به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، تحقیق به معنای عام، مؤید جستوجوی انسانها برای رفع محدودیتها و مشکلاتی است که ضرورتاً با آنها مواجه میشوند. انسانها با تکیه بر دانش عامه خود که محصول جهانبینی، تجربیات، تعصبات و پیشداوریهاست و با استفاده از عقلانیت و خلاقیت، در مقابل مشکلات، مسايل، رویدادها و پدیدههای مختلفی که با آن مواجه میشوند، موضعگیری میکنند. این موضعگیری میتواند ذهنی باشد یا حتی به کنش و یا رفتار در مقابل آن منجر شود. به هر صورت فرایند این موضعگیری میتواند به عنوان یک فرایند پژوهشی عام، مورد توجه واقع شود.
در بخشی از پیشگفتار این اثر آمده است: دغدغه و نگرانی اندیشمندان، روشنفکران، کارشناسان و حتی حاکمان این بوده است که موضعگیری انسانها در مقابل رویدادها چگونه انجام میشود، تا چه حد این موضعگیری درست و معتبر است و چگونه میتوان آن را اصلاح كرد. این نگرانیها باعث شد که اندیشمندان به طرح مباحث متعددی پیرامون مجموعه فعالیتهای سازمانیافته، منطقی، قابلدفاع و قابلارزیابی که بتوانند به واقعیت و دنیای اجتماعی وارد شوند، بپردازند. البته لازم بود این مباحث از یک سو با مباحث نظری و صرفاً ذهنی که در حیطه فلسفه و جهانبینی قابل دریافت بود، سازگاری داشته باشند و از سوی دیگر، به واقعیت تجربی نیز وارد شوند. اگرچه مباحث صرفاً نظری و ذهنی برای توضیح واقعیت وجود داشت، ولی ناتوانی ورود مستقیم آنها به واقعیت تجربی، باعث میشد که مردم در تصمیمسازی تجربی و عملیاتی خود دچار ابهام و سرگردانی شوند و از سویی اعمال انسانی بدون توجیه نظری و توأم با خطای زیاد انجام گیرد.
پارادایمهای غالب در علم ـ که در این کتاب، تمرکز بر علوم انسانی اثباتی، تفسیری و انتقادی است ـ هر کدام از چشماندازی متفاوت به هویتیابی علم و مسیر علم(روششناسی علمی) پرداختهاند؛ بنابراین، در حوزه علوم انسانی، ما صرفاً با یک پارادایم علمی مواجه نیستیم؛ بلکه علومی چون اثباتی، تفسیری و انتقادی فعال هستند، که هرکدام از زاویه روششناسیهای خاصی، به تحلیل نظری دنیای اجتماعی و چگونگی ورود به آن، جهت ایجاد تغییر براساس بمانی نظری خود میپردازند. اگرچه جامعه علمی ایران، به دلایل مختلف، بیشتر با یک نوع علم و آن هم عمدتاً علم اثباتی ارتباط داشته و دارد؛ ولی این ارتباط تک بعدی، دلیلی بر نفی با نبودن علم تفسیری و انتقادی نیست. هرکدام از این فرایندهای علمی، براساس دیدگاههای فلسفی و پارادایمی خود، ادعای شناخت دقیق و معتبر از واقعیت دارند. دو عنصر هستیشناسی و معرفتشناسی حاکم بر این دیدگاهها، تعیین کننده هویت راهگشای ورود علم به واقعیت و دنیای اجتماعی است. بنابراین، تمایز میان علوم اثباتی، تفسیری و انتقادی، به تفاوت در هستیشناسی و معرفتشناسی حاکم بر آنها مربوط میشود که هدف این کتاب، معرفی پارادایمهای علم و شفافسازی عناصر آنها، براساس سؤالات پارادایمی این علوم است.
کتاب «فلسفه روش تحقیق در علوم انسانی» در 5 فصل تنظیم شده است. «چیستی تحقیق و معرفت علمی»، «پاردایمهای علم و تحقیقات علمی»، «رویکردهای تحقیق»، «مقایسه رویکردها و معرفی رویکرد ترکیبی تحقیق» و «روششناسی علم و فلسفه اسلامی» عنوان فصلهای این اثرند.
چاپ نخست کتاب «فلسفه روش تحقیق در علوم انسانی» در 328 صفحه با شمارگان هزار و 500 نسخه و بهای 57 هزار ریال بر پیشخان کتابفروشیها قرار گرفته است.
جمعه نهم فروردین
در بخشی از پیشگفتار این اثر آمده است: دغدغه و نگرانی اندیشمندان، روشنفکران، کارشناسان و حتی حاکمان این بوده است که موضعگیری انسانها در مقابل رویدادها چگونه انجام میشود، تا چه حد این موضعگیری درست و معتبر است و چگونه میتوان آن را اصلاح كرد. این نگرانیها باعث شد که اندیشمندان به طرح مباحث متعددی پیرامون مجموعه فعالیتهای سازمانیافته، منطقی، قابلدفاع و قابلارزیابی که بتوانند به واقعیت و دنیای اجتماعی وارد شوند، بپردازند. البته لازم بود این مباحث از یک سو با مباحث نظری و صرفاً ذهنی که در حیطه فلسفه و جهانبینی قابل دریافت بود، سازگاری داشته باشند و از سوی دیگر، به واقعیت تجربی نیز وارد شوند. اگرچه مباحث صرفاً نظری و ذهنی برای توضیح واقعیت وجود داشت، ولی ناتوانی ورود مستقیم آنها به واقعیت تجربی، باعث میشد که مردم در تصمیمسازی تجربی و عملیاتی خود دچار ابهام و سرگردانی شوند و از سویی اعمال انسانی بدون توجیه نظری و توأم با خطای زیاد انجام گیرد.
پارادایمهای غالب در علم ـ که در این کتاب، تمرکز بر علوم انسانی اثباتی، تفسیری و انتقادی است ـ هر کدام از چشماندازی متفاوت به هویتیابی علم و مسیر علم(روششناسی علمی) پرداختهاند؛ بنابراین، در حوزه علوم انسانی، ما صرفاً با یک پارادایم علمی مواجه نیستیم؛ بلکه علومی چون اثباتی، تفسیری و انتقادی فعال هستند، که هرکدام از زاویه روششناسیهای خاصی، به تحلیل نظری دنیای اجتماعی و چگونگی ورود به آن، جهت ایجاد تغییر براساس بمانی نظری خود میپردازند. اگرچه جامعه علمی ایران، به دلایل مختلف، بیشتر با یک نوع علم و آن هم عمدتاً علم اثباتی ارتباط داشته و دارد؛ ولی این ارتباط تک بعدی، دلیلی بر نفی با نبودن علم تفسیری و انتقادی نیست. هرکدام از این فرایندهای علمی، براساس دیدگاههای فلسفی و پارادایمی خود، ادعای شناخت دقیق و معتبر از واقعیت دارند. دو عنصر هستیشناسی و معرفتشناسی حاکم بر این دیدگاهها، تعیین کننده هویت راهگشای ورود علم به واقعیت و دنیای اجتماعی است. بنابراین، تمایز میان علوم اثباتی، تفسیری و انتقادی، به تفاوت در هستیشناسی و معرفتشناسی حاکم بر آنها مربوط میشود که هدف این کتاب، معرفی پارادایمهای علم و شفافسازی عناصر آنها، براساس سؤالات پارادایمی این علوم است.
کتاب «فلسفه روش تحقیق در علوم انسانی» در 5 فصل تنظیم شده است. «چیستی تحقیق و معرفت علمی»، «پاردایمهای علم و تحقیقات علمی»، «رویکردهای تحقیق»، «مقایسه رویکردها و معرفی رویکرد ترکیبی تحقیق» و «روششناسی علم و فلسفه اسلامی» عنوان فصلهای این اثرند.
چاپ نخست کتاب «فلسفه روش تحقیق در علوم انسانی» در 328 صفحه با شمارگان هزار و 500 نسخه و بهای 57 هزار ریال بر پیشخان کتابفروشیها قرار گرفته است.
جمعه نهم فروردین