[FONT="B Koodak Bold"][FONT=Vazir,helvetica,sans-serif][FONT=tahoma]کشیش پیری از آنجا می گذشت، کراهت ظاهر غوک او را آزرد و پاشنه پا بر سرش گذاشت.. کشیش کتابی در دست داشت و چیزی می خواند.[FONT=Vazir,helvetica,sans-serif][FONT=tahoma]پس از او زنی آمد که گلی بر سینه داشت، او نیز نوک چتر خود را در...