زینب عزیزی، خواهر احمد عزیزی، از بهبود نسبی وضعیت جسمی این شاعر خبر داد و گفت: «وضعیت عمومی احمد خوب است و در حال حاضر از راه دهان و از غذاهای معمولی تغذیه میکند؛ اما سطح هوشیاری او نسبت به قبل تغییری نکرده است.»
وی در ادامه دربارهی وضعیت عمل تراشهی گلوی این شاعر، عنوان کرد: «طبق نظر پزشک معالج، تا زمانی که هوشیاری احمد به حد بالایی نرسد، امکان عمل وجود ندارد و تا زمانی هم که عمل تراشهی گلو انجام نشود، او نمیتواند صحبت کند.»
خواهر احمد عزیزی همچنین دربارهی تجدید چاپ کتابهای این شاعر گفت: «با هماهنگیهای صورتگرفته با دفتر مقام معظم رهبری، قرار شده آثار منتشرشدهی احمد به زودی تجدید چاپ شوند.»
احمد عزیزی 15 اسفندماه سال 86 به کما رفت و همچنان در بخش ای سی یو بیمارستان امام رضا (ع) کرمانشاه بستری است. «کفشهای مکاشفه»، «شرجی آواز»، «باغ تناسخ»، «باران پروانه»، «رودخانهی رؤیا»، «ملکوت تکلم» و «سیل گل سرخ» از مهمترین آثار این شاعرند.
زندگینامه
احمد عزیزی در چهارم دی ماه ۱۳۳۷ در سرپل ذهاب کرمانشاه به دنیا آمد. وی در کودکی با عشایر سیاه چادرنشین حشر و نشر فراوان داشت و قبل از رفتن به دبستان، خواندن و نوشتن را بدون داشتن معلم و تنها از روی کنجکاوی و تأمل و دقت از نوشتههای روی تابلوها و اسامی خیابانها و... به خوبی فرا گرفت. وی قبل از پیروزی انقلاب به دعوت شمس آل احمد به تهران رفت و دیداری نیز با مرتضی مطهری داشت. وی با آغاز جنگ به همراه خانواده به تهران نقل مکان نمود و برای مدتی ساکن شهرستان نور شد سپس در تهران اقامت گزید و به همکاری با روزنامه جمهوری اسلامی پرداخت.
وی سرودن شعر را از سالهای جوانی با مجله جوانان آغاز کرد. وی از پانزدهم اسفندماه ۱۳۸۶ بعلت کاهش سطح هوشیاری ناشی از تشنج، بیماری قلبی و کلیوی در بخش آی سی یو بیمارستان امام رضا کرمانشاه تا کنون بستری میباشد. با تاکید رهبر جمهوری اسلامی ایران پس از دیدار با وی، مسئولان بر آن شدهاند که وی را جهت درمان به خارج از کشور اعزام کنند.
وی همچنان پس از سه سال در بستر بیماری و در بیمارستان امام رضای کرمانشاه بخش آی سی یو بستری است، حال عمومی او در این سه سال به حدی رسیده که وی نسبت به شادیها و غمها با اشکها و لبخند پاسخ میدهد و میتواند سخنان اطرافیان را بشنود و عکس العمل نشان دهد.
فعالیتها
وی آثار شعر و نثر ادبی متعددی دارد. و شاعری با سبک منحصر به فرد است که این سبک بصورت مثنوی در -کفشهای مکاشفه- جلوه کردهاست تمایل سبک وی به معنویت و عرفان اسلامی با فرم جدیدی از مثنوی -ملهم از مثنوی مولوی- در شعر معاصر بینظیر است. این سبک تاثیر بسیار زیادی در شعر معاصر گذاشتهاست. اشعار عزیزی با عرفان اسلامی آمیختگی دارد و تمجید از اهل بیت در بیشتر آثارش موج میزند.
[h=2]مثنوی ... عشق من پاییز آمد مثل پار
باز هم ما باز ماندیم از بهار
احتراق لاله را دیدیم ما
گل دمید و خون نجوشیدیم ما
باید از فقدان گل خونجوش بود
در فراق یاس مشکی پوش بود
یاس بوی مهربانی می دهد
عطر دوران جوانی می دهد
یاس ها یادآور پروانه اند
یاس ها پیغمبران خانه اند
یاس ما را رو به پاکی می برد
رو به عشقی اشتراکی میبرد
یاس در هر جا نوید آشتی ست
یاس دامان سپید آشتی ست
در شبان ما که شد خورشید یاس
بر لبان ما که می خندید یاس
یاس یک شب را گل ایوان ماست
یاس تنها یک سحر مهمان ماست
بعد روی صبح پرپر می شود
راهی شب های دیگر می شود
یاس مثل عطر پاک نیت است
یاس استنشاق معصومیت است
یاس را آیینه ها رو کرده اند
یاس را پیغمبران بو کرده اند
یاس بوی حوض کوثر می دهد
عطر اخلاق پپیمبر می دهد
حضرت زهرا دلش از یاس بود
دانه های اشکش از الماس بود
داغ عطر یاس زیر نور ماه
می چکاند اشک حیدر را به چاه
عشق محزون علی یاس است و بس
چشم او یک چشمه الماس است و بس
اشک می ریزد علی مانند رود
بر تن زهرا گل یاس کبود
وی در ادامه دربارهی وضعیت عمل تراشهی گلوی این شاعر، عنوان کرد: «طبق نظر پزشک معالج، تا زمانی که هوشیاری احمد به حد بالایی نرسد، امکان عمل وجود ندارد و تا زمانی هم که عمل تراشهی گلو انجام نشود، او نمیتواند صحبت کند.»
خواهر احمد عزیزی همچنین دربارهی تجدید چاپ کتابهای این شاعر گفت: «با هماهنگیهای صورتگرفته با دفتر مقام معظم رهبری، قرار شده آثار منتشرشدهی احمد به زودی تجدید چاپ شوند.»
احمد عزیزی 15 اسفندماه سال 86 به کما رفت و همچنان در بخش ای سی یو بیمارستان امام رضا (ع) کرمانشاه بستری است. «کفشهای مکاشفه»، «شرجی آواز»، «باغ تناسخ»، «باران پروانه»، «رودخانهی رؤیا»، «ملکوت تکلم» و «سیل گل سرخ» از مهمترین آثار این شاعرند.
زندگینامه
احمد عزیزی در چهارم دی ماه ۱۳۳۷ در سرپل ذهاب کرمانشاه به دنیا آمد. وی در کودکی با عشایر سیاه چادرنشین حشر و نشر فراوان داشت و قبل از رفتن به دبستان، خواندن و نوشتن را بدون داشتن معلم و تنها از روی کنجکاوی و تأمل و دقت از نوشتههای روی تابلوها و اسامی خیابانها و... به خوبی فرا گرفت. وی قبل از پیروزی انقلاب به دعوت شمس آل احمد به تهران رفت و دیداری نیز با مرتضی مطهری داشت. وی با آغاز جنگ به همراه خانواده به تهران نقل مکان نمود و برای مدتی ساکن شهرستان نور شد سپس در تهران اقامت گزید و به همکاری با روزنامه جمهوری اسلامی پرداخت.
وی سرودن شعر را از سالهای جوانی با مجله جوانان آغاز کرد. وی از پانزدهم اسفندماه ۱۳۸۶ بعلت کاهش سطح هوشیاری ناشی از تشنج، بیماری قلبی و کلیوی در بخش آی سی یو بیمارستان امام رضا کرمانشاه تا کنون بستری میباشد. با تاکید رهبر جمهوری اسلامی ایران پس از دیدار با وی، مسئولان بر آن شدهاند که وی را جهت درمان به خارج از کشور اعزام کنند.
وی همچنان پس از سه سال در بستر بیماری و در بیمارستان امام رضای کرمانشاه بخش آی سی یو بستری است، حال عمومی او در این سه سال به حدی رسیده که وی نسبت به شادیها و غمها با اشکها و لبخند پاسخ میدهد و میتواند سخنان اطرافیان را بشنود و عکس العمل نشان دهد.
فعالیتها
وی آثار شعر و نثر ادبی متعددی دارد. و شاعری با سبک منحصر به فرد است که این سبک بصورت مثنوی در -کفشهای مکاشفه- جلوه کردهاست تمایل سبک وی به معنویت و عرفان اسلامی با فرم جدیدی از مثنوی -ملهم از مثنوی مولوی- در شعر معاصر بینظیر است. این سبک تاثیر بسیار زیادی در شعر معاصر گذاشتهاست. اشعار عزیزی با عرفان اسلامی آمیختگی دارد و تمجید از اهل بیت در بیشتر آثارش موج میزند.
[h=2]مثنوی ... عشق من پاییز آمد مثل پار
باز هم ما باز ماندیم از بهار
احتراق لاله را دیدیم ما
گل دمید و خون نجوشیدیم ما
باید از فقدان گل خونجوش بود
در فراق یاس مشکی پوش بود
یاس بوی مهربانی می دهد
عطر دوران جوانی می دهد
یاس ها یادآور پروانه اند
یاس ها پیغمبران خانه اند
یاس ما را رو به پاکی می برد
رو به عشقی اشتراکی میبرد
یاس در هر جا نوید آشتی ست
یاس دامان سپید آشتی ست
در شبان ما که شد خورشید یاس
بر لبان ما که می خندید یاس
یاس یک شب را گل ایوان ماست
یاس تنها یک سحر مهمان ماست
بعد روی صبح پرپر می شود
راهی شب های دیگر می شود
یاس مثل عطر پاک نیت است
یاس استنشاق معصومیت است
یاس را آیینه ها رو کرده اند
یاس را پیغمبران بو کرده اند
یاس بوی حوض کوثر می دهد
عطر اخلاق پپیمبر می دهد
حضرت زهرا دلش از یاس بود
دانه های اشکش از الماس بود
داغ عطر یاس زیر نور ماه
می چکاند اشک حیدر را به چاه
عشق محزون علی یاس است و بس
چشم او یک چشمه الماس است و بس
اشک می ریزد علی مانند رود
بر تن زهرا گل یاس کبود
آخرین ویرایش: