• توجه: در صورتی که از کاربران قدیمی ایران انجمن هستید و امکان ورود به سایت را ندارید، میتوانید با آیدی altin_admin@ در تلگرام تماس حاصل نمایید.

«مارتین نیمولر» Martin Niemöller

پارسا مرزبان

متخصص بخش ادبیات






434692214239769625.jpg



,Als die Nazis die Kommunisten holten
... habe ich geschwiegen; ich war ja kein Kommunist
,Als sie die Gewerkschafter holten
.habe ich geschwiegen; ich war ja kein Gewerkschafter
,Als sie die Juden holten
.habe ich geschwiegen; ich war ja kein Jude
.Als sie mich holten, gab es keinen mehr, der protestieren konnte


در آغاز نازی‌ها سراغ کمونیستها را گرفتند تا با خود ببرند و سر به نیست کنند. من سکوت کردم و لام تا کام حرف نزدم چون کمونیست نبودم. بعد (از کمونیستها) در نخ اتحادیه‌های کارگری رفتند اما چون در شمار آنان نیز، نبودم سکوت کردم. یهودی‌ها را که هدف گرفتند بازهم واکنشی نشان ندادم چون یهودی نبودم. تا اینکه سر وقت خودم آمدند...وقتی خودم را دستگیر کردند... دیگر کسی نبود تا صدایی به اعتراض برآرد.



,First they came for the Communists
.but I was not a Communist so I said nothing
.Then came the trade unionists, but I was not a trade unionist
.And then the came for the Jews but I was not a Jew - so I did little
.Then when they came for me there was no one who could stand up for me





 

پارسا مرزبان

متخصص بخش ادبیات
زندگی پر فراز و نشیب مارتین نیمولر


برگرفته از ویکی پدیا:




مارتین نیمولر [SUP][۴][/SUP] در ۱۴ ژانویه ۱۸۹۲ در آلمان به دنیا آمد و در سال ۱۹۸۴درگذشت. او در سن ۱۸ سالگی وارد نیروی دریایی آلمان شد و چند سال بعد فرماندهی یک زیردریایی را در جنگ اول جهانی بعهده گرفت. بعد از جنگ، به فعالان سیاسی متمایل به حزب نازی (حزب ملی سوسیالیست کارگران آلمان)، پیوست و همراه با فاشیست‌های دست راستی آلمان و گروه ارتجاعی و شبه نظامی «فری کورپز» [SUP][۵][/SUP] است که امثال رزا لوکزامبورگ و کارل لیبکنشت را ربودند و کشتند ــ در سرکوب نیروهای مترقی که تحت تأثیر بلشویکها بودند، شرکت داشت. مارتین نیمولر اگرچه بعدها به دلائل مذهبی مثل دستگیری پروتستان‌ها و دخالت بیش از حد هیتلر در کار کلیسا، با دولت درافتاد و به جرم سوءاستفاده از منبر و محراب [SUP][۶][/SUP]، توسط گشتاپو دستگیر و زندانی شد و گرچه به دستور شخص هیتلر، از اردوگاه کار اجباری زاکسنهاوزن [SUP][۷][/SUP] به کمپ مخوف داخائو [SUP][۸][/SUP] منتقل گشت و رنجها دید اما، در آغاز از هیتلر جانبداری می‌کرد.

در سال ۱۹۳۷ مارتین نیمولر نیز روانه زندان شد، ابتدا قرار بود سر به نیست شود اما، با شفاعت مقامات مذهبی که استدلال می‌کردند آنچه
گشتاپو فعالیت مضره می‌نامد، صرفا وظیفه مذهبی مارتین نیمولر بوده و وی پیش تر جانب هیتلر و حزب نازی را گرفته‌است ـ پیشنهاد گوبلز [SUP][۹][/SUP] برای تیرباران نیمولر، خنثی شد و او با توجه به خدمات گذشته اش در نیروی دریایی آلمان و احتمال توبه، بر خلاف دوست نزدیکش دیتریش بنهوفر [SUP][۱۰][/SUP] زنده ماند. مارتین نیمولر تا سال ۱۹۴۵ (که متفقین زندان‌های هیتلر را باز کردند) در بند بود و هشت سال و اندی زندانی کشید. در دوران حبس، یکی از پسرانش در جنگ کشته شد و دومی را هم (که در جبهه شرق شرکت داشت)، ارتش سرخ دستگیر کرد. دخترش هم بر اثر بیماری دیفتری درگذشت.

وقتی از زندان بیرون آمد زیر پایش نشستند تا در یک مصاحبه بگوید مخالفتش با هیتلر دلائل سیاسی نداشته و تنها به خاطر چون و چرا در کار کلیسا بوده‌است. او گفت که خواهان خدمت و بازگشت به نیروی دریایی بوده اما، مقامات کشوری و لشکری موافقت نکرده‌اند. بعد از این مصاحبه روزنامه‌ها و به ویژه دیلی اکسپرس و دیلی تلگراف که پیشتر وی را سمبل مقاومت در برابر نژادپرستی هیتلر معرفی کرده بودند، سابقه اش در نیروی دریایی، غرق کردن تاجران انگلیسی و، نامه نگاری به هیتلر را برجسته کردند و نوشتند مارتین نیمولر در ۱۹۲۴ هوادار سرسخت نازیها بوده و نفوذی هیتلر است... مارتین نیمولر از سال ۱۹۳۳ از نازی‌ها بریده بود. او بارها به دیدار خویشتن رفت و خودش را زیر سئوال برد: نمی‌توانم جواب خدا را بدهم که از سال ۱۹۳۳ تا ۱۹۳۷ که در آلمان زور و ظلمت حاکم بود، کجا بودم و چه می‌کردم. از سال ۱۹۳۷ تا ۱۹۴۵ زندان بودم، اما از سال ۱۹۳۳ تا سال ۱۹۳۷، که صدها نفر به بند کشیده و کشته شدند و خیلی‌ها را سوزاندند، چی؟

مارتین نیمولر بعد از جنگ در پوشش فعالیت‌های مذهبی و امور مربوط به کلیسا به اینجا و آنجا سفر کرد و شرایط دردناک کمپ داخائو، پرتاب کردن کمونیست‌های زندانی از بلندی به قصد کشتن و، آزار دادن یهودیان را برای همه شرح داد و می‌گفت: درس‌های گذشته را فراموش نکنیم. ما در جنایات حزب نازی، و کشتار بیگناهان مقصریم، همه ما برای هیتلر کف زدیم و هورا کشیدیم... درآغاز هیتلر اینگونه نبود، ما بودیم که ساعت‌ها برایش کف زدیم، هورا کشیدیم و گفته‌هایش را همسنگ کلام پطرس و یوحنا گرفتیم. اگر هیتلر دیکتاتور شد و حتی کشیش‌ها را به کمپ هولناک داخائو فرستاد و تیرباران کرد، تقصیر ما است... ما چیزهایی را پذیرفتیم که ۵ سال پیشترش ابدا نمی‌پذیرفتیم و حتی یک سال پیشتر زیر بارش نمی‌رفتیم و در مخیله امان هم نمی‌گنجید که هیتلر عوض می‌شود و به روی ما تیغ می‌کشد. ما مقصریم چون به بی حرمتی نسبت به خودمان خو کردیم...

اینکه برخلاف اعتقادات اولیه مارتین نیمولر، وی با کمونیست‌ها و یهودیان همدردی می‌کند، از ثمرات زندان و درک حضور دیگران است. سال ۱۹۵۶ مارتین نیمولر در نامه‌ای به «دکتر آلفرد وینر» تأثیرات زندان را در خودش یادآور شد و گفت: من ابتدا یهودستیز بودم و به صلیب کشیده شدن مسیح را هم زیر سر آنان می‌دیدم اما، آنان نیز قربانی ستم هیتلر بودند و این واقعیت را نباید با پرده تعصب و جهل پوشاند....

مارتین نیمولز به شوروی آنزمان هم رفت و در بازگشت گفت: نمی‌توانم کمونیسم را بپذیرم اما اعتراف می‌کنم که ایده کمونیست‌ها با ما که غرق مادیات هستیم، به کلی متفاوت است. راست است، ریشه بسیاری از نابسامانی‌ها به پول و تبعیض مربوط است... نگاه کلیسا به کمونیست‌ها باید نگاهی انسانی باشد... این بهانه که جنگ با بلشویک‌ها ضروری است چون خدمت به کلیسا و مسحیت می‌کند، پوچ است و، جنگ و برادرکشی باید متوقف شود... وقت و بیوقت به جنگ سرد و مسابفه تسلیحانی دولت‌های بزرگ بند می‌کرد. در واکنش به بمباران هیروشیما و ناکازاکی توسط امریکا، به
ترومن [SUP][۱۱][/SUP] که وی را قاتل بزرگ لقب داده بود، به سختی می‌تاخت. وقتی از فیزیکدان آلمانی، اوتو هان [SUP][۱۲][/SUP] که با بمباران اورانیوم بوسیله نوترون، عنصر باریوم را بدست آورده بود شنید: «سلاح اتمی می‌تواند از پس نابودی حیات به معنی واقعی کلمه، برآید و کره زمین را به تمامی، نیست و نابود کند» ــ شوکه شد. از آن پس آرام و قرار نداشت و دائم می‌پرسید بشر دارد به کجا می‌رود؟ برای جلوگیری از جنگ به هر دری می‌زد. جایزه صلح لنین را در سال ۱۹۶۷ و جایزه Grand Cross of Merit را در سال ۱۹۷۱ به همین خاطر گرفت.
 
بالا