیم و داستان ادامه پیدا می کنه.:گل:[h=2]یه کلمه به کلمه قبلیت اضافه کندر یه سایت دیگه هم قبلا امتحان...

نقاشی های زیبای ایمان مالکی :گل::گل::گل::گل::گل::گل::گل::گل:

میلاد گل میلاد گل و بهار جان آمد برخیز که عید می کشان آمد خاموش مباش زیر این خرقه بر جان جهان دوباره جان آمد برگیر به دست پرچم عشاق فرمانده ی ملک لا مکان آمد گلزار ز عید لاله باران شد سلطان زمین و آسمان آمد با یار بگو که پرده بردارد هین عاشق آخر و زمان آمد آماده ی امر و نهی و فرمان باش هشدار که...

:گل: من تو را بر دوش خود می گذارم تا دور تر از من را ببینی. "جمله ی آغازین کتاب جکسون براون"

این شعر رو از چند سال پیش عاشقش بودم. ...... از لحظه ی جدایی دیگر سخن نمی گفت فهمیده بودم اما چیزی به من نمی گفت گفتم که می توانیم با هم دوباره باشیم لبخند بی جوابش، از ما شدن نمی گفت آتش به جان آتش ، افتاد بود اینجا اما سیاوش عشق از سوختن نمی گفت آرام گریه می کرد ، یعقوب پیر کنعان می مرد قطره...

درود و وقت بخیر امروز شعر چاوش رو دیدم خیلی زیبا بود. گفتم چطوره یه موضوع ایجاد بشه در این رابطه و اشعار و دست نوشته های دوستان عزیز رو در وصف ایران انجمن رو در این موضوع قرار بدیم که هم ارادت خود رو نسبت به ایران انجمن نشون بدیم و هم به یاد دوستانمون باشیم. البته اینکه میگم ایران انجمن، شامل...

شعر زیر که قرار میدم رو بارها شنیدین اما شاید بعضی ها نمیدونن این شعر چرا گفته شده .................... «خواجه حافظ هنگام خروج از شیراز به قصد یزد این غزل را سروده و برای شاه شجاع فرستاده است تا اگر ساعیان و دشمنان خروج او را از شیراز دستاویز دیگری سازند ، خواجه حافظ عذر تقصیر خواسته باشد و علت...