در 2 كيلومتري شمال پل دختر،قلعه اي است بنام قلعه دختر كه بروي صخره بزرگ و بالاي كوهي به شكل كثيرالاضلاع غير منظم ازآجركه دورآن باروئي كشيده شده است، بلندي ديوار كه باروی قلعه محسوب مي شود در حدود 14 متر است در ديوار قلعه دو مدخل ساخته شده كه هركدام 3 متر بلندي داردودربالاي يكي از اين مدخل ها كتيبه اي روي سنگ نوشته شده كه فعلا اثري از خط آن باقي نمانده است از وضع ساختمان و مصالح میتوان ساختمان اين بنا را به دوره يا زمان ساختمان پل دختر نسبت داد .
اين قلعه از وسايل ايمني وآب انبارهاي لازمه برخوردار است و درآن كليةتدابير لازم براي زندگي طولاني در داخل اين قلعه فراهم بوده است.
‹‹مارسل ديولافوآ›› مي نويسد :در نيمةراه قافلانكوه در محل و درة قزل اوزن آثار قلعه خرابي بود كه آنرا قلعةدخترمي گفتند بعضي از مورخين ساختمان آنرا به اردشير درازدست نسبت می دهند، درويشي كه همراه من بود داستان اين قلعه را چنين نقل مي كرد :
شاهزاده خانمي كه در جمال و در وصف نيكي در منتهاي درجة كمال بوداز جنس بشر متنفر و گريزان بود به حالت انزوا وبه قصد كناره گيري از مردم فرار اختيار كرده و در اين كوهستان خالي از سكنه به ساختن قلعه پرداخت ويك دين جمال وكمال را در آن خوان ساخت.
پس از برپا ساختن اين كاخ بلند كه به خزانه آشيانه ي عقاب بود راه وصول به آنرا خراب كردوبطوريكه هيچيك از پهلوانان معروف و دلاوران مشهور داني حتي رستم دستان هم به آن دست نيافت و از مشاهدة اين صخرة صعب العبور برخود ميلرزيد و نمي توانست قدم فراتر نهد .قضا را روزي چوپاني كه به نظر يوسف ثاني واز زيبائي بهره هائي بكمال داشت گوسفندان خودرا در پاي كوه به چرا سر داد و خود به مشاهدة قلعه پرداخت ناگاه ديد آفتابي از كنگره كاخ طلوع كرد يعني دوشيزة ماه طلعتي را ديد كه در بالاي بام مي خرامد وبه مناظر اطراف مي نگرد چوپان ازديدن آن حور بهشتي و فرشتةآسماني مبهوت واز خود بيخود گرديدوديگر سر ازپا نشناخت و مدتي مدهوش ماند همين كه به هوش آمد به تلاش پرداخت كه قدمي بردارد وبه كاخ نزديكتر شود ولي راه عبور را مسدود ديد بنابراين بي اختيار متوسل به ني خود گرديد وبه نواختن آهنگهاي جانسوز و غم انگيز مشغول شد وبا الحان راضدي كه داشت به ترانه هاي عاشقانه پرداخت خلاصه چوپان جوان وعاشق دلباخته و سرگردان همه روزه به دامنة كوه مي آمد وبه نواختن ني و ناله هاي جانسوز مي پرداخت واز بدبختي خود شكايت ميكرد.شاهزاده خانم سنگ دل چون همه روزه ناله هاي اين جوان بدبخت را مي شنيد رفته رفته وقتي پيدا كرد و حسن ترحمي در قلبش پديدارگشت.خلاصه دلبر ممتاز و پري چهرطناز از راز و نياز چوپان خوشش مي آمد و همه روزه در بالاي بام خود را پنهان كرده به ناله هاي رقت بار او گوش مي داد تا موقعيكه آب رودخانه طغيان كرد و چوپان دلخسته نتوانست بارديگر بدامنة كوه آيد وبا او به رازو نياز بپردازد.بنابر اين اين دوشيزةزيبا وشاهزاده خانم بي همتا فرمان داد تاپلي برروي رودخانه بسازند تا چوپان بتواند به قلعه نزديك شود بهمين مناسبت پل ساخته شده،به پل دختر موسوم شده است.
پر آه چه باشد ميان عاشق و معشوق صد سكندر نه حاجب است و نه حايل
برخي معتقدند كه قلعه دختر به يكي از سرداران معروف بابك خرم دين بنام ساسان متعلق بود و روزگاري بنام قلعه ساسان معروف بوده است.
ديولافوآ همچنين مي نويسد: اين قلعه مدتها پناهگاه اشراربود،شاه عباس كبير براي رفع مشكل ديوارهاي بلند قلعه را خراب كرد وقتي شارون در سال 1672 هجري (1083 م) از اينجا عبور كرده قلعه را خراب ديده ومي نويسد:اعتاب ساكنين اين قلعه را در ايالت عراق عجم بسر مي بردندواز شغل شريف آباءو اجداد خود دست كشيده و به كشت و زرع مشغول شده اند و پر واضح است كه اگر اين اشرار و آدم كشها جانشيناني پيدا نمي كردند ايران بسيار امن تر و رو به ترقي مي رفت ولي افسوس كه دست آنها به كلي قطع نشده است.بي جهت نبود كنسول (قونسول)تبريز به ما توصيه مي كرد كه در موقع عبور از قافلانكوه مواظب خود باشيد و احتياط را ازدست ندهيد زيرا كه در طي دو سال اخير يك افسر انگليسي و سه چاپاردولتي وچند نفر از تجار درميان پل ميانه وپل دختر بقتلرسيده اند.
وجه تسميه پل دختر و قلعه دختر:
درمورد وجه تسميةپل دخترها وقلعةدخترها كه اين همه دراطراف ايران پراكنده اند چنين نوشته اند(دركتاب خاتون هفت قلعه):مي دانيد كه در ايران قلعه دختر يا پل دختر زياد است مانند پل دختر لنگرود-برج دختر داور قلعه چهل دختران در علياي زاينده رود و ... .اين دختر كيست و چرا اين همه بناي قديمي و معظم را آنهم در اكناف ايران بنام او موسوم نموده اند ؟
مشخصات ابنية دختر در سه خط خلاصه ميشود:
1- همه بر بلندي ها و نقاط صعب العبور قرار دارند.
2- اغلب بناي مربوط به قبل از اسلام و خصوصا عهد ساساني را دارا مي باشند .
3- قلاع دفاعي معتبر دارد.
4- بالاخره همه داراي يك رموز ابهام آميز درباره تسمية خود هستند.
در تاريخ ،دختر يازني كه تعمد به ساختن ابنيه اي از اكناف ايران صورت داشته باشد نداريم و اصولا جز يك مورد (تعمير پل دختر توسط شاه بيگم دختر محمد بيگ موصل او از پل دختر ميانه)... . درايران قديم احترام به عناصر اربعه (خاك،هوا،آتش وآب) از اصول ديانتي ايرانيان بوده و حتي ايزداني اختصاص و مو كل بر اين عناصر قرارداده بودند كه يكي ازآنها فرشتةموكل آب است.درسرزمين پهناورو كم آب ايران آب باران ارزش و تام خاصي دارد و تبعاً فرشتة موكل آب نيز از ساير فرشتگان برتر و ارجمندتر است و عجب نيست كه اگر در اوستا بخش بزرگي را به نام (آبان يشت ) مي يابيم و از ناهيد موكل آب سخن ها مي شنويم و ناهيد زني است جوان و خوش اندام وبلندبالا و برومند وزيبا ... پرستش اين ناهيد در كجا صورت مي گرفته؟ مسلماً در معابد بزرگ ايرانيان كه اغلب بر بلندي ساخته شده است.ودر خود منطقه (ميانه)معتقدند كه اين قلعه ازقلعه هاي بابك است ودر مباندات خود در آذربايجان اين قلعه نيز يكي از قلاع مقتدر بوده است.بهر كيفيت كه باشد شباهت مصالح ساختماني قلعه بابك و مصالح پل و استادي دقيق و ظريفي كه در هردو بكار رفته است قدمت قلعه را نيز به تاريخ پل منتسب مي نمايد.
اين قلعه از وسايل ايمني وآب انبارهاي لازمه برخوردار است و درآن كليةتدابير لازم براي زندگي طولاني در داخل اين قلعه فراهم بوده است.
‹‹مارسل ديولافوآ›› مي نويسد :در نيمةراه قافلانكوه در محل و درة قزل اوزن آثار قلعه خرابي بود كه آنرا قلعةدخترمي گفتند بعضي از مورخين ساختمان آنرا به اردشير درازدست نسبت می دهند، درويشي كه همراه من بود داستان اين قلعه را چنين نقل مي كرد :
شاهزاده خانمي كه در جمال و در وصف نيكي در منتهاي درجة كمال بوداز جنس بشر متنفر و گريزان بود به حالت انزوا وبه قصد كناره گيري از مردم فرار اختيار كرده و در اين كوهستان خالي از سكنه به ساختن قلعه پرداخت ويك دين جمال وكمال را در آن خوان ساخت.
پس از برپا ساختن اين كاخ بلند كه به خزانه آشيانه ي عقاب بود راه وصول به آنرا خراب كردوبطوريكه هيچيك از پهلوانان معروف و دلاوران مشهور داني حتي رستم دستان هم به آن دست نيافت و از مشاهدة اين صخرة صعب العبور برخود ميلرزيد و نمي توانست قدم فراتر نهد .قضا را روزي چوپاني كه به نظر يوسف ثاني واز زيبائي بهره هائي بكمال داشت گوسفندان خودرا در پاي كوه به چرا سر داد و خود به مشاهدة قلعه پرداخت ناگاه ديد آفتابي از كنگره كاخ طلوع كرد يعني دوشيزة ماه طلعتي را ديد كه در بالاي بام مي خرامد وبه مناظر اطراف مي نگرد چوپان ازديدن آن حور بهشتي و فرشتةآسماني مبهوت واز خود بيخود گرديدوديگر سر ازپا نشناخت و مدتي مدهوش ماند همين كه به هوش آمد به تلاش پرداخت كه قدمي بردارد وبه كاخ نزديكتر شود ولي راه عبور را مسدود ديد بنابراين بي اختيار متوسل به ني خود گرديد وبه نواختن آهنگهاي جانسوز و غم انگيز مشغول شد وبا الحان راضدي كه داشت به ترانه هاي عاشقانه پرداخت خلاصه چوپان جوان وعاشق دلباخته و سرگردان همه روزه به دامنة كوه مي آمد وبه نواختن ني و ناله هاي جانسوز مي پرداخت واز بدبختي خود شكايت ميكرد.شاهزاده خانم سنگ دل چون همه روزه ناله هاي اين جوان بدبخت را مي شنيد رفته رفته وقتي پيدا كرد و حسن ترحمي در قلبش پديدارگشت.خلاصه دلبر ممتاز و پري چهرطناز از راز و نياز چوپان خوشش مي آمد و همه روزه در بالاي بام خود را پنهان كرده به ناله هاي رقت بار او گوش مي داد تا موقعيكه آب رودخانه طغيان كرد و چوپان دلخسته نتوانست بارديگر بدامنة كوه آيد وبا او به رازو نياز بپردازد.بنابر اين اين دوشيزةزيبا وشاهزاده خانم بي همتا فرمان داد تاپلي برروي رودخانه بسازند تا چوپان بتواند به قلعه نزديك شود بهمين مناسبت پل ساخته شده،به پل دختر موسوم شده است.
پر آه چه باشد ميان عاشق و معشوق صد سكندر نه حاجب است و نه حايل
برخي معتقدند كه قلعه دختر به يكي از سرداران معروف بابك خرم دين بنام ساسان متعلق بود و روزگاري بنام قلعه ساسان معروف بوده است.
ديولافوآ همچنين مي نويسد: اين قلعه مدتها پناهگاه اشراربود،شاه عباس كبير براي رفع مشكل ديوارهاي بلند قلعه را خراب كرد وقتي شارون در سال 1672 هجري (1083 م) از اينجا عبور كرده قلعه را خراب ديده ومي نويسد:اعتاب ساكنين اين قلعه را در ايالت عراق عجم بسر مي بردندواز شغل شريف آباءو اجداد خود دست كشيده و به كشت و زرع مشغول شده اند و پر واضح است كه اگر اين اشرار و آدم كشها جانشيناني پيدا نمي كردند ايران بسيار امن تر و رو به ترقي مي رفت ولي افسوس كه دست آنها به كلي قطع نشده است.بي جهت نبود كنسول (قونسول)تبريز به ما توصيه مي كرد كه در موقع عبور از قافلانكوه مواظب خود باشيد و احتياط را ازدست ندهيد زيرا كه در طي دو سال اخير يك افسر انگليسي و سه چاپاردولتي وچند نفر از تجار درميان پل ميانه وپل دختر بقتلرسيده اند.
وجه تسميه پل دختر و قلعه دختر:
درمورد وجه تسميةپل دخترها وقلعةدخترها كه اين همه دراطراف ايران پراكنده اند چنين نوشته اند(دركتاب خاتون هفت قلعه):مي دانيد كه در ايران قلعه دختر يا پل دختر زياد است مانند پل دختر لنگرود-برج دختر داور قلعه چهل دختران در علياي زاينده رود و ... .اين دختر كيست و چرا اين همه بناي قديمي و معظم را آنهم در اكناف ايران بنام او موسوم نموده اند ؟
مشخصات ابنية دختر در سه خط خلاصه ميشود:
1- همه بر بلندي ها و نقاط صعب العبور قرار دارند.
2- اغلب بناي مربوط به قبل از اسلام و خصوصا عهد ساساني را دارا مي باشند .
3- قلاع دفاعي معتبر دارد.
4- بالاخره همه داراي يك رموز ابهام آميز درباره تسمية خود هستند.
در تاريخ ،دختر يازني كه تعمد به ساختن ابنيه اي از اكناف ايران صورت داشته باشد نداريم و اصولا جز يك مورد (تعمير پل دختر توسط شاه بيگم دختر محمد بيگ موصل او از پل دختر ميانه)... . درايران قديم احترام به عناصر اربعه (خاك،هوا،آتش وآب) از اصول ديانتي ايرانيان بوده و حتي ايزداني اختصاص و مو كل بر اين عناصر قرارداده بودند كه يكي ازآنها فرشتةموكل آب است.درسرزمين پهناورو كم آب ايران آب باران ارزش و تام خاصي دارد و تبعاً فرشتة موكل آب نيز از ساير فرشتگان برتر و ارجمندتر است و عجب نيست كه اگر در اوستا بخش بزرگي را به نام (آبان يشت ) مي يابيم و از ناهيد موكل آب سخن ها مي شنويم و ناهيد زني است جوان و خوش اندام وبلندبالا و برومند وزيبا ... پرستش اين ناهيد در كجا صورت مي گرفته؟ مسلماً در معابد بزرگ ايرانيان كه اغلب بر بلندي ساخته شده است.ودر خود منطقه (ميانه)معتقدند كه اين قلعه ازقلعه هاي بابك است ودر مباندات خود در آذربايجان اين قلعه نيز يكي از قلاع مقتدر بوده است.بهر كيفيت كه باشد شباهت مصالح ساختماني قلعه بابك و مصالح پل و استادي دقيق و ظريفي كه در هردو بكار رفته است قدمت قلعه را نيز به تاريخ پل منتسب مي نمايد.