در جوامع مدرن و دمکراتیک، آزادی فردی در درجهی نخست در چارچوب نظام حقوقی و قوانین مدنی است که معنی مییابد. نظام حقوقی چنین جوامعی با تفکیک دو فضای عمومی و خصوصی، در واقع مانع از دخالت امر سیاسی در حوزهی زندگی خصوصی افراد میشود. حتی میتوان ادعا کرد که در این جوامع ایجاد تمایز حقوقی میان دو فضای عمومی و خصوصی، مهمترین تضمین برای آزادیهای فردی در برابر خواستهها و منافع جمع میباشد.
با این حال تا به امروز، جدایی میان دو فضای عمومی و خصوصی در قالب قانون تنها در جوامعی امکانپذیر گشته که در آنها روحیهی تساویطلبی و برابرپنداری انسانها نه تنها از پیش وجود داشته، بلکه به مرور به مهمترین اصل جهت تنظیم روابط میان افراد در فضای عمومی تبدیل شده است.
در این جوامع تبدیل نظام سلسله مراتبی سنتی گذشته به روابط برابر طلب امروزی، از یک سو با پیدایش دولت مدرن و از سوی دیگر با فروپاشی تدریجی و بازگشتناپذیر گروههای اجتماعی (بهویژه آنهایی که بر پایهی پیوند خویشاوندی شکل گرفته بودند) همراه بوده است.
خلق مفهومی به غایت انتزاعی مانند «شهروند» (citoyen) که در آن فرد به مثابه موجودی در ورا و جدا از هرگونه پیوند با گروههای اجتماعی تعریف میشود، به خوبی سمت و سوی چنین جوامعی را نشان میدهد. تنها با تبدیل روحیهی تساویطلبی به اصلی مهم در تنظیم روابط میان افراد بود که فرآیند فردیت بخشی (individuation) در این جوامع ممکن گشت.
اما در جامعهای همچون جامعهی ما، از آنجایی که به لحاظ حقوقی جدایی میان دو فضای عمومی و خصوصی به رسمیت شناخته نشده و یا اگر در بعضی زمینههای بسیار محدود شده، رعایت نمیشود، هم امر سیاسی و هم گروه اجتماعی (بهویژه گروه خویشاوندان)، به خود اجازه میدهند تا به انحاء گوناگون در تمام امور مربوط به فرد دخالت کنند. به همین دلیل نیز چنین فرهنگی نه میتواند «برابرطلب» باشد (هرچند ادعای آن را داشته باشد) و نه «فردباور» (که هیچوقت ادعایش را نداشته است).
بدین ترتیب گروهباوری (به معنای ارجح دانستن منافع و خواستههای جمع بر فرد) در فرهنگ ایرانی، خود را در درجهی نخست در نحوهی تنظیم روابط میان افراد نشان میدهد. بدین معنا که در فضای عمومی رابطه ی فرد با دیگری در ابتدا بر اساس تعلقش به گروههای اجتماعی است که تعیین میشود. در این حالت نحوهی تعامل با دیگری به این بستگی مییابد که مثلا شخص مرد باشد یا زن، مسلمان باشد یا نامسلمان، کودک باشد یا بالغ و غیره.
از سوی دیگر تعیین گروه اجتماعی بهطور خودکار جایگاه فرد را نیز در نظام سلسله مراتبی حاکم بر جامعه مشخص میکند. چنین امری به راحتی هم در قوانین مدنی و هم در عرف جامعهی ما قابل مشاهده است. فرهنگ در چنین جامعهای از آنجایی که تفاوت میان افراد (مرد با زن، مسلمان با نامسلمان، فرزندان با والدین) را به رابطهی نابرابر میان ایشان ترجمه میکند، نه میتواند تساویطلب باشد و نه فردباور. (به مقاله ی من تحت عنوان «ارزیابی تفاوت های انسانی و میان گروهی در فرهنگ ایرانی» در سایت رادیو زمانه مراجعه کنید.)
با این وجود حتی در فرهنگهای گروه باور نیز امکانات و ترفندهایی برای حفظ حریم خصوصی و فردی در اختیار افراد قرار گرفته است. در فرهنگ ما، رفتارهایی مانند تعارف و آبروداری دو نقش مهم و متفاوت برعهده دارند. یکی از این نقشها به حوزهی عمومی و دیگری به حوزهی خصوصی زندگی افراد برمیگردد. در حوزهی عمومی یکی از کارکردهای مهم دو پدیدهی فوق خواست انطباق دادن فرد با جمع است. در این حالت تعارف و آبروداری خاصیت همگانگرایی (conformisme) پیدا میکنند.
با این حال و این بار در ارتباط با فضای خصوصی، یکی دیگر از نقشهای مهم این دو رفتار فرهنگی، خلق حفاظ و حصاری است که با ایجاد فاصله میان فرد و جمع، از حریم خصوصی فرد در برابر جمع دفاع میکند. در زیر به شرح بیشتر این دو نقش خواهم پرداخت.
نقش آبروداری و تعارف در حوزهی عمومی
در ارتباط با حوزهی عمومی میتوان مهمترین وظیفهی دو رفتار فرهنگی آبروداری و تعارف را تلاش جهت انطباق هر چه بیشتر فرد با جمع دانست. در این معنا آبروداری و تعارف مکانیسمهایی هستند در خدمت همسانگری و همگانگرایی. انطباق فرد با اجتماع در فرهنگ ما به دو شیوه صورت میپذیرد:
الف) نقش
نخستین شیوه برای انطباق فرد با جمع که به جایگاه او در نظام سلسله مراتب اجتماعی مربوط میشود، به مفهوم نقش (rôle) برمیگردد. در جامعهی ما مهمترین و همچنین بیشترین نقشهایی را که یک فرد باید بیاموزد تا بتواند به کمک آنها و به شکلی قابل پذیرش در زندگی اجتماعی شرکت داشته باشد، به نظام خویشاوندی برمیگردد. بهعنوان نمونه مهمترین نقشهایی را که یک مرد در درون چنین نظامی میآموزد به ترتیب نقشهای فرزند، برادر، شوهر و پدر است. با فراگیری و سپس به اجرا درآوردن چنین نقشهایی است که فرد قادر میشود تا جایگاه و مرتبهی خویش را در درون خانوادهی هستهای و گسترده بیابد. در اینجا نقش فرد در اجتماع در درجهی نخست، بر اساس پیوندهای خویشاوندیاش است که تعیین میشود.
با این وجود، در دوران معاصر و با پیدایش حکومت مرکزی و نظام آموزشی سراسری، ارگانهای دولتی نیز نقشی فعال در امر جامعهپذیری و آموزش کودکان برعهده گرفتهاند. سعید پایوندی1 با بررسی کتابهای فارسی دورهی ابتدایی، نقش و اهمیت سه نهاد اجتماعی که به دفعات در این کتابها به آنها اشاره رفته است را نشان میدهد.
این سه نهاد عبارتند از خانواده، حکومت و دین رسمی. در رابطه با موضوع سخن ما میتوان گفت که در کتابهای فارسی دورهی ابتدایی اهمیت این سه نهاد در نقشی است که در تعیین جایگاه فرد در اجتماع بازی میکنند. در واقع فرد در پیوندش با این سه نهاد است که معنا مییابد.
پیوند در اینجا یعنی اطاعت از ارزشهایی که این نهادها نمایندگی میکنند. بدین ترتیب حضور دائم نگاهی گروهباور که همزمان مشروعیتش را در اتکایش بر این سه نهاد میجوید، به روشنی در این کتابها قابل مشاهده است. از یک سو به شکلی آشکار مزایای زندگی روستایی برشمرده میشود و از سوی دیگر، از معایب زندگی «ماشینی» و مضرات آلودگی در شهرها فراوان سخن گفته میشود. از یک سو ارزشهایی مانند خویشتنداری، فرمانبرداری از خانواده و از نظام سیاسی، از خود گذشتگی تا مرحلهی مرگخواهی (شهادتطلبی)، کار دست جمعی، انجام شعائر دینی، حجب و حیا، شرافت و همبستگی تبلیغ میشوند و از سوی دیگر خصوصیاتی مانند فردگرایی، مصرفگرایی، تمایل به «امور دنیوی» و خود دوستی مضموم و سرزنش میگردند.
در چنین وضعی، بسیار روشن است که معنای فرد از مفهوم «شهروند» در جوامع غربی بسیار فاصله دارد و تنها در نقشهایی ظاهر میشود که لااقل با یکی از سه نهاد نامبرده شده در ارتباط قرار بگیرد.
ب) نظام تعاملی
در جامعهی ما، در کنار فراگیری نقشهای اجتماعی، فرد باید همزمان بیاموزد چگونه در موقعیتهای گوناگون و در برابر افراد مختلف رفتار کند. بدین ترتیب تنها یادگیری نقش و توانایی ظاهر شدن در غالب پرسوناژ متعلق به آن نقش کافی نیست و فرد برای اجرای نقشهایش در برابر دیگران باید همزمان سناریویی نیز در اختیار داشته باشد. از این منظر تعارف کردن، آبروداری و احترام گذاشتن در فرهنگ ما روشهایی هستند که شکل و کادر روابط میان افراد را میسازند.
در چنین قالب و کادری است که تعامل میان افراد به شکلی جامعهپذیر ممکن میگردد. مجموعهی چنین رفتارهایی را در یک فرهنگ، «نظام تعاملی» (le régime d'interaction) آن فرهنگ مینامند.
تبعیت از نظام تعاملی و روشهایی که این نظام برای برقراری ارتباط با دیگری در اختیار فرد قرار میدهد، دومین ابزار مهمی است که فرهنگ ما از آن جهت انطباق فرد با جمع بهره میبرد.
اما همانطور که پیشتر نیز اشاره کردم باید این نکته را در خاطر نگاه داشت که دو پدیدهی نقش و نظام تعاملی در فرهنگ ایرانی، در درجهی نخست به فضای عمومی و نحوهی انطباق فرد با گروه در چنین فضایی است که مربوط میشوند. بهویژه دو مورد تعارف و آبروداری به رفتار فرد در فضای عمومی ربط پیدا میکند.2
در فرهنگ ما هویت نقشمدارانه و رفتارهای همگانگرا (conformiste) مانند تعارف و آبروداری، از موانع مهم رشد فردیت در چارچوب روابط اجتماعی هستند. در فضای عمومی جامعهی ما، راهکارهای بیشماری که جهت انطباق فرد با گروهش بهکار گرفته میشوند، شباهتهای ظاهری میان افراد را افزایش میدهند و از این طریق جای زیادی برای بروز خصوصیات اخلاقی و شخصی فردی باقی نمیگذارد.
چنین رفتارهایی از آنجایی که مرزی عبور ناپذیر میان فضای خصوصی و عمومی از یک سو و دنیای درون و بیرون از سوی دیگر برقرار میکنند، مانع از آن میشوند که فضای عمومی به محیطی تبدیل شود برای بروز احوال درونی و افکار واقعی فرد.
یکی از نکات مهمی که از مقایسهی فرهنگ ما با فرهنگهای مدرن آشکار میشود اینست که در جوامع دمکراتیک غربی ایجاد فاصله میان دو فضای عمومی و خصوصی در چارچوب نظام حقوقی، در قدم بعدی این امکان را به فرد بخشید که بتواند مسائل خصوصی و درونی خویش را (بدون آنکه امنیت روانی یا فیزیکی خود را در خطر ببیند) به فضای عمومی بیاورد. اما در جامعه ما درست عکس این روال وجود دارد. از یک سو به دلیل عدم وجود مرزی قاطع و حقوقی میان این دو فضا، هم حکومت سیاسی و هم گروه اجتماعی فرد حق خود میداند تا به کنترل حوزهی خصوصی افراد بپردازد، در حالی که از سوی دیگر فرهنگ اجتماع (با توسل به پدیدههایی مانند تعارف، آبروداری و غیره) از فرد میخواهد تا از بیان تمایلات و افکار درونی خود در فضای عمومی پرهیز نماید.
به بیانی دیگر در جامعهی ما، نمایندگان رسمی اجتماع میتوانند تحت عنواین گوناگون و با اتکا به ارزشهای جمعی، به سادگی دامنهی کنترل خود را از فضای عمومی به حریم خصوصی افراد تعمیم دهند در حالی که فرد به هیچ عنوان نباید از محدودهی حوزهی خصوصی پا فراتر گذاشته، تمایلات و افکار درونی خود را در فضای عمومی آشکار سازد.
بدین ترتیب رابطه میان فرد و جمع در این دو نوع جامعه درست عکس یکدیگر است: در جوامع غربی جمع نه تنها باید امر جدایی میان دو حوزهی عمومی و خصوصی را بپذیرد، بلکه مطابق قانون موظف است از آن محافظت نیز بنماید در حالی که فرد میتواند چنین مرزی را نادیده انگاشته و تنها به میل خود، خواستهها، افکار و تمایلات بسیار شخصیاش را در منظر عمومی به نمایش بگذارد.
در فرهنگ ما اما گروه میتواند هرگاه که لازم بداند حریم خصوصی افراد را به نام مصلحت جمع زیر پا بگذارد و به فضای خصوصی افراد تجاوز کند، در حالی که فرد با پیروی از رفتارهای فرهنگی، همیشه خود را مجبور میبیند تا از اصل جدایی میان دو حوزهی عمومی و خصوصی تبعیت کند. ویژگی گروهباوری و یا فردباوری در یک فرهنگ، از اینجاست که آشکار میشود.
نقش آبروداری و تعارف در حوزهی خصوصی
با این حال در تحلیل فرهنگ جامعهمان در اینجا، توجه به نکتهای باریک و ظریف بسیار مهم مینماید. نظام تعاملی در فرهنگ ما با بهکارگیری واحدهای معنایی مانند تعارف و آبروداری، در ضمن این که در فضای عمومی به کار انطباق فرد با جمع همت گماشته و در نتیجه به مانعی بزرگ بر سر راه رشد فردیت در کادر روابط اجتماعی تبدیل شده است، در ارتباط با فضای خصوصی کارکرد و نقشی به تمامی متفاوت و حتی متضاد بازی میکند.
در این فرهنگ به فرد اجازه داده میشود تا با توسل به هنجارهای اجتماعی، از بیان واقعیاتی که در چارچوب حریم زندگی خصوصیاش اتفاق میافتد، سر باز زند. بدین ترتیب فرهنگ همزمان به وسیلهای تبدیل میشود در اختیار فرد تا با توسل به آن شخص بتواند از فضای خصوصی زندگیاش دفاع کند.
از این منظر تعارف و آبروداری به اندازهی تقیه و دروغ مصلحتآمیز راه کارهایی هستند در خدمت فرد. در پس چنین رفتارهایی، فرد میتواند به شکلی پذیرفته شده و بدون آنکه هیچ هنجار جمعی را نادیده انگارد، از بیان آنچه در درون و حریم زندگی خصوصیاش میگذرد، امتناع کند.
بدین ترتیب و با توجه به آنچه در ابتدای بحث گفتم، اگر در جوامع مدرن و دمکراتیک، با جدایی میان دو فضای عمومی و خصوصی توسط قانون، دخالت امر سیاسی در حوزهی شخصی بسیار محدود و در نتیجه از آزادیهای فردی حفاظت شده است، در جوامع غیر دمکراتیک و گروهباور مانند جامعهی ایران، رفتارهایی عرفی و جامعهپذیر مانند تعارف و آبروداری چنین نقشی را (البته در حدی بسیار نازلتر و محدودتر) برعهده گرفتهاند.
فرد ایرانی در چنین شرایطی میتواند بدون زیر پا گذاشتن قواعد اجتماعی و عرفی میان خود و گروه اجتماعیاش فاصله ایجاد کند و در نتیجه تا حدودی از دخالتهای مستقیم جمع در فضای خصوصی بکاهد. البته باید به این نکته توجه داشت که در چنین وضعی، آن آزادی محدود و شکنندهای که فرد برای خود دست و پا میکند تنها در صورتی میتواند ادامه یابد که خصوصیت هنجارناپذیرش در فضای عمومی عیان نگردد. چنانچه چنین اتفاقی روی دهد و به نوعی امری هنجارشکن و نامتعارف به فضای عمومی درز نماید، این خود گروه اجتماعی فرد است که جهت حفظ «آبرویش» واکنش نشان میدهد. در این حالت واکنش گروه تنها به این خاطر نیست که عضوی از اعضایش عملی خلاف عرف انجام داده، بلکه بیشتر به این دلیل است که چنین امری، خواسته یا ناخواسته، به فضای عمومی راه یافته است.
بدین ترتیب اگر فرد با دقت تمام، جلوههایی از زندگی فردیاش را که در تضاد با ارزشهای جمعی قرار میگیرد، از نگاه «مردم» مخفی بدارد، در بعضی از موارد گروه نیز میتواند چنین انحرافی را نادیده بگیرد. در چنین وضعی، جمع با بکارگیری فرهنگ آبروداری به فرد میآموزد چگونه رفتارهای ناپسندش را از نگاه جمع مخفی بدارد. در این معنا آبروداری هنجاری اجتماعی است که با توسل به آن فرد مجاز است به گروهش دروغ بگوید و حقایقی را از او پنهان بدارد.
اگر تعارف میان دنیای بیرون و درون فرد مرزی عبورناپذیر برقرار میسازد، آبروداری چنین مرزی را میان فضای عمومی و خصوصی ایجاد میکند. با این حال این دو رفتار هر دو با ایجاد فاصله میان فرد و جمع همزمان از آزادی نسبی افراد در چارچوب محدود فضای خصوصی حمایت میکنند.
در انتها و در مورد پدیدهی آبروداری البته باید این نکته را نیز اضافه کنم که چنین خصوصیتی، تنها کارکرد و یا حتی مهمترین کارکرد آبروداری در فرهنگ ما نمیباشد. مهمترین نقش آبروداری در فرهنگ ما کنترل اجتماعی فرد توسط گروه اجتماعیاش است. به این وجه از پدیدهی آبرو در مطلبی جداگانه خواهم پرداخت.
با این حال تا به امروز، جدایی میان دو فضای عمومی و خصوصی در قالب قانون تنها در جوامعی امکانپذیر گشته که در آنها روحیهی تساویطلبی و برابرپنداری انسانها نه تنها از پیش وجود داشته، بلکه به مرور به مهمترین اصل جهت تنظیم روابط میان افراد در فضای عمومی تبدیل شده است.
در این جوامع تبدیل نظام سلسله مراتبی سنتی گذشته به روابط برابر طلب امروزی، از یک سو با پیدایش دولت مدرن و از سوی دیگر با فروپاشی تدریجی و بازگشتناپذیر گروههای اجتماعی (بهویژه آنهایی که بر پایهی پیوند خویشاوندی شکل گرفته بودند) همراه بوده است.
خلق مفهومی به غایت انتزاعی مانند «شهروند» (citoyen) که در آن فرد به مثابه موجودی در ورا و جدا از هرگونه پیوند با گروههای اجتماعی تعریف میشود، به خوبی سمت و سوی چنین جوامعی را نشان میدهد. تنها با تبدیل روحیهی تساویطلبی به اصلی مهم در تنظیم روابط میان افراد بود که فرآیند فردیت بخشی (individuation) در این جوامع ممکن گشت.
اما در جامعهای همچون جامعهی ما، از آنجایی که به لحاظ حقوقی جدایی میان دو فضای عمومی و خصوصی به رسمیت شناخته نشده و یا اگر در بعضی زمینههای بسیار محدود شده، رعایت نمیشود، هم امر سیاسی و هم گروه اجتماعی (بهویژه گروه خویشاوندان)، به خود اجازه میدهند تا به انحاء گوناگون در تمام امور مربوط به فرد دخالت کنند. به همین دلیل نیز چنین فرهنگی نه میتواند «برابرطلب» باشد (هرچند ادعای آن را داشته باشد) و نه «فردباور» (که هیچوقت ادعایش را نداشته است).
بدین ترتیب گروهباوری (به معنای ارجح دانستن منافع و خواستههای جمع بر فرد) در فرهنگ ایرانی، خود را در درجهی نخست در نحوهی تنظیم روابط میان افراد نشان میدهد. بدین معنا که در فضای عمومی رابطه ی فرد با دیگری در ابتدا بر اساس تعلقش به گروههای اجتماعی است که تعیین میشود. در این حالت نحوهی تعامل با دیگری به این بستگی مییابد که مثلا شخص مرد باشد یا زن، مسلمان باشد یا نامسلمان، کودک باشد یا بالغ و غیره.
از سوی دیگر تعیین گروه اجتماعی بهطور خودکار جایگاه فرد را نیز در نظام سلسله مراتبی حاکم بر جامعه مشخص میکند. چنین امری به راحتی هم در قوانین مدنی و هم در عرف جامعهی ما قابل مشاهده است. فرهنگ در چنین جامعهای از آنجایی که تفاوت میان افراد (مرد با زن، مسلمان با نامسلمان، فرزندان با والدین) را به رابطهی نابرابر میان ایشان ترجمه میکند، نه میتواند تساویطلب باشد و نه فردباور. (به مقاله ی من تحت عنوان «ارزیابی تفاوت های انسانی و میان گروهی در فرهنگ ایرانی» در سایت رادیو زمانه مراجعه کنید.)
با این وجود حتی در فرهنگهای گروه باور نیز امکانات و ترفندهایی برای حفظ حریم خصوصی و فردی در اختیار افراد قرار گرفته است. در فرهنگ ما، رفتارهایی مانند تعارف و آبروداری دو نقش مهم و متفاوت برعهده دارند. یکی از این نقشها به حوزهی عمومی و دیگری به حوزهی خصوصی زندگی افراد برمیگردد. در حوزهی عمومی یکی از کارکردهای مهم دو پدیدهی فوق خواست انطباق دادن فرد با جمع است. در این حالت تعارف و آبروداری خاصیت همگانگرایی (conformisme) پیدا میکنند.
با این حال و این بار در ارتباط با فضای خصوصی، یکی دیگر از نقشهای مهم این دو رفتار فرهنگی، خلق حفاظ و حصاری است که با ایجاد فاصله میان فرد و جمع، از حریم خصوصی فرد در برابر جمع دفاع میکند. در زیر به شرح بیشتر این دو نقش خواهم پرداخت.
نقش آبروداری و تعارف در حوزهی عمومی
در ارتباط با حوزهی عمومی میتوان مهمترین وظیفهی دو رفتار فرهنگی آبروداری و تعارف را تلاش جهت انطباق هر چه بیشتر فرد با جمع دانست. در این معنا آبروداری و تعارف مکانیسمهایی هستند در خدمت همسانگری و همگانگرایی. انطباق فرد با اجتماع در فرهنگ ما به دو شیوه صورت میپذیرد:
الف) نقش
نخستین شیوه برای انطباق فرد با جمع که به جایگاه او در نظام سلسله مراتب اجتماعی مربوط میشود، به مفهوم نقش (rôle) برمیگردد. در جامعهی ما مهمترین و همچنین بیشترین نقشهایی را که یک فرد باید بیاموزد تا بتواند به کمک آنها و به شکلی قابل پذیرش در زندگی اجتماعی شرکت داشته باشد، به نظام خویشاوندی برمیگردد. بهعنوان نمونه مهمترین نقشهایی را که یک مرد در درون چنین نظامی میآموزد به ترتیب نقشهای فرزند، برادر، شوهر و پدر است. با فراگیری و سپس به اجرا درآوردن چنین نقشهایی است که فرد قادر میشود تا جایگاه و مرتبهی خویش را در درون خانوادهی هستهای و گسترده بیابد. در اینجا نقش فرد در اجتماع در درجهی نخست، بر اساس پیوندهای خویشاوندیاش است که تعیین میشود.
با این وجود، در دوران معاصر و با پیدایش حکومت مرکزی و نظام آموزشی سراسری، ارگانهای دولتی نیز نقشی فعال در امر جامعهپذیری و آموزش کودکان برعهده گرفتهاند. سعید پایوندی1 با بررسی کتابهای فارسی دورهی ابتدایی، نقش و اهمیت سه نهاد اجتماعی که به دفعات در این کتابها به آنها اشاره رفته است را نشان میدهد.
این سه نهاد عبارتند از خانواده، حکومت و دین رسمی. در رابطه با موضوع سخن ما میتوان گفت که در کتابهای فارسی دورهی ابتدایی اهمیت این سه نهاد در نقشی است که در تعیین جایگاه فرد در اجتماع بازی میکنند. در واقع فرد در پیوندش با این سه نهاد است که معنا مییابد.
پیوند در اینجا یعنی اطاعت از ارزشهایی که این نهادها نمایندگی میکنند. بدین ترتیب حضور دائم نگاهی گروهباور که همزمان مشروعیتش را در اتکایش بر این سه نهاد میجوید، به روشنی در این کتابها قابل مشاهده است. از یک سو به شکلی آشکار مزایای زندگی روستایی برشمرده میشود و از سوی دیگر، از معایب زندگی «ماشینی» و مضرات آلودگی در شهرها فراوان سخن گفته میشود. از یک سو ارزشهایی مانند خویشتنداری، فرمانبرداری از خانواده و از نظام سیاسی، از خود گذشتگی تا مرحلهی مرگخواهی (شهادتطلبی)، کار دست جمعی، انجام شعائر دینی، حجب و حیا، شرافت و همبستگی تبلیغ میشوند و از سوی دیگر خصوصیاتی مانند فردگرایی، مصرفگرایی، تمایل به «امور دنیوی» و خود دوستی مضموم و سرزنش میگردند.
در چنین وضعی، بسیار روشن است که معنای فرد از مفهوم «شهروند» در جوامع غربی بسیار فاصله دارد و تنها در نقشهایی ظاهر میشود که لااقل با یکی از سه نهاد نامبرده شده در ارتباط قرار بگیرد.
ب) نظام تعاملی
در جامعهی ما، در کنار فراگیری نقشهای اجتماعی، فرد باید همزمان بیاموزد چگونه در موقعیتهای گوناگون و در برابر افراد مختلف رفتار کند. بدین ترتیب تنها یادگیری نقش و توانایی ظاهر شدن در غالب پرسوناژ متعلق به آن نقش کافی نیست و فرد برای اجرای نقشهایش در برابر دیگران باید همزمان سناریویی نیز در اختیار داشته باشد. از این منظر تعارف کردن، آبروداری و احترام گذاشتن در فرهنگ ما روشهایی هستند که شکل و کادر روابط میان افراد را میسازند.
در چنین قالب و کادری است که تعامل میان افراد به شکلی جامعهپذیر ممکن میگردد. مجموعهی چنین رفتارهایی را در یک فرهنگ، «نظام تعاملی» (le régime d'interaction) آن فرهنگ مینامند.
تبعیت از نظام تعاملی و روشهایی که این نظام برای برقراری ارتباط با دیگری در اختیار فرد قرار میدهد، دومین ابزار مهمی است که فرهنگ ما از آن جهت انطباق فرد با جمع بهره میبرد.
اما همانطور که پیشتر نیز اشاره کردم باید این نکته را در خاطر نگاه داشت که دو پدیدهی نقش و نظام تعاملی در فرهنگ ایرانی، در درجهی نخست به فضای عمومی و نحوهی انطباق فرد با گروه در چنین فضایی است که مربوط میشوند. بهویژه دو مورد تعارف و آبروداری به رفتار فرد در فضای عمومی ربط پیدا میکند.2
در فرهنگ ما هویت نقشمدارانه و رفتارهای همگانگرا (conformiste) مانند تعارف و آبروداری، از موانع مهم رشد فردیت در چارچوب روابط اجتماعی هستند. در فضای عمومی جامعهی ما، راهکارهای بیشماری که جهت انطباق فرد با گروهش بهکار گرفته میشوند، شباهتهای ظاهری میان افراد را افزایش میدهند و از این طریق جای زیادی برای بروز خصوصیات اخلاقی و شخصی فردی باقی نمیگذارد.
چنین رفتارهایی از آنجایی که مرزی عبور ناپذیر میان فضای خصوصی و عمومی از یک سو و دنیای درون و بیرون از سوی دیگر برقرار میکنند، مانع از آن میشوند که فضای عمومی به محیطی تبدیل شود برای بروز احوال درونی و افکار واقعی فرد.
یکی از نکات مهمی که از مقایسهی فرهنگ ما با فرهنگهای مدرن آشکار میشود اینست که در جوامع دمکراتیک غربی ایجاد فاصله میان دو فضای عمومی و خصوصی در چارچوب نظام حقوقی، در قدم بعدی این امکان را به فرد بخشید که بتواند مسائل خصوصی و درونی خویش را (بدون آنکه امنیت روانی یا فیزیکی خود را در خطر ببیند) به فضای عمومی بیاورد. اما در جامعه ما درست عکس این روال وجود دارد. از یک سو به دلیل عدم وجود مرزی قاطع و حقوقی میان این دو فضا، هم حکومت سیاسی و هم گروه اجتماعی فرد حق خود میداند تا به کنترل حوزهی خصوصی افراد بپردازد، در حالی که از سوی دیگر فرهنگ اجتماع (با توسل به پدیدههایی مانند تعارف، آبروداری و غیره) از فرد میخواهد تا از بیان تمایلات و افکار درونی خود در فضای عمومی پرهیز نماید.
به بیانی دیگر در جامعهی ما، نمایندگان رسمی اجتماع میتوانند تحت عنواین گوناگون و با اتکا به ارزشهای جمعی، به سادگی دامنهی کنترل خود را از فضای عمومی به حریم خصوصی افراد تعمیم دهند در حالی که فرد به هیچ عنوان نباید از محدودهی حوزهی خصوصی پا فراتر گذاشته، تمایلات و افکار درونی خود را در فضای عمومی آشکار سازد.
بدین ترتیب رابطه میان فرد و جمع در این دو نوع جامعه درست عکس یکدیگر است: در جوامع غربی جمع نه تنها باید امر جدایی میان دو حوزهی عمومی و خصوصی را بپذیرد، بلکه مطابق قانون موظف است از آن محافظت نیز بنماید در حالی که فرد میتواند چنین مرزی را نادیده انگاشته و تنها به میل خود، خواستهها، افکار و تمایلات بسیار شخصیاش را در منظر عمومی به نمایش بگذارد.
در فرهنگ ما اما گروه میتواند هرگاه که لازم بداند حریم خصوصی افراد را به نام مصلحت جمع زیر پا بگذارد و به فضای خصوصی افراد تجاوز کند، در حالی که فرد با پیروی از رفتارهای فرهنگی، همیشه خود را مجبور میبیند تا از اصل جدایی میان دو حوزهی عمومی و خصوصی تبعیت کند. ویژگی گروهباوری و یا فردباوری در یک فرهنگ، از اینجاست که آشکار میشود.
نقش آبروداری و تعارف در حوزهی خصوصی
با این حال در تحلیل فرهنگ جامعهمان در اینجا، توجه به نکتهای باریک و ظریف بسیار مهم مینماید. نظام تعاملی در فرهنگ ما با بهکارگیری واحدهای معنایی مانند تعارف و آبروداری، در ضمن این که در فضای عمومی به کار انطباق فرد با جمع همت گماشته و در نتیجه به مانعی بزرگ بر سر راه رشد فردیت در کادر روابط اجتماعی تبدیل شده است، در ارتباط با فضای خصوصی کارکرد و نقشی به تمامی متفاوت و حتی متضاد بازی میکند.
در این فرهنگ به فرد اجازه داده میشود تا با توسل به هنجارهای اجتماعی، از بیان واقعیاتی که در چارچوب حریم زندگی خصوصیاش اتفاق میافتد، سر باز زند. بدین ترتیب فرهنگ همزمان به وسیلهای تبدیل میشود در اختیار فرد تا با توسل به آن شخص بتواند از فضای خصوصی زندگیاش دفاع کند.
از این منظر تعارف و آبروداری به اندازهی تقیه و دروغ مصلحتآمیز راه کارهایی هستند در خدمت فرد. در پس چنین رفتارهایی، فرد میتواند به شکلی پذیرفته شده و بدون آنکه هیچ هنجار جمعی را نادیده انگارد، از بیان آنچه در درون و حریم زندگی خصوصیاش میگذرد، امتناع کند.
بدین ترتیب و با توجه به آنچه در ابتدای بحث گفتم، اگر در جوامع مدرن و دمکراتیک، با جدایی میان دو فضای عمومی و خصوصی توسط قانون، دخالت امر سیاسی در حوزهی شخصی بسیار محدود و در نتیجه از آزادیهای فردی حفاظت شده است، در جوامع غیر دمکراتیک و گروهباور مانند جامعهی ایران، رفتارهایی عرفی و جامعهپذیر مانند تعارف و آبروداری چنین نقشی را (البته در حدی بسیار نازلتر و محدودتر) برعهده گرفتهاند.
فرد ایرانی در چنین شرایطی میتواند بدون زیر پا گذاشتن قواعد اجتماعی و عرفی میان خود و گروه اجتماعیاش فاصله ایجاد کند و در نتیجه تا حدودی از دخالتهای مستقیم جمع در فضای خصوصی بکاهد. البته باید به این نکته توجه داشت که در چنین وضعی، آن آزادی محدود و شکنندهای که فرد برای خود دست و پا میکند تنها در صورتی میتواند ادامه یابد که خصوصیت هنجارناپذیرش در فضای عمومی عیان نگردد. چنانچه چنین اتفاقی روی دهد و به نوعی امری هنجارشکن و نامتعارف به فضای عمومی درز نماید، این خود گروه اجتماعی فرد است که جهت حفظ «آبرویش» واکنش نشان میدهد. در این حالت واکنش گروه تنها به این خاطر نیست که عضوی از اعضایش عملی خلاف عرف انجام داده، بلکه بیشتر به این دلیل است که چنین امری، خواسته یا ناخواسته، به فضای عمومی راه یافته است.
بدین ترتیب اگر فرد با دقت تمام، جلوههایی از زندگی فردیاش را که در تضاد با ارزشهای جمعی قرار میگیرد، از نگاه «مردم» مخفی بدارد، در بعضی از موارد گروه نیز میتواند چنین انحرافی را نادیده بگیرد. در چنین وضعی، جمع با بکارگیری فرهنگ آبروداری به فرد میآموزد چگونه رفتارهای ناپسندش را از نگاه جمع مخفی بدارد. در این معنا آبروداری هنجاری اجتماعی است که با توسل به آن فرد مجاز است به گروهش دروغ بگوید و حقایقی را از او پنهان بدارد.
اگر تعارف میان دنیای بیرون و درون فرد مرزی عبورناپذیر برقرار میسازد، آبروداری چنین مرزی را میان فضای عمومی و خصوصی ایجاد میکند. با این حال این دو رفتار هر دو با ایجاد فاصله میان فرد و جمع همزمان از آزادی نسبی افراد در چارچوب محدود فضای خصوصی حمایت میکنند.
در انتها و در مورد پدیدهی آبروداری البته باید این نکته را نیز اضافه کنم که چنین خصوصیتی، تنها کارکرد و یا حتی مهمترین کارکرد آبروداری در فرهنگ ما نمیباشد. مهمترین نقش آبروداری در فرهنگ ما کنترل اجتماعی فرد توسط گروه اجتماعیاش است. به این وجه از پدیدهی آبرو در مطلبی جداگانه خواهم پرداخت.